این هفته در کنگره دستور جلسه، صورت مسئله اعتیاد است که پایه و اساس کنگره بر روی آن قرار گرفته است اینکه، اصلا اعتیاد چیست؟ و چگونه درمان می شود. متاسفانه نکته ای که تا کنون مجهول مانده این است که ما، اصلا نمیدانیم اعتیاد چیست و نحوه برخورد با آن را نمیدانیم!
ذکر این نکته ضروری است که؛ اعتیاد فقط مربوط به مواد مخدر نمی شود و تمام رفتارهای غلط یا درست، عادات و سبک زندگی ما را هم در برمیگیرد! که ما اینجا فقط به مفهوم اعتیاد به مواد مخدر می پردازیم تا بحث، قابل فهم برای همه دوستان سفر اولی نیز باشد. لازم است قبل از آن در مورد موضوع مقدمه ای عرض کنم تا مطلب برای ما روشن شود.
دیدگاه و نظرات جامعه را در مورد خیلی از مفاهیم بارها و بارها در کوچه و بازار شنیده ایم به خصوص، وقتی کاری را انجام می دهیم مورد قضاوت مردم قرار می گیریم که این کار خوب یا بد است؛ در حالی که این دیدگاه عرفی شاید با نظر و دیدگاه ما متفاوت باشد.
دیدگاه عرفی؛ یعنی چیزی که عقل بشر به آن رسیده و در تصور مردم وجود دارد و در کنار آن دو دیدگاه علمی و شرعی هم داریم که ممکن است با یکدیگر تفاوت و اختلاف نظر داشته باشند.
چرا در مورد موضوعی، جامعه نظر خاصی دارد؛ اما از نظر علمی دیدگاه دیگری وجود دارد؟ در مورد نظر شرع هم مفاهیمی مطرح می شود که بعد از قرن ها جامعه هنوز آنقدر به آگاهی دست پیدانکرده که دلیل این باید ها و نباید ها را بفهمد. به راستی دلیل این تفاوت در دیدگاه ها چیست؟
بارها این افکار در ذهنم در حال گردش بود تا به این پاسخ رسیدم که اختلاف های نظری تماما بستگی به سطح سواد، دانایی و عملکرد ما در مورد یک موضوع خاص دارد؛ یعنی جامعه هنوز به آن پختگی و بلوغ فکری در مورد موضوعی دست پیدا نکرده که فرمان اشتباه در مورد حل آن صادر می کند.
نمونه این مسئله را بارها در برنامه های تلوزیونی که تابلو دیدگاه های مختلف است تماشا کرده ایم. فردی که معتاد ته خطی است و از خانواده و جامعه طرد شده و هیچ امیدی به بازگشت او به زندگی نیست با چند روز که در اتاق دربسته زندانی می شود ناگهان به طور کلی تغییر کرده و شخصیت دیگری می شود.
این فرد، متفاوت با آن شخصی است که از خانواده به خاطر آسیب و خسارت ها طرد شده بود؛ اکنون همه او را دوست دارند، روی او حساب باز کرده و مورد توجه و احترام اطرافیان قرار می گیرد.
مگر در این چند روز چه اتفاقی افتاده که فرد معتاد به طورکلی متحول شده و تغییر می کند؟! از دیدگاه عرف و مردم، حالا این شخص اراده کرده که به گونه ای مثبت و خواست مردم زندگی کند. خب آیا این شخص در گذشته اراده کرده بود که به همه آسیب زده و از لذت های زندگی مثل خانواده، احساسات و عواطف جامعه و محیط خود را محروم کند؟!! اراده کلید واژه ای است که بارها از طرف مردم مطرح می شود؛ اما از نظر کنگره ۶۰ این کلمه موضوعیتی ندارد و آنقدر مهم و تعیین کننده نیست.
از دیدگاه عرف و مردم مصرف کننده چند صباحی مواد سمی وارد بدن خود کرده و حالا با مدت کوتاه بستری شدن در خانه یا کمپ این سم ها را از بدن خود خارج کرده و به محض اینکه آزمایش اعتیاد او منفی شد، سالم و پاک می شود.
این فرد با یک آرامش مثال زدنی و لبخند در چهره وارد اجتماع شده و با پذیرش اطرافیان بدون آنکه خسارت ها را جبران کند وارد چرخه زندگی می شود. لابد مردم او را به عنوان الگو پذیرفته، به دور او طواف کرده و ایشان را بابت این مردانگی و اراده ستایش می کنند .
خب اگر این گونه است چرا افرادی که ترک کرده اند دوباره بعد از مدتی به مصرف مواد مخدر برمیگردند؟! چرا مشکلات خواب، زود انزالی، افسردگی، عصبانیت، بی قراری و... آن ها درمان نمی شود تا آنقدر تحمل این درد و رنجها سخت می شود که ترجیح می دهند به مصرف مواد مخدر بازگشته تا شاید لحظاتی بخوابند و آرامشی حتی به صورت ظاهری داشته باشند؟!
همه این مسائل را تک تک ما مصرف کنندگان که اکنون در کنگره ۶۰ به درمان قطعی رسیده ایم، تجربه کرده ایم. چه راه های اشتباهی را که برای رهایی از مواد مخدر پیمودیم که سر از ناکجاآباد و بیغوله ها در آورده و در آخر هم بیشتر در تاریکی و باتلاق خودساخته غوطه ور شده ایم.
کلیدواژه حل این مسئله چیست؟ چرا همچنان افراد زیادی بیرون از کنگره همچنان در حال پیمودن راه اشتباه و آزمون و خطای بیهوده هستند؟ چرا حتی جامعه پزشکی ما که باید پیشرو در عرصه علم باشد و نسبت به دیدگاه عرفی مردم پخته تر عمل کند از نافهمی و جهل مردم سواستفاده کرده و ثروت اندوزی می کنند؟ چرا همچنان بسیاری از مصرف کنندگان باید چوب کم فهمی و ندانم کاری و جهالت دیدگاه اشتباه در مورد درمان اعتیاد را بخورند؟ چه خانواده ها که از هم پاشیده اند و چه فرزندانی که به خاطر اعتیاد پدر و مادر اسیر گرگ ها و معلمان نابلد روزگار شده اند؛ در حالیکه اگر والدین آن ها از صورت مسئله اعتیاد آگاه می شدند، این همه خسارت به خود،خانواده و جامعه وارد نمی ساختند.
خداراشاکریم که صورت مسئله اعتیاد در کنگره ۶۰ کشف شد و فهمیدیم که اعتیاد مسمومیت مزمن نیست؛ بلکه یک جایگزینی است که در صور آشکار و افکار و اندیشه های ما صورت گرفته است. اعتیاد یک مسمومیت نیست که حالا با چند روز عدم مصرف، این سم از بدن خارج شود چون مواد مخدر از ترکیباتی تشکیل شده است که حتی در بدن هم تولید شده و برای کارکردهای سیستم های حیاتی جسم بسیار مفید هستند.
برفرض اینکه مواد مخدر، سم هستند با خارج کردن سم و منفی شدن آزمایش با شهر سوخته و بمباران شده که دیگر خرابه ای بیش نیست چه باید کرد؟! آیا با خارج کردن ترکش و اثرات بمب ها می توان آن شهر را مانند گذشته یک شهر آباد نامید.
می توان انتظار داشت که ساکنین آن شهر در صلح و صفا باشند؟ اصلا این شهر توانایی روی پای خود ایستادن و تامین نیازی های ساکنین خود را دارد که توقع ارتباط و مراوده علمی، فرهنگی و تجاری یا شهرهای دیگر داشته باشیم؟ این موضوعی است که در کنگره حل شده و برای آن نسخه ای علمی و سندی بدون نقص تجویز شده و نشانه آن انسان هایی هستند که با تبدیل شهرهای خراب خود به شهر های آباد اکنون به آرامش و نیک بختی رسیده اند و می تواند منشا اثر و خدمت به دیگران باشند؛ اما جهانیان همچنان چشم و گوش های خود را به راه حل های کنگره بسته و اصرار به مسیر اشتباه دارد.
به سوال اول خود باز می گردیم؛ چرا دیدگاهی غلط و اشتباه مردم و یا پزشکان به ظاهر علم آزموده همچنان با پافشاری به سواد اندک و جهل خود نمی خواهند کشف سیستم ایکس و روش DST را باور کنند و خود را به این دانایی موثر و تجربه موفق کنگره ۶۰ متصل کنند؟! در پایان گفتنی است تنها راه حل این کج فهمی و تعصب ناصواب ، دوری از طمع و مال اندوزی، توجه به فلسفه حیات که نجات انسان های دیگر آن هم با عبور از منیت و آموزش صحیح است، اتفاق می افتد. بله باید پذیرفت که راه پیموه اشتباه بوده و به راه کنگره ۶۰ که با ایمان، عمل و معرفت سالم پیموده شده و به نتیجه رسیده ایمان آورد.
تایپ و تنظیم و ارسال : مسافر علیرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
238