سلام دوستان ناصر هستم یک مسافر
گاهی یک راهنما ، یک استاد ، یک شخص چراغی را در دلی روشن میکند که آن چراغ هرگز خاموش نمیشود
"سرت رو با سر راهنمات عوض کن "
زمانی که وارد کنگره شدم ، این جمله را خیلی شنیده بودم اما معنای واقعی این کلمه را هرگز درک نکرده بودم تازمانی که بعد از گذراندن ۳ جلسه به عنوان مهمان وارد لژیون شدم .
وقتی راهنمایم پرسید مصرفت چقدراست ؟ من به دروغ گفتم روزی ۳ الی ۴ قرص متادون ۴۰ ، خجالت کشیدم بگویم روزی یک ورق مصرف دارم. پیش خودم گفتم به مرور زمان خودم درستش میکنم.
نفهمیدم که با این "خجالت و خودم درستش میکنم" دقیقا در دام شیطان گرفتار شدم.
پس از مدتها سفر ومصرف دارو ، من همچنان نتوانسته بودم کنترلش کنم ، و هر چه زمان میگذشت من بیشتر در باتلاقی که خودم به دست خودم ایجاد کرده بودم فرو میرفتم.
تا اینکه یک روز راهنمایم متوجه این موضوع شد و من هم همه چیز را گفتم؛ درست در لحظه ای که من انتظار مجازات شدن و تنبیه شدن و توبیخ را داشتم، با محبت من را در آغوش کشید و گفت ما اینجا هستیم تا بهم کمک کنیم، جمله ای که دنیای من را دگرگون کرد، بزرگ بودن تا چه اندازه
دوستان عزیزی که تازه به جمع ما ، خانواده کنگره ۶۰ ملحق شدهاید: خجالت و بی صداقتی با راهنما یکی از بزرگترین حربه های شیطانی است، از این حربه عبور کنید.
- تعداد بازدید از این مطلب :
96