English Version
This Site Is Available In English

برداشت از سی‌دی- عشق

برداشت از سی‌دی- عشق

آقای مهندس درابتدا بیان می‌کنند که مبحث اصلی، بحث عشق و محبت است و از روی متنی که مربوط به تاریخ ۸۸/۱۱/۲۵ است، می‌خوانند و توضیح می‌دهند؛ استاد می‌فرماید: «دوستان همه در این امتداد، به کلمه محبت و عشق، تفکر و توجه زیادی دارند. الحق این کلمه، بیان هستی و آن‌چه در آن اتفاق افتاده است، می‌تواند با تمام سختی‌ها و دشواری‌ها به انسان بیاموزد‌‌ که چه‌ بوده، چه هست و در آینده چه‌ خواهد شد.»

تمام عرفا و شعرا همگی راجع‌به کلمه عشق صحبت کرده‌اند. تمام فیلم‌ها، ماجراهای‌ لیلی‌و‌مجنون، شیرین‌‌وفرهاد و داستان‌های متنوع، بر مبنای عشق استوار است؛ حتی در فرهنگ ایران‌زمین، تمام عرفا از مبحث عشق سخن می‌گویند.

قاضی القضات همدانی می‌گوید:
کار من در عشق مشکل می‌شود
خانمانم بر سر دل می‌شود
هر زمان گویم که بگریزم ز‌ عشق
عشق بیش از من به منزل می‌رسد

همچنین بیان می‌کند: من چه دانستم عاشق را حساب با عشق است، با معشوق چه حساب دارد؟ همه‌ انسان‌ها درگیر عشق هستند؛ چراکه عشق‌‌ و محبت، مایه زندگی و حیات است. اگر انسان معرفت داشته باشد،‌ این معرفت در جهت خیر می‌شود خیر و اگر در جهت‌ شر باشد، می‌شود شر‌؛ معرفت در جهت خیر، محبت را به‌وجود می‌آورد و از‌ اوج محبت، عشق پدیدار می‌شود.
عشق را می‌توان به انسانی تشبیه کرد که در سرمای خیلی شدیدی قرار دارد و یک منبع گرما، مثل آتش یا بخاری، می‌تواند به انسان حیات بدهد و حسی را در او به‌وجود آورد‌ که نقش بسیار سازنده‌ای دارد.

عشق برای کل هستی است که درمورد آن صحبت می‌کنیم؛ عشق‌ عام و عشق خاص داریم و یک شاخه‌ای از عشق می‌شود، عشق دو تا جنس مخالف به یکدیگر،‌‌ عشق مؤنث به مذکر یا مذکر به مؤنث که این عشق، عشق خاصی است و خیلی ارزشمند و قابل‌قبول می‌باشد و فقط شامل انسان‌ و زوج نیست‌؛ شاید راجع‌به دو تا خواهر، مادر به فرزند یا عشق دو دوست به یکدیگر‌ باشد و به‌طور صحیح و الهی همدیگر را دوست داشته باشند، به هم عشق بورزند و این امکان‌پذیر است.

عشق بر سه پایه استوار است: سایه، حس و جاذبه. 
سایه‌ چیست؟ در سایه حتماً باید چیزی وجود داشته باشد و تا چیزی وجود نداشته باشد، نمی‌توانیم عاشق آن شویم، حال‌‌ در صور پنهان باشد یا صور‌ آشکار؛ مثلاً گلی را دوست دارید، باید آن گل وجود داشته باشد تا به آن عشق بورزیم. زمانی‌که چیزی وجود دارد، دارای دو خاصیت است: یکی خاصیت گیرندگی‌ و دیگری فرستندگی‌. خاصیت گیرندگی چیست؟‌‌ مثلاً گل امواج را دریافت می‌کند، گیرندگی آن این است که نور خورشید، آب و خاک را جذب می‌کند و جاذبه‌ آن، رنگ‌ها، برگ‌ها‌، زیبایی و بوی خوشی که دارد پخش می‌کند، می‌باشد.

سه عنصر سایه، حس و جاذبه در عشق نقش مهمی دارند؛ ولی اکثراً فقط به سایه می‌پردازند؛ یعنی‌ پیکره را درست می‌‌کنند و‌‌ به دو عنصر حس و جاذبه توجهی ندارند؛ درصورتی‌که در عشق‌ورزیدن، حس و جاذبه نقش‌ به‌سزایی دارند؛ البته سایه هم مهم است و باید به آن رسیدگی کنیم و‌ مرتب باشیم. بیان را هم درنظر بگیریم و بدانیم که چه‌قدر بیان ما می‌تواند در حس و جاذبه نقش داشته باشد. اگر بخواهیم عشق و محبت را درک کنیم، باید سایه، حس و جاذبه را به مرحله تزکیه و پالایش برسانیم، آن‌موقع است که عشق قابل درک می‌شود و وقتی عشق و دوست‌داشتن باشد، در فردوس قرار می‌گیریم.

عشق به انسان می‌آموزد که چه بوده، چه هست‌ و چه خواهد بود؛ به‌طورکلی می‌توان گفت: تمام جهان هستی بر مبنای عشق استوار است؛ مانند اتم‌های طلا که یکدیگر را جذب می‌کنند یا اهالی روستا که به یکدیگر عشق‌‌ و محبت می‌ورزند.
خداوند که خالق همه‌ هستی است، فقط می‌توانیم آن را حس کنیم، نمی‌دانیم‌‌‌ ذات خداوند چیست؟ ولی صفات خداوند را می‌شناسیم و می‌توانیم‌ آفریده‌های خداوند را ستایش کنیم؛ می‌دانیم کسی‌که هستی را به‌وجود آورده‌، به آن نظم داده‌ و قدرت و نیرویی که بر تمام هستی حکم‌فرما می‌باشد، خداوند است.
خیلی از بزرگان سعی کردند مفهوم عشق را به دیگران بیاموزند؛ ولی موفق نشدند، فقط ظاهر آن را انجام دادند؛ زیرا محبت و‌ عشق در هستی، آن‌قدر بزرگ است که باید هزاران سال به‌دنبال آن برویم، دشواری‌ها را‌‌ متحمل شویم تا ذره‌ای از این‌ اقیانوس الهی را به دیگران برسانیم.

خوشا به‌حال آن کس، که می‌دهد و‌ دنبال باز پس‌گرفتن نیست؛ مانند پهلوانان کنگره‌۶۰، زمانی‌که کمک می‌کنند، نباید از هیچ‌کس توقعی داشته باشند، نه از خدا و نه از بنده خدا، خداوند داده است تا به دیگران بدهند. ما مالک هیچ‌چیز نیستیم، همه‌چیز در دست ما امانت‌ است، تنها چیزی‌که مالک آن هستیم، همان عشق و دوست‌داشتن می‌باشد که گوهر گران‌بهایی‌ است.‌ خداوند به‌ بندگانش می‌دهد؛ ولی به‌دنبال باز پس‌گرفتن نیست، مگر این‌که خطایی مشاهده کند.

اگر انسان در صراط مستقیم حرکت کند، بدخواه دیگران نباشد، غیبت نکند، در‌وغ نگوید و کسی‌ را‌ سرزنش نکند، لحظه به‌لحظه قدم‌هایش را به گلستان تبدیل می‌کند که با کوچکترین نسیم‌، فضا را پر از رایحه‌های گل می‌کند و بهشت را تا جان در بدن دارد می‌بیند و به‌ آرامش و آسایش می‌رسد؛ دیگر ظلمت، تاریکی و سیاهی برای او معنایی ندارد‌‌ و این‌جا است که دست به سنگ بزند، طلا می‌شود و همه‌چیز برای او مهیا می‌گردد، عشق و محبت را درک می‌کند، شاکر خداوند می‌شود و آن‌موقع بزرگترین سرمایه‌اش عشق است؛ هرچه می‌بخشد زیاد می‌شود و این یعنی به توحیدرسیدن. در عشق و محبت، تزکیه و پالایش مهم است، نه آقایی و سروری‌؛ باید تزکیه و پالایش شویم تا وارد مرحله عشق‌ و محبت بشویم. این را بدانیم که برای رسیدن به عشق و محبت، چه خاص و چه عام، باید به تسویه و پالایش برسیم و حس و جاذبه را هم درست کنیم.

برداشت همسفر زهره. ف:
یکی از عنصرهایی که باعث تداوم زندگی در کل حیات می‌شود، عشق و محبت است‌ که هرکدام از ما به نوبه خودمان آن را بروز می‌دهیم و در همه مراحل زندگی در جستجوی عشق و محبت هستیم. گرچه واژه عشق و محبت بسیار پیچیده و‌ در راه رسیدن به آن، دشواری‌هایی وجود دارد؛ ولی زمانی‌که به آن می‌رسیم، لذتی دارد که با هیچ‌چیز قابل مقایسه نیست. من عشق و محبت وجود خود را مدیون‌ آموزش‌های کنگره و راهنمای بزرگوارم هستم.

عقل کجایی برد، شیوه سودای عشق
باز‌ نیابی به عقل، سر معمای عشق

نویسنده: همسفر زهره. ف رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)
ویرایش: رابط خبری همسفر فاطمه. ر رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)
ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی وکیلی یزد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .