«کارم اندر عشق مشکل میشود خانمانم در سر دل میشود»
تمام داستانها و تمام فیلمها راجع به عشق هستند. تمام عرفا دربارهی عشق سخن گفتهاند. عشق همان دوست داشتن است؛ اما این عشق خود مایه حیات است. عشق مانند انسانی است که در سرمای شدید قرار دارد و وجود یک منبع گرما مانند کرسی یا بخاری میتواند به او حیات بدهد. یا در منطقهای گرمسیر، چشمهای خنک میتواند انسان را جذب کند و به سمت خود بکشاند.
عشق معنای سازندهای دارد. عشق درست است که میان مؤنث و مذکر و بالعکس شکل میگیرد؛ اما تنها به این رابطه محدود نمیشود؛ بلکه عشق در کل هستی وجود دارد و تنها مختص زوجها نیست. عشق بر سه پایه و عنصر استوار است: سایه، حس و جاذبه. سایه یعنی اینکه چیزی باید وجود داشته باشد تا عاشقش شوی و دوستش بداری؛ اگر نباشد نمیتوانی عاشق شوی؛ مانند یک انسان، یک تابلو نقاشی، یک شهر، یک گل و ...، اما سایه فقط ظاهر است. برای آنکه عشق شکل بگیرد، باید خاصیت گیرندگی و فرستندگی هم وجود داشته باشد.
حس و جاذبه بسیار مهم هستند؛ مثلاً امروزه افراد زیادی به ظاهر خود میپردازند؛ عمل زیبایی انجام میدهند یا اندامشان را اصلاح میکنند؛ اما به حس و جاذبه بیتوجهاند. ظاهر زیباست؛ اما بیانشان افتضاح است، بدخواه هستند، غیبت میکنند، دروغ میگویند، کینه میورزند یا حسادت میکنند. این پیامها از جنس همان صفات است و عشق را خفه میکند. چنین فردی همیشه طلبکار است که چرا من را دوست ندارند و چرا به من توجه نمیکنند و تنها دریافت او مسائل منفی است. در حالی که هزاران موضوع مثبت وجود دارد. همین که ما با پای خودمان راه میرویم و از پلهها بالا میرویم، آیا ارزش مثبت ندارد؟
بیان در حس و جاذبه نقش مهمی دارد. گاهی از بدترین الفاظ استفاده میکنیم و حس طرف مقابل را خراب میکنیم، بعد هم میگوییم چرا ناراحت شد؟! اگر میخواهیم عشق و محبت را درک کنیم، باید هم سایه، هم حس و هم جاذبه را درست کنیم. عشق واقعی به انسان بسیار میآموزد و جهان بر مبنای عشق بنا شده است؛ مانند ذرات طلا که در کنار هم قرار میگیرند. در هستی همهچیز از بین میرود و تنها چیزی که باقی میماند عشق و محبت است. بسیاری از بزرگان خواستند مفهوم عشق را به دیگران منتقل کنند؛ اما موفق نشدند.
آنقدر عشق بزرگ است که ما به دنبال هم میآییم و دشواریها را تحمل میکنیم تا ذرهای از این اقیانوس الهی را به دیگران برسانیم. مانند همان کاری که در کنگره انجام میدهیم؛ فقط میخواهیم کمک کنیم و خدمت کنیم و هدف ما همین است. خوشا به حال کسانی که میدهند و به دنبال بازپس گرفتن نیستند؛ این یعنی خدمت کردن با عشق و بخشیدن. خداوند میدهد و بازپس نمیگیرد، مگر آنکه خطایی ببیند.
من عشق واقعی را در کنگره دیدم و درک کردم؛ عشقی بیمنت که تنها برای حال خوب دیگران و آرامش دیگران است. کسانی که با تمام مشکلات و گرفتاریهایشان تلاش میکنند تا یک نفر به رهایی برسد، تا یک نفر از دام اعتیاد و تاریکیها نجات یابد؛ این چیزی جز عشق و محبت نبوده و نیست. تمام کسانی که خدمت میکنند، فقط آمدهاند تا بدهند و هیچ انتظاری برای بازپس گرفتن ندارند و این خاصیت عشق است. یک راهنمای تازهواردین آنچنان با محبت برخورد میکند و صحبت میکند که نتیجهاش درمان یک فرد مصرفکننده است؛ فردی که تمام درها را به روی خود بسته و ناامید است. این چه چیزی جز عشق است و آن هم عشق واقعی؟
منبع: سیدی عشق
نویسنده: همسفر فرزانه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر مژده رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
50