English Version
This Site Is Available In English

باید قوی‌تر شوم

باید قوی‌تر شوم

وقتی وارد کنگره شدم، انگار کسی آمد و دست گذاشت روی دل من، همان‌جایی که سال‌ها درد کشیده بود و پُر از خستگی و دلهره بود. حرف‌های جناب‌مهندس مثل این بود که یکی به من می‌گفت؛ نگران نباش، فقط محکم بایست. من در زندگی روزهایی داشتم که فکر می‌کردم همه‌ چیز تمام شده است. همسرم گرفتار اعتیاد بود و من هم خسته و نااُمید بودم. خیلی وقت‌ها حس می‌کردم دیگر توان ادامه دادن ندارم؛ اما وقتی با کنگره۶۰ آشنا شدم کم‌کم اُمید به زندگی‌ام برگشت.

حالا بیش‌تر از همیشه می‌دانم که باید مثل یک ستون محکم باشم. ایستاده بودن برای من، یعنی این‌که دیگر از مشکلات فرار نکنم؛ یعنی حتی اگر سختی‌ها سراغم آمدند و زمین زیر پایم لرزید، بایستم و ادامه دهم. مثل نخل که باد تکانش می‌دهد؛ اما نمی‌شکند.

من همیشه فکر می‌کردم که دانستن کافی است. هزار نکته می‌دانستم؛ اما در عمل گیر می‌کردم. از جایی به بعد فهمیدم دانستن تنها فایده ندارد و باید عمل کرد. این جمله خیلی در دل من نشست؛ چون به یاد آوردم خیلی وقت‌ها فقط شنیده‌ام و یاد گرفته‌ام؛ اما به کار نبسته‌ام.

فهمیدم وقت و انرژی‌ام را نباید صرف امور بی‌ارزش مثل غیبت، حاشیه و قضاوت کنم. همه این‌ها فقط روح و روان آدم را خالی می‌کنند. زندگی کوتاه است و باید روی چیزهایی که ارزش دارند؛ مانند عشق، آرامش، خانواده و ساختن آینده تمرکز کنم. این آموزش‌ها به من یاد داد که گذشته را رها کنم و دیگر نیازی نیست بارها‌و‌بارها خاطرات تلخ را مرور کنم؛ باید از زنجیرهای ذهنی آزاد شوم، خودم و دیگران را ببخشم تا سبک شوم و محکم بایستم.

الان احساس می‌کنم من و مسافرم دو ستون هستیم که کنار هم ایستاده‌ایم، هرچند هنوز باد و باران می‌آیند؛ ولی دیگر نمی‌ترسیم. ما کنار هم ایستاده‌ایم و این بزرگ‌ترین دلگرمی من است. برای من همسفر بودن فقط همراهی کردن همسرم نیست، من نیز سفری جداگانه دارم، مسیری که در آن باید رشد کنم و قوی‌تر شوم. اگر من ایستاده نباشم، چطور می‌توانم کمکش کنم؟ هنوز جاهایی هست که باید قوی‌تر شوم. هر روز از خودم می‌پرسم؛ امروز واقعاً ایستاده‌ام یا جایی تسلیم شده‌ام؟

حالا حس می‌کنم دوباره متولد شده‌ام. من روزهای سخت کم ندیده‌ام؛ اما امروز بیش‌تر از همیشه به آینده امیدوار هستم. آموزش‌های کنگره به من یاد داد که زندگی هنوز ارزش جنگیدن دارد. ایستادن برای من یعنی دوباره شروع کردن، نترسیدن از شکست و باور کردن این‌که می‌شود دوباره خوشحال بود. امروز می‌گویم: «من ایستاده‌ام نه فقط کنار مسافرم؛ بلکه برای خودم، آرامشم، فرزندانم و آینده‌ای که در حال ساختنش هستم.»

رابط خبری: همسفر نازنین مرزبان خبری
نویسنده: همسفر نعیمه رهجوی راهنما همسفر راحله (لژیون پانزدهم)
ویراستار: همسفر شهربانو رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون دوم)
عکاس خبری: همسفر حانیه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دهم)
ارسال مطلب: همسفر نیلوفر
همسفران نمایندگی سمنان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .