English Version
This Site Is Available In English

خدا می‌داند اگر روح زبان داشت، در مدح تو هلهله می‌کرد

خدا می‌داند اگر روح زبان داشت، در مدح تو هلهله می‌کرد

محبت صوری نیست، محبت به لمس و سخن نیست، محبت دو سر یک کمان بی انتهاست، محبت آغاز و پایانی مشخص ندارد؛ محبت اگر باشد حقیقت است و دیدن حقیقت، چشم دل می‌خواهد ...

نگهبان، کتاب عبور از منطقه ۶۰درجه زیرصفر

سلام دوستان احسان هستم مسافر، مدت تخریب از ۱۴ سال، آخرین آنتی ایکس مصرفی متادن، مدت سفر ۳ هفته، روش درمان DST، داروی درمان شربت OT، راهنمای درمان مسافر محسن لژیون ۱۸ شفا، ورزش در کنگره پینگ‌پنگ، TDS مصرفی هر وعده ۳/۵ سی‌سی.

هنوز آن‌قدر از روزگار تار و بی‌هدفِ خود دور نشده‌ام؛ از شیرجه‌های بی‌امانم در بی‌تعادلیِ آرام‌کننده‌های ناآرام. هنوز بهتر از هر زمان می‌بینم رگ‌های خشکیده‌ی زندگی‌ام را، آن روزهای تنهاییِ بی‌انتها که دلم جز مرگ به هیچ پناهی آرام نمی‌گرفت.

به یاد دارم در کجای تاریخِ مرگ‌زده‌ی بشریت دست و پا می‌زدم، دربه‌در به دنبال روحی کمتر زخمی که مرا به اوجِ آرامش برساند… و نشد.

اما امروز، روبه‌روی تو نشسته‌ام، و می‌دانم که می‌دانی. می‌بینم که چگونه نگاهت، صلابتِ صدایت و مهرِ دست‌هایت حتی دلِ‌تنگ و دردمند مرا می‌تکاند. می‌بینم که چگونه در میان این همه خستگی و بریدگی، طرحی از مهر و نجات در دلِ دردم کشیده‌ای.

خدا می‌داند اگر روح زبان داشت، در مدح تو هلهله می‌کرد و مرا مست و تو را حیران می‌ساخت. مگر می‌شود تو را تنها تشکر کرد و گذشت؟ مگر می‌توان دلیلِ احیای فوریِ نفس‌هایم را بی‌ستایش در دل پنهان نمود؟

راهنما همان کسی است که اگر دلم گرفت، نگاهش مرا آرام می‌کند؛ همان کسی که اگر روحم فاسدِ زمان شد، به رای و عشق و دستِ پرتوانش مرا به زندگی برمی‌گرداند.

به نامِ تمام لحظه‌های بازگشته به روحم، به تمام اجبارم به معرفت و ستایش، در نگاهِ همگان بوسه بر روح و دستان مهربانتان می‌زنم. باشد که همیشه استوار بمانید.

مرزبان‌خبری؛ مسافر علی‌اصغر

ارسال؛ مسافر محمدرضا ل۷

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .