در سیدی «عشق» مهندس دژاکام، تصویری از عشق ترسیم میشود که با آنچه تاکنون شنیده بودم، زمین تا آسمان تفاوت دارد. اینجا عشق، تنها دلتنگی و دلبستگی نیست؛ نه آن آتش سوزان و بیقرار که در شعرها میخوانیم و نه لذت زودگذری که در ذهن عامه نقش میبندد. در نگاه ایشان، عشق ابزاری برای خودسازی است؛ نیرویی الهی که اگر در دل انسان بنشیند، او را از مرداب غفلت بیرون میکشد و تا قلههای نور هدایت میکند. اما همین عشق، اگر با دانایی همراه نباشد، تبدیل به زنجیر بدل میشود، به توهمی سنگین که انسان را به زمین میزند. من دریافتم که عشق واقعی نه با اشک و سخن، بلکه با تلاش و عمل ثابت میشود. کسی که عاشق رهایی است، درد را میپذیرد و سختیها را پشت سر میگذارد. زمین میخورد، اما باز برمیخیزد، زیرا هدفی بزرگ پیش روی اوست.
او میداند عشق یعنی خواستن پاک، عبور از سایهها، روشن شدن به نور دانایی. مهندس بیان میکنند که عشق سه مرحله دارد: مرحله نخست: عشق حیوانی است که چیزی جز هوس نیست. مرحله دوم: عشق انسانی است که با مهر و وفا همراه است و مرحله سوم: عشق الهی است؛ عشقی که بدون هیچ توقعی میبخشد و خدمت میکند. این سخنان من را به اندیشه واداشت: من در کجای این مسیر قرار دارم؟ آیا عشقم رهاییبخش است یا وابستگیآور؟ اگر عاشق باشم، آیا صبر دارم؟ آیا میتوانم فداکاری کنم؟ یا تنها میخواهم دیگری همانگونه باشد که من میخواهم؟ مهندس دژاکام عشق را نیرویی میدانند که اگر درست شناخته شود، انسان را نجات میدهد و اگر خام و ناپخته باشد، او را نابود خواهد کرد. عشق، نیرویی است که هستی را به حرکت درآورده است و اگر در وجود انسان متجلی شود، او را از ظلمت به سوی نور میکشاند. در این نگاه، عشق تنها یک احساس گذرا نیست، بلکه موتوری برای رشد، دانایی و رسیدن به تعادل است. این دیدگاه عمیق و چند لایه من را متوجه ساخت که عشق واقعی همواره نیازمند رشد، صبر و تلاش است. عشق حقیقی به ما میآموزد که ببخشیم بیهیچ انتظاری، خدمت کنیم بیهیچ چشمداشتی و در سختیها با ایمان ایستادگی کنیم.
چنین عشقی است که میتواند زخمها را شفا دهد و به زندگی معنا ببخشد. از دل سخنان مهندس درمییابیم که عشق، نهتنها مایه آرامش و شادی است، بلکه سرچشمه قدرت و انگیزهای نیرومند برای تغییر به شمار میآید. این عشق، از دل رنجها و تجربهها میگذرد و انسان را به موجودی بهتر و کاملتر تبدیل میکند. برداشت من از این سخنان، چراغی شد برای ذهنم؛ چراغی که تاریکیها را کنار زد و افقی روشن نشانم داد. برای مسافران و همسفران کنگره ۶۰، عشق نه یک مفهوم انتزاعی، بلکه راه نجات و درمان است. عشق به رهایی، به زندگی سالم و به خدمت به دیگران، همان نیروی محرکهای است که انسان را از تاریکی اعتیاد بیرون میآورد. این عشق، انسان را به سمت روشنایی هدایت میکند و در سختترین لحظات، زنده نگه اش میدارد، امید میبخشد و قدرت ادامه مسیر را در وجودش میدمد.
نویسنده: همسفر ماهرخ رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یکم)
رابط خبری: همسفر ماهرخ رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یکم)
عکاس: همسفر انسیه رهجوی راهنما همسفر زهرا(لژیون یکم)
ارسال: همسفر سولماز دبیر سایت
همسفران نمایندگی پردیس
- تعداد بازدید از این مطلب :
136