
برداشت از سیدی همسفر مهشید
اگر انسانها بفهمند که زندگی چیزی جز عشق نیست و از روز ازل تا ابد به یکدیگر عشق بورزند، هیچ بدی و هیچ سیاهی در دنیا باقی نمیماند. عشق واقعی به معنای پیوند قلبها بدون هیچ شرط و انتظاری است، همان حس عمیقی که بر پایه اعتماد، احترام و وفاداری شکل میگیرد. در عشق واقعی، شادی و غم با یکدیگر شریک میشوند و حتی در سختترین لحظات، امید و آرامش به رابطه باز میگردد.
عشق واقعی وقتی معنا پیدا میکند که در لحظات سختی و شادی کنار هم باشیم و بدون اینکه تردیدی در قلب ما باقی بماند، بتوانیم به یکدیگر تکیه کنیم و از شادی و غصه هم سهم ببریم. این عشق همان نوری است که در طوفان زندگی ما را به سمت آرامش و امید راهنمایی میکند. حتی در روزهایی که هیچ چیز بر وفق مراد نیست، باز هم لبخند تو یادم می آورد که در این دنیا چیزی هست که ارزش جنگیدن و ایستادگی کردن دارد. عشق واقعی همان نیرویی است که خاطرجمعی را هدیه میدهد و انگیزهای برای ادامه دادن به من میبخشد.
من عشق در زندگی را به چشمه آبی زلال تشبیه کردم، کار چشمه جوشیدن است جوششی از دل زمین، چشمه کار ندارد که کسی در چشمه رخت چرکی میشوید یا ظرف کثیفی یا جرعه آب گوارایی مینوشد، کار او جوشیدن آب زلال است، به نظر من عشق در وجود انسان نیز؛ باید اینگونه باشد. من باید بیحد و مرز عشق بورزم، بدون حساب و کتاب، آن زمانی که به این درجه رسیدم، میتوانم ادعا کنم که معنای عشق را فهمیدهام؛ اگر در پس تمام کارها عشق و معرفت و محبت وجود داشته باشد، آنگاه دیگر حتی مصرفکنندهای باقی نمیماند یا حقی از کسی ضایع نمیشود، حق کسی خورده نمیشود، دلی شکسته نمیشود و من در کنگره معنای تمام این مفاهیم را فهمیدم. به امید روزی که با عشق به یکدیگر و آموزش عشق ورزیدن به فرزندان خود، حتی یک مصرفکننده هم در دنیا باقی نماند.
برداشت از سیدی همسفر مرجان
مبحث اصلی بحث عشق و محبت است و به کلمه عشق و محبت توجه زیادی دارد، خداوند خالق ما است؛ اما فقط میتوانیم او را حس کنیم و آفریدههای او را ستایش کنیم و نمیتوانیم بگوییم که عشق چه هست؛ چون در قالب گفتن نمیگنجد و در مورد عشق در وادی چهاردهم آن را تجزیه کردهاند.
ازمسئله سایه، حس و جاذبه گفتند و اینها شاخههای عشق هستند، عشق بین دو جنس مخالف، عشق بین خواهر و برادر و اینها خیلی هم ارزشمند و قابل قبول است. اکثر انسانها نه به سایه، نه به حس و نه به جاذبه کار دارند، هزار عمل جراحی روی صورت خود انجام میدهند که آن سایه میشود و به جاذبه و حس هیچ توجهی ندارند؛ در صورتی که حس و جاذبه خیلی مهم است و ما؛ اگر بخواهیم عشق و محبت را درک کنیم؛ باید روی سایه، جاذبه و حس کار کنیم و به پالایش برسیم.
جهان هستی بر پایه عشق بنا شده است و ما فقط میتوانیم خداوند را حس کنیم و آفریدههای او را بستاییم؛ عشق باید بلاعوض باشد، بدون هیچ توقعی بتوانیم به دیگران کمک کنیم، مثل همین کاری که در کنگره انجام میدهیم و بدون بازپس گرفتن است. در کنگره نباید فقط به دنبال رسیدن به خواستههای خودمان باشیم؛ باید خدمت ما بدون هیچ توقعی باشد؛ اگر کاری انجام میدهیم، نباید نه از خدا نه از بنده خدا توقعی داشته باشیم. تنها چیزی که برای ما میماند دوست داشتن و عشق است، همه چیز از بین میرود و خداوند لحظه به لحظه قدمهای مخلوقی که در راه درست حرکت کند را تبدیل به گلستان میکند.
عشق خداوند در اثر جذبهای به دست میآید که ناشی از عشق او به بنده خویش است و خداوند عاشق بندگان خود است و ما معشوق او هستیم؛ اما فقط میتوانیم تا حد شناخت و درک تجلیات خداوند به او نزدیک شویم، فقط میتوانیم عاشق تجلیات او یعنی، مظاهر خداوند در جهان هستی شویم.
منبع: سیدی عشق
نویسنده: همسفر مهشید و همسفر مرجان رهجویان راهنما همسفر فاطمه (لژیون پانزدهم)
رابط خبری: همسفر نسرین رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پانزدهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون یازدهم) دبیر اول سایت
همسفران نمایندگی امام قلی خان
- تعداد بازدید از این مطلب :
101