دستانی که کمک میکنند مقدسترند از لبهایی که دعا میکنند. دستهایی مثل آقای مهندس که وقتی خودشان درمان و رها شدند، دستهایشان را برای کمک دراز کردند تا به انسانهای دیگری مثل من که غرق در تاریکی و ناامیدی بودند کمک کنند. دستهایی که بیمنت، بدون هیچ مزدی، بدون هیچ پاداشی، بدون اینکه بداند این انسانها ازچه نژاد، قوم و ملیتی هستند کمک میکند. میگویند انسان از هرجایی که نانش دربیاید آنجا را بوسه میزند، من بوسه میزنم بر دستان آقای مهندس دژاکام، بر کنگره که نهتنها نان، بلکه نور به زندگیمان میبخشد. پس شایسته است که ما هم در این مسیر پر از نور و برکت قدم برداریم؛ چه در سرداری یا دنوری یا پهلوانی. اگر هر یک از ما که رها شدیم از کنگره برویم و خدمت نکنیم چه مالی و چه جانی، چه میشود؟
شاید در آیندهای نزدیک فرزندانمان، نوههایمان و یا هر عزیز دیگری که مصرفکننده شد، کاسهٔ چه کنم چه کنم بر دست بگیریم. پس بیایید با کمک همپایههای مالی کنگره را مستحکمتر کنیم تا چراغش برای آیندگان هم روشن بماند. من خودم بشخصه این را تجربه کردهام که در این جهان همه چیز در چرخش است؛ هر نیکی و بدی کنیم به خودمان باز میگردد، هروقت تکهای نان بخشیدم دقیقاً در جایی دیگر به خودم بخشیده شد و در آخر همه برای یکی ویکی برای همه؛ بیایید دستی بگیریم تا انسانی از مرگ، نابودی و فروپاشی نجات پیدا کند. مسافر من خودش میگوید که بارها به خودکشی فکر میکرده حالا آن چیست که مسافر من را زنده نگه داشته است؟ صددرصد کنگره و آن چیست که کنگره را سرپا نگه داشته است؟ کمکهای عزیزانی که یک روزی مثل من و مسافرم در تاریکی و ناامیدی به سر میبرند.
نویسنده: همسفر مینا ارهجوی راهنما همسفر کبری (لژیون سردار)
ویراستاری: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون یازدهم)
رابط خبری: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر کبری (لژیون سوم)
ارسال: همسفر مونا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی البرز کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
130