بیشترین کلمهای که راجع به آن صحبت شده عشق و محبت است. تمام فیلمها اکثراً بر این پایه است، تمام نویسندگان بزرگ و شعرای بزرگ هم در این مورد بسیار صحبت کردهاند که خیلی هم مهم است. اگر بخواهیم بگوییم عشق چیست، نمیتوانیم، چون بعضی مفاهیم در قالب تعریف نمیگنجند و فقط میتوان تمثیل آن را بیان کرد. عشق مثل انسانی است که در سرمای شدید قرار دارد ولی منبعی از گرما هست؛ مثل بخاری یا آتش که میتواند انسان را حیات دهد و از سرمازدگی نجات دهد. عشق برای انسان اینگونه است، یا در منطقه گرمسیری که آب خنک و چشمه گوارا وجود دارد، عشق همانند همان آب خنک است. اینگونه میتوان عشق را توصیف کرد که چه نقش مهمی دارد. در وادی ۱۴ عشق را تجزیه کردهایم که بر سه پایه استوار است.
وقتی درباره عشق در کل هستی صحبت میکنیم، عشق به صورت عام و خاص وجود دارد. یک شاخه از عشق مربوط به عشق میان دو جنس مخالف است که شعرا هم بیشتر به همین پرداختهاند. اما عشق شامل روابط خواهر و برادر، دو دوست، یا هر ارتباط صحیحی که بر محبت استوار باشد نیز هست. وقتی عشق را تجزیه میکنیم، سه عنصر مهم در آن وجود دارد: ۱. سایه ۲. جاذبه ۳. حس. سایه یعنی باید چیزی وجود داشته باشد؛ چه در صور پنهان و چه در صور آشکار. وقتی چیزی وجود دارد، خاصیت گیرندگی و فرستندگی دارد. مثل گل که نور و آب را میگیرد و جاذبهاش در رنگ و بوی زیبا نمایان میشود. هر موجودی سایه، جاذبه و حس دارد که در عشق نقش اساسی دارند. اما انسان بیشتر روی سایه تمرکز میکند و جاذبه و حس را نادیده میگیرد؛ مثل کسانی که فقط ظاهر را با عمل جراحی تغییر میدهند، ولی بیان و حسشان مملو از کینه، نفرت، توطئه و بدخواهی است. این حالت اصلاً عشق را از بین میبرد و باعث میشود همیشه طلبکار باشند که چرا دوستشان ندارند.
دریافت ما از عشق هم مهم است. بعضی فقط جنبه مثبت را میگیرند و بعضی فقط منفی را میبینند. در اطراف ما ویژگیهای مثبت بسیاری هست؛ مثل توانایی راه رفتن، نوشیدن و زندگی روزمره. در عشقورزی، چه عاشق و چه معشوق، حس و جاذبه نقش سازنده دارند و سایه نیز اهمیت دارد؛ نظافت، ظاهر مناسب، بوی خوش و تندرستی همه مهماند. بیان ما نیز در جاذبه و حس نقش دارد؛ گاهی بدترین حرفها را به کسی میزنیم و با یک «ببخشید» میخواهیم جبران کنیم. وقتی به مرحله پالایش و تصفیه برسیم، آنوقت عشق را درک میکنیم و در فردوس قرار میگیریم؛ جایی که میتوانیم به همه عشق بورزیم. جهان هستی بر مبنای عشق استوار شده است. ذرات به سوی هم جذب میشوند، با دشواری و سختی.
همینطور هم انسان به آسانی عاشق نمیشود؛ وقتی کسی را میبینیم که پر از غم و مشکل است و او را درک میکنیم، این خود عشق و محبت است. خالق این هستی را خدا میگوییم؛ قدرت و نیرویی که بر همه چیز حاکم است. علم و دین وسیلهای برای رسیدن به اهداف است، اما آبروی علم به عمل است. ما خدا را حس میکنیم و آفریدههایش را میستاییم، اما نمیتوانیم اثباتش کنیم. خیلیها خواستند مفهوم عشق را بیان کنند، اما اگر کسی که از عشق میگوید مملو از کینه و نفرت باشد، نمیتواند این مفهوم را منتقل کند. وقتی حتی یک کمک ساده را دریغ کنیم، چگونه میتوانیم مفهوم عشق را درک کنیم؟ عشق و محبت آنقدر بزرگ است که سختیها را به جان میخریم تا ذرهای از آن را به دیگران برسانیم؛ مثل کاری که در کنگره انجام میدهیم، وقتی منتظر تازهوارد هستیم تا او را راهنمایی کنیم و به گروهش وارد کنیم. در قبال این کار هیچچیز نمیخواهیم، جز اینکه ذرهای از عشق و محبت را منتقل کرده باشیم. خوشا به حال کسی که میدهد و دنبال بازپسگیری نیست.
در این دنیا تنها مالک عشق و محبت هستیم؛ هرچه داریم امانت است. عشق و دوست داشتن گوهر گرانبهایی است. خدا میدهد و پس نمیگیرد، مگر اینکه خطا کنیم. او همیشه ناظر ماست. اگر بندهای در راه درست حرکت کند، لحظهلحظهی قدمهایش را خداوند به گلستان تبدیل میکند و به او آرامش میبخشد. انسان وقتی عشق و محبت را درک کند و در راه مستقیم باشد، بزرگترین سرمایهاش همین عشق و محبت است. هرچه بیشتر ببخشد، بیشتر میشود. اگر پول را ببخشیم، کم میشود؛ اما عشق را که ببخشیم، زیاد میشود. حتی در جایی میتوانیم به مرحلهای برسیم که بخشش مادی نیز برکت پیدا کند. این همان معنای واقعی عشق است؛ عشقی که ریشه در محبت، ایثار و درک متقابل دارد.
خلاصه سیدی عشق
نویسنده: همسفر گلاره رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون یکم)
رابطخبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون یکم)
ویرایش و ارسال: همسفر آتوسا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ابوریحان تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
98