جلسه اول دور چهارم لژیون سردار نمایندگی ایران با استادی پهلوان مسافر احمد و نگهبانی پهلوان مسافر محمد و دبیری مسافر حسن و خزانهداری مسافر رضا با دستور جلسه (صورتمسئله اعتیاد) روز سهشنبه ۸ مهرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۹ برگزار شد
سخنان استاد:

از آقای مهندس و خانواده محترمشان برای آموزش و گنج بزرگی که به ما هدیه دادند سپاس گذارم.
اگر بخواهم به معنی و مفهوم کنگره پی ببرم یعنی همان وادی چهاردهم که عشق و محبت است، این ذرهذره به وجود میآید. از آقا منوچهر ایجنت محترم و از نگهبان و دبیر لژیون سردار برای دعوتشان سپاسگزارم.
در لژیون سردار خدمت کردن انرژی بیشتری دارد من تجربه این خدمتها را دارم و چندین سال است که در دفتر لژیون سردار مشغول خدمت هستم.
تازه واردینی که هنوز به عمق لژیون سردار پی نبردهاند، نمیتوانند متوجه این عظمت لژیون سردار شوند.
از لذت بخشش بخواهم بگویم، من با اذن پروردگار و اجازه آقای مهندس توانستم چهار نشان پهلوانی، البته یکی از آنها نشانی در بینشانی بود را بگیرم و امسال هم همسفرم پهلوان شد.
میخواهم بگويم کسی که صحبت میکند لذت اش را میبرد و قصد پیام دادن را دارد این است که میگویند ما در اینجا از همدیگر آموزش میگیریم.
راجع به صورتمسئله اعتیاد خیلی مشارکتها شده اما اعتیاد فقط مواد مخدر نیست همین لژیون جونز، راجع به چاقی خیلی سؤاستفاده ها شده است، خیلی از انسانها هم وقتشان را میگذارند، هم هزینه میکنند ولی از زندگی لذت نمیبرند دلیل اش این است که راهش را بلد نیستند، همین سیگار که بهراحتی در کنگره درمان میشود در بیرون خیلی از انسانها به روشهای نادرست سقوط آزاد، جان خود را از دست میدهند فقط در کنگره ۶۰ این علم را دارند، که مخدرهای بیرونی در داخل بدن ما تولید میشود و باید این کارخانههای ازکارافتاده دوباره شروع به کار کنند.
ما در کنگره ۶۰ چهار لژیون داریم، لژیون مواد، لژیون ویلیام، لژیون جونز و لژیون سردار، من خودم به این نتیجه رسیدم که اگر اینجا جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰ است، پس ما همان مردگان بودیم، به ما راجع مرگ جور دیگری گفتهاند.
ما یک استادی داریم که به ما آموزش میدهد و ما حرکت میکنیم، یک سری حسهایی که در وجود ما یخزده بود آب میشود و ما میتوانیم از آن حسها برخوردار شویم.
دوستان ما برای رهایی نیاز به سه سفر داریم، وقتی منِ راهنما در اعلام سفر به اسم مسافر خود را معرفی میکنم در اینجا یک سفر اولی هم به اسم مسافر خود را معرفی میکند، باید من خودم بدانم بعد سفر اول در کدام مرحله از سفر هستم و چه پیامی را باید بدهم.
ما در لژیون سردار اگر پرداختی هم داریم برای کنگره نیست، آنهم برای خودمان است. خداوند در سوره محمد (ص) هم میفرمایند: من بینیاز هستم و کسی که نیازمند است بنده من است. دلیل پرداخت من در لژیون سردار این هست که از بندهایی که گرفتار آن هستم رهایی پیدا کنم و بتوانم حرکت کنم.
من از دوران بچگی نماز میخواندم و اذان گفتن را میدانستم که میگفت: "حی علی خیرالعمل" ولی در کنگره به این پی بردم که حی به معنای احیاء است که فقط با عمل سالم انجام میشود، در اینجا که وارد صور پنهان میشویم که در موردش در جزوهها و کتاب ۶۰درجه نوشتهشده است ما با خویش خود کارداریم، نوشتهشده اگر بنایی آباد باشد ولی ساکنین آن خراب باشد بنا خراب میشود، یکجایی بنای بیرونی را میگوید و یکجایی هم من را میگوید ما در بعدهای قبلی هم مشکل داشتیم، درست است من سالم به دنیا آمدهام ولی درون من مشکل داشت، پس هم صور پنهان را میگوید، هم صور آشکار درونی را، همان خویش است که با علم و آموزش آن را تغییر میدهم و داستان زندگی من عوض میشود.
از کتاب آسمانی بخواهم بگویم، البته کتاب آسمانی است ولی در زمین در اختیار ما است در سوره بقره نوشته؛" آنجا که بودید"، ما در پیام سفر دوم هم میخوانیم بندهای اولی یعنی یکجایی قبلاً بودیم و همهچیز را بلدیم، آقای مهندس بارها میگوید همه علمها در درون ماست.
پس اگر من بخواهم به فهم آن برسم تازه به درجهای دست پیدا کردم که القا و الهامات خوبی به من میشود، البته اینها همه حرفهای خودم بود.
آقای مهندس میفرمایند: من شش وادی را در عرض شش ماه نوشتم ولی الباقی را ۱۳ سال کشید، دلیل طول کشیدن این بود که از وادی هفتم وارد رمز و رازها میشویم.
میگوییم از هستی و نیستی ،هستی همان شش وادی اول و نیستی از وادی هفتم تا وادی چهاردهم هست
که همان صور پنهان است من فکر میکنم تمامی این سی دیها تلاش میکنند ما را از این سرزمین به آن حسها یا صور پنهانمان برسانند.
استاد امین هم میگویند من بعد از ۲۰سال متوجه مفهوم منیت شدم پس آن چیزی که ما میفهمیم تا به انجام رساندنش زمان میبرد، باید سختی بکشیم و تلاش کنیم و از یک سری مسائل عبور کنیم.
در سی دی ایستاده آقای مهندس میفرمایند: من میدانستم شتر و نخل را با نفر شمارش میکنند ولی علت اش را نمیدانستم وقتی متوجه شدم که اینها چه زحمتی میکشند و چه سختیها را تحمل میکنند به همین خاطر است که با نفر شمارش میشوند.
خداوند در دوجا قسمخورده به زیتون و انجیل دلیل اش چیست!؟ آقای مهندس در سی دی چراغ دان راجع روغن زیتون توضیح داده است دلیل قسم خوردن، بخشندگی آنها است این درختان محصولشان از برگهایشان بیشتر است.
خداوند بخشندهها را خیلی دوست دارد در مورد یکی از شعرهای مولانا میخواهم بگویم انگار تمام اشعار مولانا شبیه مسیر کنگره است، آقای مهندس چندین اشعار مولانا را تفسیر کرد که همه آنها مانند کنگره بودند، من خودم یکزمان به خودم آسیب میزدم ولی الآن دارم دیگران را راهنمایی میکنم. یکی از اشعار مولانا این است که میگويد: مرده بودم زنده شدم گریه بودم خنده شدم، یک نفر مصرفکننده میآید تجربهاش را در اختیار من میگذارد تا من بدانم درگذشته کجا بودم. دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم در اینجا به من عشق ورزیدند، من از همه بریده بودم وقتی وارد اینجا شدم
به همهچیز امیدوار شدم، تا اینجا سفر اول من بود، جالب این است که میگوید: اینهمه آدم جمع شدند تو را زنده کردند حالا تو میتوانی از مال خود بگذری، رفتم و دیوانه شدم، اینجاست که ظاهراً دیوانگی است که از وقت خود بگذری و با هزینه خود چند هزار کیلومتر به شعبههای دیگر بروی، وقتیکه از پول و وقت خود میگذری یعنی از جان مایه میگذاری، رفتم و دیوانه شدم سلسله بر بنده شدم، تا دیروز برده بودم ولی امروز بنده شدهام، اینجا است که میگوید همسفران در آن مکان لامکان تو را یاری خواهند کرد، به نظر من قطع مصرف با سفر دوم خیلی فرق میکند، سفر دوم یک سری برنامههای خاص خودش را دارد، یک سری اتفاقات و آزمونهای خاصی خود را دارد.
من منتظر هستم تا ازنظر وضع مالی بهجایی برسم که به کنگره کمک کنم ولی این اشتباه است چون دارم فرصت را از دست میدهم.
گلریزان نزدیک است انسانهایی مثل خانم ایران، مادر آقا بهرام که این زمین را بخشیدند و شعبه ساخته شد و در کنار آن ساختمانی هم برای همسفران در حال ساختهشدن است، آقای مهندس هم به فکر مصرفکنندهها و هم خانواده آنها است، سعی کنیم این حس بخشندگی که خانم ایران تجربه کرده است را ما هم تجربه کنیم.
آقای مهندس یک مثلثی را باز میکند به اسم صوت،نور،حس و میفرمایند: تمام جهانها اینها را دارد، اگر من بتوانم از این حسها استفاده کنم، میتوانم خواب خودم را تنظیم کنم و میدانم در خواب میخواهم کجا بروم اینها یک حقیقت است.
همینجور که یک تازهوارد وقتیکه وارد کنگره میشود امیدی ندارد ولی وقتیکه ادامه میدهد حتی راهنما هم میشود ولی ایمانش ضعیف است درحالیکه فقط برای این آزمون آمده است
آقای مهندس میگویند: بعد از من هم این پاکتهایی که به من میدهند باید ادامه داشته باشد، چون چندین خیریه هست که آقای مهندس با همین پاکها به آنها کمک میکند یعنی ما به آقای مهندس پاکت میدهيم و ایشان با کمک کردن به دیگران برای ما چیزی میکارد.
امیدوارم همه ما بتوانیم در حد توان خودمان تعهد بدهیم و با تلاش و سختی آن را پرداخت کنیم و بتوانیم اسممان را به اسم سردار یا دنور ثبت کنیم و در اینجا است که داستان فرق میکند، حسهای خوب به ما کمک میکنند اتفاقات خوب میافتد و کمتر مرتکب اشتباه میشویم، از بندها رها میشویم، باید سعی کنیم نیروهای منفی بر ما غلبه نکنند.
خداوند میفرمایند: شیطان تو را از فقر و تنگدستی میترساند ولی من برایت گرانبهاترین چیز را میدهم که آن حکمت است.
آقای مهندس الگوی ما است که در این مسیر هرروز قویتر و مستحکمتر میشود، ما هم رهجوی آقای مهندس هستیم میتوانیم درراه او حرکت کنیم.
تشکر میکنم از دوستان که به صحبتهای من گوش کردید.


عکاسها: مسافر احمد لژیون ۵ و مسافر محمد لژیون ۱
تایپ: مسافر وحید ل۴
ویرایش: مسافر بختیار ل۱۲
ارسال: راهنما مسافر حسن
نمایندگی ایران
- تعداد بازدید از این مطلب :
209