وقتی برای اولین بار با کنگره ۶۰ آشنا شدم، انگار دری تازه به رویم باز شد. سالها بود که در تاریکیِ اعتیاد خودم و مسافرم، هر دو اسیر بودیم. شاید ظاهر قضیه این بود که او مصرفکننده است و من تماشاگر، اما حقیقت این بود که بیماری اعتیاد خانه، زندگی و روح همه افراد خانواده را درگیر خود کرده بود.
وقتی وارد کنگره شدم و صورتمسئله اعتیاد برایم باز شد، تازه فهمیدم آنچه سالها فکر میکردم که میدانستم تنها مشتی برداشت سطحی بیش نبوده است. همیشه تصور میکردم اعتیاد یعنی نخواستن، یعنی ضعف اراده، یعنی فقط ترک کردن مواد. اما در کنگره یاد گرفتم که اعتیاد یک بیماری جسمی، روانی و فکری است و مصرفکننده با خواستن تنها نمیتواند از آن رها شود و جسمِ مسافر در اثر مصرف موادمخدر دچار تخریب در سیستمهای حیاتی بدنش شده است؛ دانستم که چرا مسافرم بارها ترک کرده بود اما در نهایت دوباره به مصرف بازگشته بود. دیگر او را سرزنش نکردم بلکه در دل گریستم که چرا اینهمه سال حقیقت را نمیدانستم.
کنگره۶۰ به من یاد داد که اعتیاد بیماریِ انسان است، نه نقص انسانیت او. این آموزشها دید مرا تغییر داد. امید و آرامش بهجای خشم، ناامیدی آمد. یاد گرفتم همانطور که برای یک بیمار دیابتی یا قلبی صبر و مراقبت لازم است، برای درمان یک مصرفکننده هم باید درک، صبر و آموزش را یاد بگیریم.
در جلسات وقتی اساتید از اهمیت تعادل در سه ضلع جسم، روان و جهانبینی میگفتند؛ حس میکردم که این پیام فقط برای مسافر نیست، بلکه برای منِ همسفر هم هست زیرا که من هم بهواسطه اعتیاد درگیر افکار منفی، یأس و ترسهای بیپایان شده بودم.
صورت مسئله اعتیاد به من نشان داد که چرا درمان باید تدریجی باشد، چرا باید با روش DST و با استفاده از داروی OT بدن فرصت بازسازی پیدا کند و این دانایی، آرامش را در وجود من ایجاد کرد که سالها دنبالش بودم.
دیگر وقتی مسافر من در مسیر درمان است، با هر فراز و نشیبی نمیترسم و میدانم که این مسیر علمی و عملی است. میدانم که کنگره چراغی است که انسان را از تاریکیها بیرون میبرد.
من بهعنوان همسفر فهمیدم که وظیفه من فقط همراهی نیست؛ من باید خودم هم آموزش بگیرم، رشد کنم و آرام شوم و اگر من درگیر اضطراب و بیاعتمادی باشم، چگونه میتوانم یار و همراه خوبی باشم؟
امروز صورتمسئله اعتیاد برای من یک نقشه راه است؛ نقشهای که نشان میدهد چگونه از دنیای تاریک اعتیاد به روشنایی رهایی برسم. دیگر اعتیاد را نفرین نمیکنم، بلکه آن را درسی میدانم که زندگی به ما داده تا خودمان را بشناسیم و اما امروز میدانم که رهایی مسافر من، تنها با خواستن و دعاکردن بهدست نمیآید؛ بلکه با آموزش، صبر، عمل و توکل به قدرت مطلق است.
در آخر باید بگويم به کنگره ۶۰ و به صورت مسئله اعتیاد ایمان دارم؛چون به چشم خود دیدم که چگونه تاریکی به روشنایی تبدیل شد و چگونه امید در دلهای شکسته دوباره جوانه زد.
نویسنده: همسفر لادن رهجوی راهنما همسفر سعیده(لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر عفیفه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول) دبیر سایت
همسفران نمایندگی بروجن
- تعداد بازدید از این مطلب :
79