جلسه یازدهم از دور دوازدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰ نمایندگی ایران با دستور جلسه (صورتمسئله اعتياد) با استادی پهلوان
مسافر احمد و نگهبانی مسافر فرشاد و دبیری مسافر وحید در روز سهشنبه ۸ مهرماه 1404 رأس ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
سخنان استاد :

از اینکه در بعدی از حیاط زندگی میکنم که آقای مهندس هستند و از استاد بزرگ آموزش میبینم درست زندگی کردن را و روزبهروز حال درونی من در حال تغيير است از خداوند سپاسگزارم و همینطور از خانواده ایشان به خاطر اینکه زندگیشان را وقف کردهاند تا ما به حال خوش و رهایی برسيم بینهایت قدردانی و تشکر میکنم.
از ایجنت محترم آقا منوچهر، نگهبان لژیون سردار پهلوان محمد عزیز و نگهبان جلسه که اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم و آموزش ببينم تشکر میکنم.
دستور جلسه در مورد صورتمسئله اعتیاد است، شاید یک تازهوارد که وارد کنگره میشود با اعتیاد درگیر است و خیلی جاها برای درمان اعتیاد اش رجوع کرده، چقدر راز و نیاز کرده و چقدر اتفاقات برایش افتاده و حالش خیلی خراب است.
آقای مهندس اینهمه مقاله مینویسند و خیلی چیزها را به من آموخته است، ایشان در کنگره دانشمند پرورش میدهد
ما در کنگره60 خیلی جلوتر هستیم و ما را به صراط مستقیم هدایت میکنند و به ما درس انسانیت میدهند.
هر دستور جلسهای صور پنهان خودش را دارد. اگر صحبت صورتمسئله اعتیاد است همسفرها چرا باید مشارکت داشته باشند؟
چرا باید حضورداشته باشند؟
آنها چه آموزشی در مورد صورتمسئله اعتیاد میبینند؟
آنها که مصرفکننده نبودند، من باید به این فکر کنم که اعتیاد چی هست، آقای مهندس در سی دی ایستاده فرمودند: آدمهای مریض دکتر دارند ولی آدمهای سالم طبیب ندارند که به آنها راه را نشان بدهد تا مریض نشوند، ایشان در ادامه فرمودند: طبیب انسانهای سالم من هستم و میخواهم انسانها را به مسيری هدایت کنم که از این بیماریها و از این گرفتاریها نجات پیدا کنند و بتوانند عبور کنند.
در سی دی عشق هم اشاره میکنند که خیلی از بزرگان تا به امروز نتوانستهاند که عشق را آموزش بدهند. پس ما باید بدانیم که در کجا قرارگرفتهایم و چی آموزش میبینیم.
اعتیاد فقط اعتیاد به مواد مخدر
نیست، خيلیها اعتیاد دارند ولی از آن بیخبر هستند مثل دروغ، غیبت و خیلی از کارهای ضد ارزشی دیگر و خیلی از مسائل در اطراف ما هستند که ما به آنها اعتیاد داریم.
من هم دردمند بودم، هم نیازمند، اگر مواد نبود من حوصله نداشتم صحبت کنم، اگر مواد نبود من نمیتوانستم تصميم بگیرم، اگر مواد نبود من شاید تا ظهر هم از خواب بیدار نمیشدم، در کل من نیازمند بودم، ثروت داری ولی نیازمند هستی، نیازمند یک مواد مصنوعی، من در راه مانده هم بودم، همه اینها را که میگویم در کتاب آسمانی هم آمده است، کنگره آمد که ما را آسمانی کند و ما را با خویشمان آشنا کند.
پدر من قرآنخوان بود ولی نتوانست کمکی به من کند، برادر من وزیر بود ولی نتوانست کمکی به من کند، هیچکس نتوانست به من کمک کند
اما من پناه آوردم به کنگره، وقتی پناه آوردم همان موادی که در بیرون از کنگره به من آسیب میزد داروی درمانم شد، همان مواد باعث اهلی شدن من شد و چقدر این زیباست، همان موادی که در بیرون باعث اینقدر اتفاقات ناگواری برای من شده بود. این معجزه کنگره است.
من بیشتر خمار عشق بودم، همیشه تنها و افسرده بودم، علم زندگی کردن را نداشتم. آقای مهندس همه اینها را در کنگره به ما آموزش میدهند و در زندگی به ما بخشش را آموزش میدهند، از درون شروع میکنم به بخشیدن و در درون من چه غوغایی پر پا میشود و هرچقدر که میبخشم چندین برابر آن را دریافت میکنم
بعضی وقتها یک نفر تمام سعی و تلاشش را میکند که ۶ میلیون بدهد و عضو لژیون سردار شود، آن شخص از من که پهلوان هستم، پهلوانتر است.
کنگره اول به ما آگاهی میدهد و آموزش میدهد، در مدرسه هم همینطور است اول آموزش میدهند بعد امتحان میگیرند. امروز کنگره برای ما معلمی فرستاده که علم چگونه و چطور زندگی کردن را به ما آموزش میدهد و ما یاد میگیریم و تمام توانمان را بکار میگيريم که صورتمسئلههای درونمان را پیدا کنیم و حل کنیم.
از اینکه به حرفهای من گوش کردید از همه شما عزیزان سپاسگزارم.

مرزبان کشیک: مسافر مجید
عکاس: مسافر احمد ل5
تایپیست: مسافر محمد ل1
ویرایش: مسافر بختیار ل12
ارسال: راهنما مسافر حسن
نمایندگی ایران
- تعداد بازدید از این مطلب :
98