English Version
This Site Is Available In English

در گوگل به دنبال راه درمان اعتیاد بودم

در گوگل به دنبال راه درمان اعتیاد بودم

زندگی، دفتری از خاطره‌ها است، چند برگی را تو ورق خواهی زد، مابقی دست خداست.

خداوند را سپاسگزارم که مسیر کنگره۶۰ را به من و خانواده‌ام نشان داد تا به حال خوش برسیم. مسافر من مصرف‌کننده شیشه بود با وجود تمام راه‌هایی که برای درمان او رفته بودیم، نتیجه‌ای حاصل نشده بود و تخریب او روز به روز بیش‌تر می‌شد، به‌گونه‌ای که تمام روز را می‌خوابید.
آنقدر حالش بد بود که نمی‌دانستیم چه راهی برویم. این بار در گوگل به دنبال راه درمان اعتیاد بودیم که سایت کنگره۶۰ برای ما باز شد. مطالبی که می‌خواندیم، غیرقابل باور بود؛ چراکه شیشه در کنگره۶۰ درمان شد.

عروسم اشک می‌ریخت و می‌گفت: یعنی عباس درمان می‌شود؟
موضوع را به مسافرم گفتیم؛ اما قبول نکرد؛ چون تمام راه‌ها برایش بی‌نتیجه بود. با اصرار همسفرش، قبول کرد که این مسیر را نیز تجربه کند. در سال ۱۳۹۷، با ناامیدی وارد کنگره شدم که با برخورد خوب راهنمای تازه‌واردین، آرامش گرفتم. آن‌ها از گذشته خود و نتیجه‌ای که از این روش گرفته بودند، برای من توضیح دادند و می‌گفتند: مکان خوبی را انتخاب کرده‌اید، ان‌شاءالله ده تا یازده ماه دیگر مسافرتان به درمان و رهایی می‌رسد.

پس از گذشت چند ماه، تغییرات را در مسافرم حس کردم و ایمانم به این روش بیش‌تر شد تا اینکه بعد از ۱۶ماه و ۹ روز، مسافرم به رهایی رسید.


روزی که برای رهایی به تهران رفتیم، حس و حال عجیبی داشتم و با دیدن آقای مهندس که گل رهایی را به مسافرم داد، اشک‌های‌ من جاری شد. دلم می‌خواست دستان پرمهر این مرد بزرگ را ببوسم. همان‌جا از خداوند خواستم، پسرم در کنگره بماند و خدمتگزار شود. در کنگره، معجزات بسیاری را به چشم دیدم. مسافری که در روز یک ساعت هم بیدار نبود، صبح زود بیدار می‌شد و سی‌دی می‌نوشت. او که حاضر نبود کسی را ببیند، عید نوروز به دید و بازدید کل فامیل رفت. همه از دیدن او متعجب بودند که این همه تغییر چگونه اتفاق افتاده است.
در ادامه، مسافرم و همسفرش خدمتگزار کنگره۶۰ شدند و در امتحان راهنمایی قبول شدند. اکنون مسافرم، پدر دو دختر شده است و خانواده شادی هستند و با اینکه وضعیت مالی بسیار خوبی ندارد؛ اما کل خانواده‌اش را سردار و دنور کرده است و در آستانه آزاد مردی‌اش (پنج سال رهایی)، همسرش را پهلوان اعلام کرد.


همچنین خودم در سال ۱۳۹۹، توانستم جایگاه دنوری را لمس کنم و کمی بهای رسیدن به حال خوش خودم و خانواده‌ام را پرداخت کنم. دوست داشتم، حس مادرانه‌ام را برایتان بازگو کنم. امیدوارم دلنوشته من به افرادی که با ناامیدی پشت در کنگره هستند، کمک کند تا مسیر درست را انتخاب کنند و به درمان برسند.
از راهنماهایم همسفر اشرف و همسفر عطیه، سپاسگزارم که در این مسیر همراه من بودند و هستند.

نویسنده: همسفر فخری رهجوی راهنما همسفر عطیه (لژیون پنجم)
رابط خبری: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر عطیه (لژیون پنجم)
ویرایش: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .