جلسه نهم از دوره هفتم لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی پرستار به استادی مرزبان همسفر فاطمه، نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر الهه با دستورجلسه «صورت مسئله اعتیاد» روز سهشنبه ۸مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
بار دیگر خدا را شاکرم که فرصت نفس کشیدن در جمع همسفران عشق و خدمت را به من عطا کرد.
یکی از بنیادیترین، کلیدیترین و شاید گرهگشاترین دستور جلسات کنگره، صورتمسئله اعتیاد است. زمانی که همسفر و مسافر وارد کنگره میشوند، این دستور جلسه میتواند بسیاری از نقشهایی را که کنگره بر عهده آنها میگذارد، برایشان روشن کند. مسیر را شفاف میسازد و بسیاری از ابهامات انرژیزدا و چالشهای طاقتفرسای زندگی را برطرف میکند.
اما این اتفاق زمانی رخ میدهد که فرد به درک عمیقی از صورتمسئله اعتیاد برسد. راهنماها معمولاً با مثالهای ساده و قابلفهم، این موضوع را برای تازهواردین توضیح میدهند. یادم هست راهنمایم برایم مثالی زد که فرض کن تازه ازدواج کردهای و در طبقه بالای خانه مادرت زندگی میکنی. مادرت هر روز برای ناهار و شام غذا میآورد. بعد از مدتی، آشپزی را فراموش میکنی و حتی متوجه میشوی که بسیاری از مواد اولیه مثل زردچوبه یا روغن در خانهات وجود ندارد. یعنی آشپزخانهات عملاً کارایی خود را از دست داده است. این دقیقاً همان اتفاقی است که برای مسافر رخ میدهد؛ مواد مخدر بیرونی جایگزین مواد مخدر درونی شده و فیزیولوژی بدن از کار افتاده است.
شاید این سؤال پیش بیاید که چرا فرد چنین اشتباهی کرده؟ پاسخ این سؤال در مثلث صورتمسئله اعتیاد نهفته است که شامل جسم، روان و جهانبینی میباشذ. مسافر نه از روی هوس، بلکه از روی نیاز در جسم و روان و جهانبینی به سمت مواد مخدر رفته است. اگر من یا دیگران سراغ آن نرفتهایم، به این دلیل است که جسم، روان و جهانبینی ما چنین نیازی را احساس نکردهاند.
بیان ژنها که همان جسم و فیزیولوژی بدن را شامل میشود، توضیح میدهد چرا برخی افراد گرایش به مصرف دارند و برخی ندارند. حتی بعد از درمان، فردی که قبلاً مصرفکننده بوده، ممکن است در مزرعه خشخاش یا لابراتوار تولید مواد مخدر کار کند، اما هیچ گرایشی به مصرف نداشته باشد. چرا؟ چون جسمش دیگر نیاز ندارد. با درمان اصولی و آموزشهای الهی کنگره، بیان ژن، روان و جهانبینی تغییر میکند. این تغییر، نوعی تزکیه و پالایش الهی است؛ نه شستوشوی مغزی، بلکه اصلاح یک صورتمسئله غلط به یک صورتمسئله صحیح، بر اساس قوانین هستی.
همین فرآیند است که رنجهای یک همسفر را به گنج تبدیل میکند. همسفر درمییابد که برای آموزش و خدمت پا به هستی گذاشته است. در کنار این آگاهی، میآموزد که خداوند فرصت خدمت را به همه میدهد، اما همه از آن استفاده نمیکنند. مانند معلمی که به همه فرصت گرفتن نمره ۲۰ را میدهد، اما همه موفق نمیشوند این نمره را بگیرند.
کنگره فرصت راهنما شدن و خدمت مالی را به همه میدهد، اما همه نمیتوانند به آن برسند. همسفر با متد DST به صورت تدریجی تغییر میکند و به انسانی تبدیل میشود که میفهمد لباس خدمت مالی، برازنده و اندازه هر میزان جهانبینی نیست. جهانبینی من تعیین میکند که چقدر در خدمت مالی شایسته هستم. مثل لباسی که اگر اندازه نباشد، خندهدار میشود. پس نمیتوان با هر میزان جهانبینی، لباس خدمت مالی را بهدرستی و پوشید. من به اندازه قد خوذم در صور پنهان، رشد انسانیت، مقدار جهانبینی و اندازه مهارتم در تولید ثروت میتوانم خدمت مالی انجام دهم.
آقای مهندس در سیدی هیچی میفرمایند: «انسان مالک هیچ چیز نیست جز قلب عاشق خودش». هر آنچه در اختیار داریم، به رسم امانت به ما سپرده شده است. یا با زبان خوش آن را پرداخت میکنیم، یا از ما گرفته میشود. حالت سومی وجود ندارد. آقای مهندس از افرادی نام میبرند که فقط نگهبان اموال خود هستند و فرصت یا قدرت بخشش ندارند و من در کنگره فهمیدم که حتی اختیار بخشش را هم ندارند یعنی اختیار که یکی از صفات بارز انسانی است، در برخی موارد از انسان گرفته میشود. اگر بخواهیم بدانیم چرا، در سیدی شرک به زیبایی به آن پرداخته شده است.
در اصل هفتم از 14 اصل اساسی آمده است که عکسالعملهای پنهان و آشکار وجود دارند. عکسالعملهای آشکار با چشم ظاهر دیده میشوند، اما عکسالعملهای پنهان با چشم باطن قابل لمس هستند. این دیدن و درک کردن آنچه قابل دیدن نیست، فقط برای کسانی اتفاق میافتد که افق دید وسیعتر و بلندتری پیدا کردهاند.
با چشم سر، فقط دیوار را میبینم؛ اما با چشم باطن، فراتر را. فرض کنید به شما بگویند با پرداخت ۶۰ میلیون تومان، عزیزتان از بند اعتیاد رها میشود. بیدرنگ تلاش میکنید، از خرجهای خود میزنید تا آن مبلغ را تهیه کنید. چون با چشم ظاهر میبینید که چه کسی با پولتان رها میشود
اما در کنگره، با وجود اینکه میدانیم با متدی بینظیر هزاران انسان را نجات داده، برای خدمت مالی آنچنان دستوپا نمیزنیم. چرا؟ چون نمیبینیم دقیقاً چه کسی با پول ما رها میشود، کدام خانواده به آرامش میرسد، کدام کودک به آغوش والدینش بازمیگردد و کدام مصرفکننده از این آتش ویرانگر رها میشود. چون نمیبینم سست حرکت میکنم در صورتی که انسانهای عاشق، با چشم باطن میبینند. آنها میبخشند، ارتقا پیدا میکنند، عشق میپراکنند، از مال دل میکنند و در پیشگاه خداوند، با افتخار سر بلند میکنند.
.jpg)
تایپ، ویرایش و ارسال: همسفر نیلوفر رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
عکاس: همسفر فاطمه مرزبان خبری
همسفران نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
199