درونم شور عجیبی بود که رهایم نمیکرد. شبیه دخترکی که تازه به بلوغ رسیده باشد، سراسر هیجان و اضطراب بودم. نگرانی شیرینی وجودم را فرا گرفته بود. از شوق این وصل مانند پر، سبک و در هوا بودم. شبیه دخترکهای کارتونی سبکبال و رها در سالن میچرخیدم و ذوق عجیبی ته دلم را قلقلک میداد. باز هم روز موعود رسیده بود و چقدر این موعودها در کنگره فراوانند. رزق و روزی در کنگره موج میزند؛ کافی است قلبت را بگشایی و سرشار از خالی شوی و دستانت را باز کنی تا باران رحمت بر تمام نفس و وجودت ببارد و سیرابت کند. ساعت ۱۱ امتحان برگزار و جلسه توجیهی با حضور اسیستانتها برقرار شد. بعد از اتمام جلسه همه منتظر خانم کماندار بودیم.
بالاخره هجران به پایان رسید، در باز شد و آن یار شیرینبیان و مهربانم از در آمد. آمده بود تا دوباره عهد و پیمان بگیرد. تپشهای تند و بیقرار قلبم رهایم نمیکرد. هنوز هم باورم نمیشد من اینجا برای پیمان جایگاه ایجنت ایستادهام. زمزمههای درونم شروع شد خداوندا ! با من چه میکنی؟! مرا با تمام تاریکیها و تلخیهایم پذیرفتی، امانم دادی و اینک اینجا در محضر بنده نیکت قرار دادی تا در رکاب او باشم. خداوندا، ای قادر بیهمتا، ای مهربان بیمنت از تو سپاسگزارم. منِ ناچیز در دریای لطف و محبتت غوطهورم و هر بار با معجزههایت شگفتزده میشوم.
پیمان شروع شد؛ دست چپم را بالا بردم و بعد از شنیدن صدای خانم آنی کماندار جملات را تکرار میکردم؛ من آقا و سرور کسی نیستم، من خدمتگزار هستم. به یاد سوره صافات افتادم (و قسم به فرشتگان صفدرصف) اشک رهایم نمیکرد و بغض به من فرصت ادای کلمات را نمیداد. میدانم که صدای خود را فقط از درون ذهنم میشنیدم و لبها ساکت و بیتحرک بودند. احساس میکردم تمام موجودات هستی گواه و ناظر بر پیمان من هستند. شال با دستان پر از مهر و وقار خانم آنی بر گردنم آویزان شد و این شال نشان بین من و هستی به امانت به دستم سپرده شد تا روزی که بخواهم این شال را به نگهبانان تحویل دهم، همراه با گرههایی که از درونم باز شده و اعمالی که در سیستم جهان هستی به ثبت رساندهام. از خداوند میخواهم مرا یاری رساند تا در این دوره طلایی که آقای مهندس منت گذاشتند و در اختیار من قرار دادند خود را صیقلی داده و نفس بهتری از خود به جهان تحویل دهم. الهی آمین.
نویسنده: ایجنت همسفر نازنین
رابط خبری: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر نازنین (لژیون یازدهم)
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رودهن
- تعداد بازدید از این مطلب :
127