English Version
This Site Is Available In English

از قافله عشق عقب نمانیم

از قافله عشق عقب نمانیم

جلسه دهم از دوره پنجم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی صالحی با استادی دستیار اسیستانت لژیون سردار پهلوان همسفر اعظم، نگهبانی راهنما همسفر مریم و دبیری همسفر آذر با دستور‌ جلسه «صورت مسئله اعتیاد» روز سه‌شنبه ۸ مهر‌ماه ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۴۵ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

از آقای مهندس، خانواده محترم‌شان و همه خدمتگزاران کنگره‌۶۰ صمیمانه تشکر می‌کنم که این بستر را برای ما فراهم کردند تا در کنار یکدیگر باشیم، لحظات خوبی را سپری کنیم و در آرامش کامل به سر ببریم. خدا را شکر می‌کنم که به واسطه حضور مسافران‌مان همه ما در این مکان گرد هم آمده‌ایم تا درست زندگی کردن را بیاموزیم. امیدوارم قدر این کنار هم بودن، این بستر و حتی قدر همین صندلی‌هایی که به ما داده شده را بدانیم و به‌ راحتی از کنارشان عبور نکنیم. دستور جلسه این هفته «صورت‌مسئله اعتیاد» است. موضوعی بسیار مهم که می‌توانیم از آن بهترین آموزش‌ها را دریافت کنیم. اگر من صورت‌ مسئله اعتیاد را بدانم می‌توانم راحت‌تر با مصرف‌کننده کنار بیایم. سال‌های بسیاری در کنار مصرف‌کننده زندگی می‌کردیم؛ اما حال خوبی نداشتیم و حتی حال بد ما از حال مصرف‌کننده دست‌کمی نداشت؛ زیرا نمی‌دانستیم اعتیاد چیست و چه تخریبی در جسم، روان و جهان‌بینی او ایجاد کرده است؟ ما فکر می‌کردیم اعتیاد یک عادت یا نشانه بی‌ارادگی است و مصرف‌کننده فقط به فکر خوش‌گذرانی ‌خودش است؛ اما آموزش‌های کنگره به ما یاد داد که اعتیاد بیماری لاعلاج، مرموز و بی‌اخلاقی یا انتخاب ساده نیست.

یادگیری صورت‌ مسئله اعتیاد برای من حیاتی بود؛ زمانی که آن را فهمیدم توانستم در کنار مسافرم راحت زندگی کنم. متوجه شدم که در جسم او تخریب‌هایی ایجاد شده است؛ بنابراین پرخاشگری، بی‌حوصلگی، ترس، منیت و نگرانی درونش را فرا گرفته است. در حقیقت در جهان‌بینی‌اش تاریکی حاکم شده است. حال وظیفه من به عنوان همسفر چیست؟ این‌ است که در کنگره حضور پیدا کنم، در کنارش بایستم، بال پروازش باشم و به‌عنوان همراه و پشتیبان در کنارش قدم بردارم؛ نه این‌که در مقابلش قرار بگیرم. اگر بخواهم از نگاه یک همسفر به لژیون سردار نگاه کنم همان‌گونه که یادگیری صورت‌ مسئله اعتیاد امید را در من زنده کرد لژیون سردار هم همین امید را در من زنده نگه می‌دارد. این امید به‌راحتی به دست نیامده است. پشت آن تلاش‌ها، وقت‌ها، انرژی‌ها و هزینه‌های بسیاری صرف شده است. عزیزانی که در لژیون سردار خدمت می‌کنند نقش بسیار مهمی در روشن نگه‌داشتن مسیر دیگران دارند و این حرکت باید ادامه‌دار باشد.

اگر ما صورت‌ مسئله اعتیاد را ندانیم هیچ درمانی ممکن نیست. اگر خدمت مالی در لژیون سردار انجام نگیرد هیچ آموزشی برای دیگران پایدار نمی‌ماند؛ بنابراین وظیفه همه ما است که در این حرکت عظیم سهیم باشیم. هر چند سهم ما کوچک باشد؛ اما به‌ اندازه توان‌مان قدمی برداریم. این کمک‌ها ارزشمندند؛ زیرا از روی عشق انجام می‌شوند نه از سر اجبار. صورت‌ مسئله اعتیاد مانند چراغی است که تاریکی جهل ما را کنار می‌زند و لژیون سردار مانند سوختی است که این چراغ را روشن نگه می‌دارد تا راه برای دیگران نیز روشن بماند.در سی‌دی «ایستاده» آقای مهندس چقدر زیبا صحبت می‌کنند و چه آموزش‌های بزرگی به ما می‌دهند. زمانی که به گذشته و قبل از ورودم به کنگره نگاه می‌کنم که من خالی بودم دستم از چی خالی بود؟ از آینده، از رهایی و حال خوش، از همه چیز خالی بود؛ اما کنگره چیزی به من داد که در هیچ جای دنیا با هیچ پولی نمی‌توانی بدست بیاری مثل حال خوش، آزادی، رهایی و دوباره زنده شدن. حالا اگر من بخواهم در لژیون سردار قدمی بردارم آیا باید با خودم دو دو تا چهار تا کنم؟ آیا باید پیش خودم بگویم اگر پارسال عضو لژیون سردار شدم همین کافی است؟ یا باید بگویم پارسال عضو لژیون سردار شدم شش تومان پرداخت کردم امسال هفت تومان می‌دهم؛ پس من سال به سال باید توان مالی خودم را بالاتر ببرم. بخشیدن فقط این نیست که من کمک می‌کنم، در اصل خودم را ترفیع می‌دهم، خودم رشد و ارتقا پیدا می‌کنم، ذهن من بزرگ می‌شود. چطور دارم بزرگ می‌شوم؟ زمانی‌که من بتوانم به راحتی از خواسته نفسم بگذرم آن وقت هر خواسته‌ای که در زندگی‌ و ذهنم داشته باشم می‌توانم آن را به راحتی به‌دست بیارم.

همین الان خودمان را در نظر بگیریم ۵۰ میلیون دیگر برای ما پولی است؟ ارزش دارد؟ دیگر این پول برای خود من که ناچیز شده نه اینکه بگم وضع مالی‌ام خیلی خوب است و توان مالی خیلی بالایی دارم نه! اما از نظر ارزشی واقعا برای ما بی‌ارزش شده دیگر برای ما پولی نیست و کاری با آن نمی‌تونیم انجام بدهیم؛ اما آقای مهندس را خدا خیر بدهد که این بستر را برای ما فراهم کرد و اجازه داده با همین مبلغ ۶ تومان و از این فرصتی که داریم استفاده کنیم. کنگره هیچ نیازی به پول ما ندارد این یک شعار نیست ما همه از آقای مهندس و دوستان عزیز می‌شنویم. اگر من خدمت نکنم؛ اگر من قدم برندارم در اصل خودم از قافله عقب ماندم هر کاری می‌کنم باز به خودم برمی‌گردد؛ اگر کمک مالی انجام می‌دهم در اصل خیر و برکتش به خودم برمی‌گردد.

قبل از کنگره مشکلات خیلی زیادی داشتم؛ اما الان خدا را شکر؛ اگر مشکلی برایم پیش می‌آید یاد گرفتم با آن‌ کنار بیایم و در برابرش ایستاده باشم مثل آن نخلی که آقای مهندس در سی‌دی ایستاده گفتند. یاد گرفتم که ایستادگی داشته باشم، ایستادگی در برابر مشکلات، ایستادگی در لژیون سردار، در برابر ترس‌های‌مان، در برابر از دست دادن مال‌مان، ایستادگی در برابر حس، ایستادگی در برابر نفس‌مان و وابستگی‌های‌مان وقتی ایستادگی را یاد بگیریم که ایستاده باشیم، عشق می‌دهیم، عاشق می‌شویم. عاشق چی می‌شویم؟ عاشق این می‌شویم که بارها بارها روز راهنما که می‌شود می‌گوییم عاشق راهنمای خود هستیم، عاشق کنگره هستیم. آیا حالا که عاشق کنگره هستیم توانستیم آن دینی را که باید ادا کنیم انجام دهیم؟ آیا توانستیم برای پیشبرد اهداف کنگره قدم برداریم؟ آیا توانستیم همان‌طور که در پیام لژیون سردار به زیبایی بیان شده که یاری رسان دیگران باشیم؟ چه چیزی قشنگ‌تر از این‌که من یاری رسان یک نفر که درگیر تاریکی است، باشم. مگر نه این‌که در قرآن داریم هر نفسی را که زنده کنیم آن زمان همه نفس‌ها زنده شده؛ اگر یک نفر را زنده کنیم انگار تمام دنیا را زنده کردیم.

ما اینجا می‌آییم تا یک نفر رها بشود؛ اما فقط آن یک نفر نیست چندین خانواده با این مسئله درگیر بودن که الان این خانواده‌ها نیز با رهایی آن یک نفر نجات پیدا می‌کنند. پس یاد گرفتم ایستاده باشم، ایستاده در برابر خدمت، ایستاده در برابر عشق، ایستاده در برابر بخشیدن. اکنون که ایستادگی را یاد گرفتم می‌توانم عشق را هم بدهم، گفتم عشق به چی؟ به راهنما که روز راهنما است آیا می‌توانم با آن توان مالی که دارم پاکت باارزشی به راهنمایم بدهم؟ آیا می‌توانم قدردانی آن روز را به خوبی انجام بدهم؟ دو هفته پیش هفته ایجنت و مرزبان بود آیا توانستم دین خودم را ادا کنم؟ آیا توانستم حق مطلب را ادا کنم؟ آیا توانستم آن چیزی که در شأن خودم است انجام بدهم؟ من اگر مبلغی را در پاکت می‌گذارم به ایجنت، مرزبان، دیده‌بان و راهنما می‌دهم این‌ها هیچ‌کدام برای این افراد نیست همه‌شان برای خودم است در اصل دارم شخصیت خودم را بزرگ می‌کنم چه‌طوری؟ به این صورت که می‌گویم خانم راهنما خانم ایجنت خانم مرزبان من قدر شما را می‌دانم، من اندازه شما را می‌دانم، من واقعا قدردان زحمات شما هستم هیچ‌کدام از ما در کنگره برای پاکت خدمت نمی‌کنیم؛ اما این وظیفه من است که قدردان باشم دیگر این را در کنگره یاد گرفتم آقای مهندس به خوبی به همه ما این موضوع را آموزش داده است.ما باید بدانیم که خانم آنی و آقای مهندس به مبلغی که ما در پاکت می‌گذاریم نیاز ندارند در واقع این یک آموزش است که من قدر آن سلامتی را که به دست آورده‌ام را بدانم و به این بیاندیشم که چقدر باید هزینه می‌شد تا  آن سرطانی که به جانم افتاده بود را درمان کنم و به سلامتی برسم آیا این‌‌ها را با پول می‌توان به‌دست آورد؟ این همه در اطرافمان افرادی را می‌بینیم که دچار بیماری سرطان شده‌اند و این همه عذاب می‌کشند، شیمی درمانی و پرتو درمانی می‌شوند، رفت و آمدهای زیادی دارند، کلی هزینه می‌کنند و چقدر بعد از شیمی درمانی حالشان بد می‌شود؛ اما در سفر ایکس شخص خیلی راحت می‌آید و می‌رود، مشاوره می‌شود، انرژی خوب به او داده می‌شود و از او به خوبی پذیرایی می‌شود. ما همیشه در ساختمان ققنوس می‌بینیم خانم آنی‌کماندار عزیز ساعت ۸ صبح می‌آیند و ساعت ۳ بعد از ظهر می‌روند؛ به این دلیل که خدمت به خلق را دوست دارند.

امیدوارم که همه ما قدر این صندلی‌ها، این مکان و عزیزانی که به ما خدمت می‌کنند را بدانیم. هر زمان جشن گلریزان برگزار شد با خودم حساب و کتاب نکنم که چقدر پرداخت کنم تا مالم کم نشود هیچ‌وقت فکر نکنم که در زندگی از نظر مالی کم می‌آورم مطمئن باشید این‌گونه نمی‌شود. همان‌طور که خودم و شما عزیزان تجربه‌اش را دارید در صور پنهان خیلی زیاد هم به دست آورده‌ایم، خیلی اتفاقات قشنگی برای ما افتاده است و مشکلات بسیاری به راحتی در زندگی ما به واسطه خدمت در لژیون سردار حل شده که به راستی یک زمانی خودمان متعجب می‌مانیم که خدایا چطور این گونه می‌شودان‌شاءالله در ادامه عزیزانی را ببینم که توانستند بر ترس‌شان غلبه کنند. در کنگره فردی را نداریم که دلش نخواهد مشارکت کند؛ اما ترس واقعا است همان‌طور که خود من خیلی می‌ترسیدم که عضو لژیون سردار، دنور یا پهلوان بشوم؛ اما خواسته‌اش در من ایجاد شد، خداوند یاری و کمک کرد و این پول فقط به واسطه من پرداخت شد .خدا می‌داند که اصلا پولی نداشتم؛ اما به وسیله من خداوند شرایط را فراهم کرد و پول داده شد، اصلا مال من نبود. هزاران بار بابت آن خدا را شکر می‌کنم شماها هم هر کدام ترس و تردیدی دارید غلبه کنید، پا روی ترس‌تان بگذارید، اعلام کنید و مطمئن باشید؛ اگر تلاش کنید، در جهت آن حرکت کنید، خداوند یاری می‌رساند و خداوند می‌داند که شماها این خدمت را دوست دارید ان‌شاءالله که در ادامه بهترین خدمتگزار به کنگره باشید و هیچ‌وقت هیچ‌وقت هیچ‌وقت این فرصت زیبا را از ما نگیرند و در گلریزانی که پیش رو داریم به امید خدا بهترین اثر را از خودمان به جا بگذاریم.

خواستم مطلبی را بگویم پیرو آن پیامی که آقای مهندس گفته‌اند تا نصف مبلغ را ندهید اعضاء سردار، دنور و پهلوان نمی‌توانند عنوان آن جایگاه را به خودشان اختصاص بدهند. این مسئله داخل یک سری شعب خوب مطرح نشده است و فکر می‌کنند؛ اگر ۳ تومان را من ندهم پس روز گلریزان نمی‌توانم عضو سردار بشوم یا اگر ۳۰ تومان را ندهم نمی‌توانم بگویم دنور هستم نه به این صورت نیست ما با همان مبلغی که پارسال آقای مهندس اعلام کردند می‌توانیم با ۲۰ هزار تومان یا ۵۰۰ هزار تومان شرکت کنیم و سردار یا دنور بشویم و روز جشن گریزان می‌گوییم با این مبلغ می‌خواهم سردار بشوم نه اینکه خود را از جایگاه سرداری محروم کنیم. عنوان را زمانی می‌گیرید که نصف مبلغ را پرداخت کرده باشید. زمانی می‌توانید بگویید دنور شعبه هستم که ۳۰ تومان پرداخت کرده باشید یا زمانی می‌توانید بگویید که کاندیدای پهلوانی هستم که ۳۰۰ تومان پرداخت کرده باشید. در پایان تبریک ویژه به خانم مریم عزیز و همه شما عزیزان می‌‌گویم. خانم مریم عزیز مبلغ پهلوانی را تسویه کردند. واقعا مبارک همه شما باشد این مبلغ فقط برای خانم مریم نیست این کار خوب فقط برای خانم مریم نیست برای تک‌تک شما عزیزان است. انشاالله که همه شما ادامه‌دهنده این مسیر و راه باشید.

تایپیست: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر عذری (لژیون‌ دهم)
عکاس: همسفر سوده رهجوی راهنما همسفر عذری (لژیون دهم)
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون پانزدهم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی صالحی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .