English Version
This Site Is Available In English

من و مسافرم در تاریکی‌های درونمان گم شده بودیم

من و مسافرم در تاریکی‌های درونمان گم شده بودیم

دلنوشته چه واژه زیبایی، ازدل برگرفته می‌شود و امیدوارم بر روح وجانتان بنشیند. سپاس خدای مهربان را که نوری همانند کنگره را در زندگی افرادی مثل من روشن کرد. من و مسافرم در تاریکی‌های درونمان گم شده بودیم و کنگره چراغ راهمان شد تا مسیر درست را پیدا کنیم. وسپاس فراوان از آقای مهندس دژاکام که سبب روشن شدن این چراغ در زندگی بسیاری از انسان‌ها شده اند. و سپاس از تمامی عزیزانی که عاشقانه آن نوری که در درونشان روشن شده، برای روشن ماندن آن تلاش می‌کنند. مسافر من بیست سال تخریب داشت من هم آدم به ظاهر صبوری بودم. در این سال ها بارها به جدایی فکر کردم؛ ولی انگار این برایم راه حل مناسبی نبود. خودم را نمی‌توانستم راضی کنم جدایی برای من فرار به حساب می‌آمد. به قول جناب مهندس صورت مسئله را پاک کنم . با کنگره۶۰ از طریق دوستان کمی آشنایی داشتیم؛ ولی دلم می‌خواست مسافرم با خواست خودش به کنگره برود؛ که به خواست خداوند به کنگره آمد و شروع به درمان کرد. من هم که در تاریکی‌های درونم فرو رفته بودم افکارم این گونه بود که کنگره برای آدم های مصرف کننده است. برای نیامدن به کنگره خیلی مقاوت کردم به اصرار زیاد مسافرم به کنگره آمدم و متوجه شدم خیلی افکار بیهوده‌ای داشتم. این کنگره بود که پاسخ تمام سوال های ذهنم را می‌داد. برای امدن به کنگره خیلی راغب شدم؛ حتی بعضی از روزها از مسافرم هم بیشتر شوق حضور در کنگره را دارم. کنگره برای من شفای زندگی شد و هر روز که به کنگره می‌آیم شفای زندگی‌ام را از عشق و محبت افرادی که در کنگره عاشقانه خدمت می‌کنند می‌گیرم . امیدوارم روزی برسد که من هم بتوانم عاشقانه خدمت کنم. به امید آن روز...

نویسنده: همسفر ملیحه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم)

ویراستار : همسفر سیده هما رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم)

ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم)نگهبان سایت 

همسفران نمایندگی گرگان 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .