English Version
This Site Is Available In English

کیفیت حس‌ها

کیفیت حس‌ها

انجام راه درست و کامل، انسان را به انوار الهی نزدیک می‌کند.

به یمن حضور اسیستانت آموزش، همسفر زهرا در نمایندگی سمنان این افتخار نصیب ما شد تا چند دقیقه‌ای با ایشان گفت‌وگویی داشته باشیم، که در ادامه شما را به خواندن این مصاحبه دل‌نشین دعوت می‌نماییم.

همسفر زهرا و مسافرشان با تخریب ۱۳سال وارد کنگره شدند. آنتی‌‌ایکس مصرفی شیره و تریاک، روش درمان DST، داروی درمان شربت OT، به مدت ۱۳ماه با راهنمایی همسفر الهه و مسافر مهران نیک‌سییَر سفر کردند، رهایی به مدت ۱۰سال و ۱۱ماه است.

به‌عنوان اسیستانت آموزش چه توصیه‌ای به همسفران در رابطه با آزمون‌ها دارید؟

آقای مهندس اولین کاری که برای درمان اعتیاد انجام دادند، این بود که مبدأ را مشخص کردند؛ یعنی صورت‌مسئله اعتیاد مشخص شد. وقتی که مبدأ، هدف و مقصد مشخص باشد، قطعاً ما تکلیف خودمان را می‌دانیم.
برای یک همسفر، در هر جایگاهی از کنگره قرار دارد، لازم است که مبدأ، مقصد و هدف مشخص باشند. اگر بخواهد برای من این موضوع مشخص باشد، نیاز است که من جهان‌بینی درستی نسبت به آزمون داشته باشم. فکر می‌کنم بهترین کمکی که می‌شود همسفران به خودشان کنند، این است که هدف خودشان را در کنگره مشخص کنند و ببینند با چه جهان‌بینی دارند جلو می‌روند.

هدف من از آزمون دادن باید مشخص شود برای این‌که بتوانم تکلیف خودم را بدانم قرار است به چه مقصدی برسم یا بتوانم آن مسیر را با کمترین کنش طی کنم؛ باید این جهان‌بینی و این فضا را برای خودم آماده کنم. برای آماده‌کردن آن کافی است که بدانم، آیا من دارم از سرِ رفع تکلیفی که راهنما برایم گذاشته، آزمون می‌دهم؟ یا به‌خاطر این‌که برگه‌ای را پر کرده باشم؟ یا نه! من آزمون می‌دهم به‌خاطر این‌که خودم را محک بزنم ببینم با خودم چند چندم و چقدر آموزش گرفتم؟ یا بخواهم بیشتر مطالعه کنم تا عمیق‌تر مطالب را بفهمم و در زندگی‌ام عملی کنم؟ این‌ها همه کمک می‌کند تا من بفهمم تکلیف من چیست.

آقای مهندس در سی‌دی اخیر خودشان بسیار به این موضوع اشاره کردند که اگر منِ همسفر، برایم مشکلی پیش می‌آید به دو علت است؛ یکی این‌که دارم تقاص چیزی را پس می‌دهم که باز برای ما خیر است یا این‌که دارم آموزش می‌گیرم؛ پس بنابراین در هر دو صورت، برای من که دارم آزمون می‌دهم و چیزی متوجه نمی‌شوم یا چیزی را جابه‌جا می‌نویسم، همیشه خیریت دارد.

من اگر جهان‌بینی درستی داشته باشم، قطعاً در این مسیر، همراه با آرامش مطالب زیادی را یاد می‌گیرم و کلی چیزها برایم پررنگ می‌شود. شاید یک چیزی که خیلی طبیعی است را من اشتباه بنویسم؛ ولی نتیجه و عاقبت کار این است که آن مطلب همیشه در ذهن من ثبت می‌شود و دیگر هیچ‌وقت مرتکب آن  اشتباه نمی‌شوم. همیشه باید خیریت را در نظر بگیرم، اگر من با این جهان‌بینی آزمون دهم قطعاً در ادامه می‌توانم به حال خوش برسم؛ یعنی  آزمون وسیله‌ای برای حال خوش من می‌شود.

از نگاه شما مشکلات اصلی که همسفران در مسیر درمان با آن مواجه می‌شوند چیست؟

من به صورت کلی پاسخ شما را می‌دهم، این‌که مشکل اصلی همسفر در مسیر درمان چه چیزی می‌تواند باشد، برمی‌گردد به شرایط همسفر، میزان تاریکی که همسفر رفته یا بستری که حالا در آن است و شرایطی که در اطراف او است؛ پس این برمی‌گردد به خود همسفر و پیشینه و چیزهایی که به اشخاص مرتبط است، برای هر شخص می‌تواند متفاوت باشد؛ ولی من احساس می‌کنم به‌طور کلی یک همسفر و کلاً عامل مشکل آن برمی‌گردیم به اولین نقطه‌ای که در کنگره به ما یاد می‌دهند، «بحث تفکر کردن» است. این‌که منِ همسفر اگر تمرکز نکنم، تعمق نکنم، در اصل تفکر نکرده‌ام.

اگر می‌بینیم یک همسفر وقتی وارد کنگره می‌شود اکثراً با یک حال ژولیده و یک به‌هم‌ریختگی وارد می‌شود، همسفر در ابتدای سفرش اصلاً حوصله کتاب ندارد و نمی‌تواند متمرکز شود و چند دقیقه‌ای به صحبت‌های راهنمایش گوش دهد. چیزی که خودم تجربه کردم را می‌گویم؛ نمی‌تواند متمرکز شود و یک کاری را به ثمر برساند، همیشه نوک می‌زند به این کار و یک مقدار که انجام می‌دهد خسته می‌شود و واکنش نشان می‌دهد و بعد به سر کار دیگری می‌رود.

این‌ها نشان از این است که همسفر حال درونی و آرامش درونی ندارد. آرامش درونی نداشتن و متمرکز نشدن در اصل عامل اصلی است که باعث عدم تفکر می‌شود. ناامیدی که در همسفران رخنه می‌کند به اضلاع جهالت افراد و بحث شخصیت افراد می‌تواند شرایط متفاوت و ویژگی‌های متفاوتی را شامل شود؛ ولی به‌طور کلی اگر بخواهیم به این موضوع اشاره کنیم، همان بحث ناامیدی است. من همیشه این مثال را در لژیون می‌زدم اگر زانوی یک همسفر خم شود، نیروی منفی منتظر چنین شرایطی است سریع می‌زند و او را از زانو ساقط می‌کند؛ بنابراین اگر همسفری وارد مشکل می‌شود بداند که یک جایی از این کار ایراد داشته است.

در اولین قدم به ما تفکر را می‌گوید؛ پس اگر من به مشکل برخورد می‌کنم باید برگردم به وادی اول. وادی اول من ایراد دارد که هنوز نتوانستم عشق درستی داشته باشم و  صبوری کنم؛ پس یک بحث تفکر کردن بود؛ هر موقع هر چیزی که پیش می‌آمد به ما یاد داده بودند که ما بخش همسفر هستیم و به‌عنوان یک همسفر و به‌عنوان یک آدم اگر مشکلی برایم پیش می‌آید، قطعاً یک بخش آن در درون من است و باید دوربین را برگردانم روی خودم.

حضور در قسمت آموزش چه تأثیری روی زندگی شخصی شما گذاشته است؟

در بخش آموزش در هر سه مرحله آن کار کردم؛ مرحله اول بخش مسئول امتحانات، مرحله دوم بخش دستیاری و مرحله سوم هم‌ اکنون در قسمت اسیستانتی فعالیت می‌کنم. هر سه مرحله برایم بسیار جذاب بود؛ یعنی چیزی که اکنون در اسیستانتی لذت می‌برم، همین‌طور در دستیاری هم لذت می‌بردم با کتاب‌ها، متون و سؤالات، با صحبت‌هایی که از مسئول امتحانات در قسمت‌های مختلف کشور در ارتباط بودم، برایم لذت‌بخش بود.  همان‌طور چه‌ بهتر بگویم موقعی که مسئول امتحانات شعبه شدم برایم عالی بود، مسلماً این خدمتی است که نیاز به تلاش مضاعف دارد.

شما این را می‌دانید ما هر خدمتی را که بگیریم، چرا باعث می‌شود که آن تغییر جایگاه در من اتفاق بیفتد و انرژی بیشتری را به من بدهد؛ برای این‌که من از یک‌سری از چیزهایی که از خودم هست می‌گذرم و در نتیجه به یک‌سری از چیزها می‌رسم و از یک‌سری خواسته‌ها و امیال درونی‌ام دست می‌کشم؛ ولی در نهایت ممکن است به خیلی از برکات برسم.

دقیقاً برای من همین را در بخش آموزش داشت. من مجبور بودم که تلاش بیشتری کنم و این باعث می‌شد که نیاز داشته باشم به یک برنامه‌ریزی بهتر؛ بنابراین باید منظم‌تر می‌شدم و وقتی کار می‌کردم دقت بیشتری می‌کردم. در ادامه باعث می‌شد که دوراندیشی بیشتری داشته باشم.

این نقاط خیلی کمی است که من می‌توانم به آن اشاره کنم. این بخش را می‌توانم طوری بگویم که زندگی‌ام در کنگره یا حتی زندگی شخصی‌ام به دو قسمت تقسیم می‌شود، یکی قبل از مسئول امتحانات شدن و دیگری بعد از مسئول امتحانات شدن. علت آن هم این است که واقعاً در آن‌جا احساس کردم که بیشتر باید کار کنم. وقتی مدام در مطالب عمیق می‌شوم، بیشتر کمکم می‌کرد و باعث می‌شد که بیشتر تلاش کنم تا بتوانم دانایی را گسترده‌تر کنم و همین‌طور دانایی مؤثرم را قوی‌تر کنم.

این نتیجه‌ای بود که من در قسمت آموزش گرفتم و امیدوارم همان‌طور که دارم با حسِ خوب، با عشق لذت می‌برم و کار می‌کنم، همه عزیزان هم بتوانند با عشق، با لذت مطالعه داشته باشند و با عشق آن را انجام دهند.

خواندن و حفظ کردن اصلاً مطرح نیست. کاری که در کنگره انجام می‌شود بحث یادگرفتن است، بحث انجام دادن است. در کنگره بیشترین چیزی که ما مدنظر داریم همان دانایی مؤثر است. به کیفیت کار آن فرد نگاه می‌کنند. این است که خیلی وقت‌ها انتخاب شدن‌ها براساس کیفیت حس‌ها، تزکیه و پالایش و کیفیت خودِ افراد بستگی دارد.

فقط به کمیت، تعداد راهنمایی که بیرون داده شده یا چیزهای این‌شکلی نگاه نمی‌شود؛ بنابراین از همسفران می‌خواهم که همه سعی کنند روی بخش کیفی کارشان کار کنند. حالا ممکن است نمره من بیست و پنج صدم پایین شده باشد؛ ولی اگر من بتوانم در عمل بیشتر و قوی‌تر حرکت کنم، تزکیه و پالایش بهتری داشته باشم، در عمل بتوانم؛ حتی در همان آزمون دادن‌ها و آن جهان‌بینی درست کنگره‌ای را انجام دهم، این نشان می‌دهد که من برنده هستم و برای ما همین کافی است.

آقای مهندس در سی‌دی اخیر خودشان به این نکته اشاره کردند و خیلی برای من جالب بود؛ فرمودند:«این‌که فلانی برنده می‌شود در زمین‌های ورزشی مهم نیست، همین‌که شما ساعت پنج صبح روز جمعه آمدید ورزش کردید، همه شما برنده‌اید.» این واقعاً زیباست.

اگر من واقعاً جهان‌بینی درست داشته باشم، می‌توانم به این نکته برسم. چه بهتر که من بتوانم پیام‌آور کنگره باشم و رسالت خودم را انجام دهم، چه بهتر که بتوانم راهنما شوم، بتوانم نمره خوبی را هم کسب کنم؛ ولی اگر بدانم که اصل کار کجاست، مطمئناً با حال خوش آن مسیر را سپری می‌کنم.

چه جایگاه‌هایی را در کنگره کسب کردید و چه حس و حالی برایتان داشته است؟

در ابتدا راهنمای درمان بودم، سپس مسئول سایت شعبه شدم، بعد مسئول امتحانات شعبه و بعد از آن ایجنت و هم‌زمان با آن دستیاری را داشتم، اکنون هم در بخش اسیستانتی در خدمت شما هستم.

حس و حالم از همه این‌ خدمت‌ها، این بود که یک‌سری آموزش گرفتم که واقعاً برایم نایاب بود. نکته خیلی مهم این‌که هر خدمتی انجام دادم باعث شد یک‌سری از چیزهای درونی‌ام که فکرش را هم نمی‌کردم، در حین مسیر برایم شکوفا شود. انگار که آن‌ها را می‌گرفتم تا یک توانمندی‌هایی را در خودم شکوفا کنم.

سعی کردم در هر خدمتی صدِ خودم را بگذارم و امیدوارم که قابل قبول خداوند باشد. تجربه‌ای که در تمام این خدمت‌ها به‌ صورت مشترک داشتم (حالا فعلاً که اسیستانتی هنوز کامل انجام نشده) این بود که انگار هر دوره خدمتی که برای ما در نظر گرفته می‌شود، به‌ محض این‌که آن را کامل یاد می‌گیری که چه کار باید انجام دهی، در همان موقع باید تحویل دهی. این برایم هم قشنگ بود و هم یک‌ ذره سخت، که من تازه یاد گرفته بودم و باید آن را تحویل می‌دادم و این قانون کائنات هست.

امیدوارم در هر دوره‌ای که هستیم و تایمی که داریم، طوری خدمت کنیم که وقتی داریم آن خدمت را تحویل می‌دهیم، با حس خوب و با عشق بخواهیم آن را تحویل دهیم. همیشه این دیدگاه را داشتم که من یک دوره‌ای را خدمت کردم و عزیزان دیگری هم هستند که دوست دارند خدمت کنند. با حس خوب آن خدمت را تحویل دادم تا دیگرانی هم که مثل من دوست دارند بیایند این آموزش را بگیرند و این لذت را ببرند بتوانند طعم آن را بچشند.


خیلی مشتاق هستم در رابطه با راهنمای خودتان هم برای‌مان صحبت کنید. ناب‌ترین آموزشی که از ایشان گرفته‌اید چه بوده است؟

در‌خصوص این سؤال صحبت کردن یک‌ ذره سخت است، یک حس‌هایی است که امیدوارم تا حدی بتوانم آن را بیان کنم. در‌خصوص راهنمایم، همسفر الهه، باید بگویم که نقطه عطف من در کنگره، فکر می‌کنم راهنمایم هستند. علت آن هم این است که وقتی در سال ۹۳ وارد کنگره شدم، این‌قدر حال درونی‌ام بد بود که هر موقع می‌بایست سی‌دی‌ها را گوش می‌کردم و یک مقدارش را می‌نوشتم، در آن زمان نوشتن به حالت واو به واو هم نبود؛ بلکه برداشت سی‌دی بود؛ ولیکن من واقعاً نمی‌توانستم صدای آقای مهندس را متوجه شوم، احساس می‌کردم کلاً دارند به یک زبان دیگری صحبت می‌کنند.

چیزی که من را در کنگره نگه داشت، کلام شیوا و زیبای راهنمایم بود که در لژیون همان صحبت‌های آقای مهندس و نکات روز چهارشنبه را برای ما بیان می‌کردند. این باعث شد که من در کنگره بمانم و به خدمت و آموزشم ادامه بدهم.

ناب‌ترین چیزی که ایشان به من یاد دادند، همان‌طور که آقای مهندس هم می‌فرمایند هر رهجو یا همسفر یا هر مسافر در اصل، در راهنمای خودش خدا را می‌بیند و آن راهنما بزرگ‌ترین نمونه صفت خداوند در روی زمین برای آن فرد است، به استثنای خود آقای مهندس که ما بعداً با او آشنا می‌شویم و از نزدیک او را می‌بینیم و ایشان را مدنظر داریم. به این صورت است که برای من، احساس می‌کنم یکی از آموزش‌های بزرگی که از ایشان به‌عنوان راهنما گرفتم این بود که ایشان الگوی مناسبی بودند؛ یعنی اگر قانونی بود، اول از همه خودشان آن قانون را رعایت می‌کردند. این باعث می‌شد که من وقتی پایم را جای پای راهنمایم می‌گذارم، پایم را جای درستی گذاشته باشم. فکر می‌کنم از بزرگ‌ترین و ناب‌ترین آموزش‌های‌ ایشان، خودشان و الگو بودن خودشان بود.

نظرتان راجع‌به نمایندگی سمنان چیست؟

نظرم راجع‌به نمایندگی سمنان، قطعاً یک نمایندگی بسیار هم‌دل، هم‌حس و بسیار مهربان است، من چنین چیزی را از حضورم در آن شعبه دریافت کردم. امیدوارم همیشه موفق باشید این هم‌دلی و خوش‌حسی نشان از تزکیه و پالایش دارد. قطعاً همه همسفرانی که در آن‌جا بودند، در بُرهه‌ای که وارد شدند با حال ناخوشی وارد شدند و تاریکی‌هایی را لمس کردند.

این برایم خیلی آموزنده بود که حتی خانم‌های با سن بالاتر، مثلاً مادربزرگ‌ها، در شعبه حضور داشتند و سی‌دی می‌نوشتند این برایم خیلی ارزشمند بود که ارادت داشتند و آن‌قدر قانونمند و فرمان‌بردار آقای مهندس بودند. عزیزی از این مادربزرگ‌ها می‌گفت که من برای سلامتی آقای مهندس همیشه صلوات می‌فرستم و در نمازهایم همیشه دعاگو هستم. این حس خوب و این ارادت قلبی برایم خیلی ارزشمند بود. ان‌شاءالله که خداوند به همه ما کمک کند تا در این مسیر و بستر بتوانیم تمام صدِ خودمان را بگذاریم.


به‌عنوان کلام پایانی، اگر صحبت یا پیشنهادی برای همسفران دارید بیان کنید؟

آقای مهندس می‌فرمایند: «همه انسان‌ها برای این‌که بخواهند چیزی را به دست بیاورند، آرامش یا هر چیزی را که بخواهند کسب کنند؛ باید بهایی را بپردازند.» قطعاً من فکر می‌کنم آن بها برای آرامش و تزکیه و پالایش، در ابتدا آموزش است، این‌که من بتوانم آن آموزش‌ها را به‌درستی دریافت کنم و بعد کم‌کم آن را اجرا کنم.

برای هر چیزی بهایی که پرداخت می‌کنیم یک‌ذره سختی دارد. من اگر بخواهم مطالعه کنم، مسلماً اگر تایم صبح برای مطالعه من بهتر باشد، سختی‌ آن برای من این است که بخواهم روزانه نیم ساعت زودتر بیدار شوم تا مطالعه را داشته باشم. در هر قسمت دیگری هم همین‌طور است. اگر لازم باشد به‌خاطر تزکیه و پالایش خودم، به‌جای این‌که سختی که بر من وارد شده را جار بزنم و به بقیه منتقل کنم، سکوت کنم، همان‌جا من بهایش را پرداخته‌ام.

استاد امین‌در سی‌دی خودشان دقیقاً به این نکته اشاره می‌کنند که وقتی سکوت می‌کنی و برای خودت نگه‌می‌داری، تزکیه و پالایش است و آن‌جایی که داری از درون می‌سوزی، آن نیروهای منفی و ناخالصی‌ها هستند که دارند از بین می‌روند و این باعث تزکیه و پالایش می‌شود؛ قطعاً همه تزکیه و پالایش‌ها هم هم‌راه با درد است و باید بهایش را بپردازیم.

طبق سی‌دی «قانون»، آقای مهندس خیلی قشنگ گفتند: «خواسته، تقدیر و فرمان است؛ ولی ما باید متمرکز شویم روی خواسته و خواسته است که می‌تواند تقدیر و فرمان الهی را برای ما تغییر دهد و بهترین فرمان را برای ما مقدر کند».

امیدوارم که آن‌قدر بر مبنای خواسته‌های‌مان، خواسته‌های معقول داشته باشیم، تلاش کنیم در خصوص آن و صبوری کنیم که بتوانیم به بهترین فرمان‌های الهی نزدیک شویم. سپاس‌گزارم از این‌که به صحبت‌هایم گوش کردید. از شما بی‌نهایت تشکر می‌کنم.


از شما اسیستانت محترم سپاس‌گزاریم بابت این خدمت خالصانه و تجربیات ارزشمندی که با ما و دیگر اعضای کنگره۶۰ به اشتراک گذاشتید. امیدوارم در ادامه در هر جایگاهی که باشید باز هم بدرخشید و منشأ خیر و برکت باشید.

امواج عشق همچون خورشید، در حال تابیدن به همه موجودات است و هر کس بر مبنای ظرفیت خودش آن را دریافت می‌کند. عاشق را حساب با عشق است، با معشوق چه حساب دارد.

رابط خبری: همسفر نازنین مرزبان خبری
عکاس: همسفر حانیه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دهم)
تنظیم مصاحبه: همسفر رحیمه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوازدهم)
ارسال: همسفر طيبه، نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سمنان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .