دوازدهمین جلسه از دوره دوم کارگاههای آموزشی- خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی لاله کرج، با استادی اسیستانت محترم همسفر مرجان، نگهبانی مسافر ستاره و دبیری مسافر زینب، با دستور جلسه "صورت مساله اعتیاد" روز چهارشنبه 9 مهرماه 1404 راس ساعت 11:30 آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان مرجان هستم یک همسفر
از خانم مونای عزیز تشکر میکنم که امروز اجازه دادند در جلسه شما حضور داشته باشم، امیدوارم صحبتهای من مورد استفاده واقع شود. در مورد صورت مسئله اعتیاد؛ میدانیم هر معادلهای اگر درست باشد، به جواب صحیح میرسد. در ریاضیات هم اگر شما یک معادله درست داشته باشید، میتوانید به جواب برسید، ولی اگر صورت مسئله غلط باشد، نه راهحلی میتواند وجود داشته باشد و نه جواب درستی.
در مورد اعتیاد؛ اگر به تاریخ حیات بشر نگاه کنید، متوجه میشوید بشر قرنها گرفتار این موضوع بوده است، قبایل بدوی از قارچها و مواد طبیعی استفاده میکردند برای اینکه از خود بیخود شوند. در ادامه بشر پیشرفت کرد و مواد مخدر دیگری مانند مواد آزمایشگاهی و... ساخته شدند، که باعث شد انسان این دگرگونی را در خودش ایجاد کند. اما به جایی رسید که گرفتار شد و نتوانست خودش را نجات دهد.
در طول تاریخ بسیاری از روانشناسان از جمله اریکسون که یک روانشناس رفتارگرا در آمریکا بود، برای اینکه بتواند به درمان اعتیاد دست یابد، خودش را معتاد کرد! ولی متاسفانه نتوانست خود را نجات بدهد، به همین دلیل هم خانوادهاش را از دست داد هم از دنیا رفت. فروید هم مصرفکننده کوکائین بود و به خاطر مصرف زیاد سیگار، سرطان کام دهان گرفت و از دنیا رفت. پس میبینیم اعتیاد مسئلهای بوده که حتی جهان علم هم از ارائه راهحل برای درمان آن عاجز بودند.
تا اینکه آقای مهندس بر اساس تجربهای که خودشان به آن رسیدند، به روشی دست پیدا کردند که توانستند درمان اعتیاد را انجام دهند. درمان یعنی چه؟ یعنی بیوشیمی بدن من درست کار کند، جسمم سالم و روانم در تعادل باشد، خواب و تغذیهام مناسب و سالم باشد و بتوانم در جایی که مواد مخدر هم باشد، به راحتی حاضر شوم، فرار نکنم و دچار وسوسه و بههمریختگی نشوم. آنگاه میگوییم درمان اتفاق افتاده است.
اما چرا خارج از کنگره درمان اعتیاد اتفاق نمیافتد؟ زیرا صورت مسئله درستی برای این قضیه مطرح نشده بود. آقای مهندس بر اساس تجربه به این نتیجه رسیدند که صورت مسئله اعتیاد، نه عادت کردن است، نه بیارادگی و نه مسائل روانی و ذهنی، بلکه جایگزینی مواد مخدر بیرونی به جای مواد مخدر درونی است. بدن انسان به طور طبیعی یک سری مواد شبه افیونی یا شبه مخدر در مغز و اندامهای مختلف بدن تولید میکند. به هر علتی ممکن است در ترشح این مواد اختلال ایجاد شود. انسان ناآگاه برای جبران این کمبود، از مواد مخدر و ... استفاده میکند. این مواد در ابتدا به ما حال خوش میدهند، چرا که بخشی از کمبود آن مواد را در بدن ما تامین میکند. اما آیا ما میتوانیم داخل یک چشمه خشک مدام با پارچ آب بریزیم؟ چه اتفاقی میافتد؟ به خاطر وارد شدن آن مواد از بیرون، کمکم کارخانههای تولیدکننده مواد شیمیایی کاهش مییابد و جسم دیگر کاری انجام نمیدهند و منتظر میشود از بیرون به او داده شود.
زمانی که من دیگر این مواد را به بدنم نرسانم، چون خودش هم توانایی تولید ندارد، مغز آلارم میدهد و طبعاً خماری اتفاق میافتد، و من دائما باید مواد مخدر مصرف کنم تا بتوانم راه بروم و حرکت کنم. دیگر لذتی هم وجود ندارد، چون مصرف مواد بعد از مدتی برای فرد مصرفکننده مانند دارو میشود و دیگر حالت سرخوشی هم در او ایجاد نخواهد شد. اینجاست که اعتیاد اتفاق میافتد. یعنی یکسری مواد مخدر بیرونی جایگزین مواد مخدر درونی بدن من میشوند. اگر مصرف نکنم، حالم خوب نیست و نمیتوانم کاری انجام بدهم. اینجاست که اعتیاد اتفاق میافتد.
آقای مهندس میگویند وقتی صورت مسئله پیدا شود، ما به راهحل میرسیم. آیا میتوانم مواد مخدری که در بدن من جایگزین شده را یکباره قطع کنم؟ خیر، هر کاری راهی دارد. در طبیعت نیز همه چیز به تدریج اتفاق میافتد و ناگهانی نیست. شاید دقت و توجه نکرده باشیم. جسم ما نیز همینطور است.
آقای مهندس با تجربیاتی که انجام دادند متوجه شدند باید طی ۱۰ ماه، مواد مخدر بیرونی را با یک داروی مناسب که شربت اپیوم تینکچر است جایگزین کرد، و در ادامه آن را به تدریج کاهش داد تا به صفر برسد.
در طول دوره درمان، غیر از دارویی که مصرف میکنیم و جسم ما را به تعادل میرساند و کارخانههای تولید کننده بدن را بازسازی میکند، یک سری آموزشهای جهانبینی هم داریم. چرا آقای مهندس این بخش را در کنار درمان اعتیاد گذاشتند؟ در بسیاری از روشها که خارج از کنگره انجام میگیرد، فقط روی ذهن و روان کار میشود، که جواب هم نمیدهد، چون بسیار کار سختی است. مگر میشود جسم من بدون دارو فقط به این فکر کند که من امروز خودم را کنترل میکنم و مواد مصرف نمیکنم، امروز اراده کردهام و دیگر مصرفکننده نیستم! اینطور نمیشود. مانند این است که ما سرما بخوریم و بعد بگوییم امروز من سرماخورده نیستم، ببینم تا فردا چه میشود!
انسان یک موجود چند بعدی است، جسم و روان با داروی مناسب و جهانبینی به تعادل میرسد. برای همین در کنار استفاده از دارو، آموزش و نوشتن سیدیها را باید انجام دهیم. اگر این کار لازم نبود، میتوانستیم از کلینیکها دارو بگیریم و استفاده کنیم. اما چرا نمیتوانیم با آن روش درمان شویم؟ چون مسئله جهانبینی و آموزش کنارش قرار نگرفته است، و پس از مدتی متوجه می شویم که مصرف OT نیز به اعتیادمان اضافه شده است!
پس مثلث درمان در کنار صورت مسئله اعتیاد، باعث میشود ما به تعادل لازم برسیم. اگر فرامین را موبهمو انجام دهیم، حتماً درمان برایمان اتفاق خواهد افتاد.
تایپ و ارسال: مسافر خاطره
- تعداد بازدید از این مطلب :
77