English Version
This Site Is Available In English

آقای مهندس دژاکام در سال ۱۳۷۸ صورت مسئله اعتیاد را مطرح کردند

آقای مهندس دژاکام در سال ۱۳۷۸ صورت مسئله اعتیاد را مطرح کردند


جلسه سوم از دوره دهم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ در نمایندگی شهباز با استادی مسافرراهنمای تازه‌واردین محمد،نگهبانی مسافر مصطفی و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه(صورت مسئله اعتیاد) روز سه شنبه ۱۴۰۴/۷/۸ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر
خدا رو شکر می‌کنم که امروز اینجا هستم و توانستم باز به کنگره ۶۰ بیایم. از آقای نگهبان و آقا رضا، راهنمای عزیزم، تشکر می‌کنم که امروز به من اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم. همچنین، دریافت شال راهنمایی گروه همسفران را به ایشان تبریک می‌گویم. و به خودم و آقای احمد  هم تبریک می‌گویم و ان‌شاءالله در سال‌های آینده راهنمایان بیشتری از این گروه داشته باشیم.
دستور جلسه امروز، صورت مسئله اعتیاد است. هر انسانی برای حل هر مسئله یا مشکلی در زندگی‌اش، اول باید صورت مسئله را خوب بفهمد. وقتی صورت مسئله اشتباه مطرح شود، قطعاً جواب درستی هم برایش پیدا نخواهد شد. در مورد اعتیاد هم همین‌طور است. وقتی می‌گویند اعتیاد «مسمومیت مزمن» است، شرایط فرق می‌کند؛ آن موقع دنبال سم‌زدایی، کمپ، ان‌‌ای و… می‌رویم و هر کس به نحوی می‌خواهد سم را از بدن مصرف‌کننده جدا کند؛ چه با پزشکی، چه با شلاق‌درمانی، چه با آب‌درمانی، هر طریقی که بتوانند، سعی می‌کنند سم را از بدن شخص جدا کنند.
من هم بارها ترک کرده‌ام و سابقه کمی ندارم، اما بارها ترک کرده‌ام. ده، پانزده روز سختی‌اش، دردش، سیم‌کشی‌ها، ضعف، عطسه‌ها و آبریزش‌ها را تحمل می‌کردم؛ تمام علائمی که اکثر کسانی که ترک کرده‌اند تجربه کرده‌اند. تا دو سه هفته این وضعیت ادامه داشت و یواش‌یواش بهتر می‌شد، اما دوباره کار بدتر می‌شد تا به نقطه‌ای می‌رسیدم که اصلاً چرا می‌خواستم نکشم و نکشم که چه شود؟ و این‌گونه بود که دوباره شروع می‌کردم، چون دلیل اصلی را نمی‌دانستم.
اما آقای مهندس دژاکام در سال ۱۳۷۸، دو سال بعد از درمانشان در کنگره پزشکی زاهدان، صورت مسئله اعتیاد را مطرح کردند و اعلام نمودند که اعتیاد «مسمومیت مزمن» نیست؛ بلکه «جایگزینی است و مواد بیرونی آمده جای مواد داخلی بدن را گرفته است.» به همین سادگی، قضیه درمان تغییر کرد و این روش باعث شد افراد زیادی درمان شوند. دیگر آن بحث سم‌زدایی وجود ندارد، چون می‌دانند مواد سم نیست که بخواهد از بدن خارج شود. اگر مواد سم بود، چرا من مصرف می‌کنم حالم خوب می‌شود، به جای آنکه حالم بد شود؟ پس مواد نباید سم باشد.
آقای مهندس در صورت مسئله اعتیاد عنوان کردند کسانی که ترک می‌کنند، دو مرحله در جسمشان اتفاق می‌افتد: یکی آن صورت آشکار است، یعنی اتفاقاتی که به ظاهر می‌بینیم و بعد از ترک رخ می‌دهند. ما از تازه‌واردی که می‌آید و می‌پرسیم چند بار ترک کرده‌ای، می‌گوید ده بار ترک کرده‌ام، دو بار کمپ  رفتم. می‌گوییم چند وقت ماندی؟ یک زمانی می‌گوید. بعد می‌پرسیم چرا دوباره شروع کردی؟ می‌گوید مرض داشتم. واقعاً هم درست می‌گوید، مریض بوده، اما نمی‌دانسته کجایش مریض است و چه اتفاقی برایش افتاده؛ چون متوجه نیست چه اتفاقی دارد می‌افتد که دوباره بازگشت کرده و مصرف کرده است.
من بارها می‌خواستم مواد را رها کنم، اما مواد من را رها نمی‌کرد، چون اتفاقاتی که آن علائم پنهان بعد از قطع مواد به سراغم می‌آمد را من نمی‌شناختم. مواد را ترک می‌کردی، تازه علائم پنهانش مشخص می‌شد؛ بعد مدتی افسرده می‌شوی، بی‌خواب می‌شوی، از زندگی سیر می‌شوی، میلی به زندگی نداری. این‌ها علائم پنهان هستند که هیچ‌کس به آن‌ها توجه نکرده است و حلقه مفقوده اعتیاد و نقطه کور اعتیاد همین‌جاست. تمام جوامع دنبال این هستند که درمان کنند، اما به این توجه نکرده‌اند که بعد از ترک، همه می‌گویند: «آقا یک آزمایش بده، اگر آزمایشت مثبت نباشد، دیگر مصرف‌کننده نیستی.» در واقع این‌گونه نیست؛ این بیماری است و باید درمان شود، اما بیمار باید بعد از مدتی به زندگی برگردد. قرار نیست ما تا آخر عمرمان با یک بیماری درگیر باشیم و لحظه‌شماری کنیم.
خدا را شکر، امروز ما فقط مواد را نکشیدیم. فقط امروز ما مواد نمی‌کشیم. بعضی مواقع اعلام سفر می‌کنم، خداییش یادم می‌رود. حساب می‌کنم که کی رهاییم بوده، با اینکه هر دو هفته یک‌بار هم اعلام سفر می‌کنیم، باز یادم می‌رود که کی مصرف‌کننده بودم و کی درمان شدم.
درمان واقعی یعنی چه؟ آقای مهندس زمانی که صورت مسئله اعتیاد را مطرح کردند، خط بطلانی بر تمام روش‌های درمان و ترک کشیدند و در صورت مسئله اعتیاد گفتند: « با یک روز، دو روز، ده روز داخل کمپ خوابیدن یا داخل خانه خوابیدن، شخص درمان نمی‌شود و به تعادل نمی‌رسد.» باید قسمت جسم درمان شود؛ باید آن مواد شبه‌افیونی بدن خودش تولید کند. قدیم می‌گفتند شما با آب دستی چاه بزنی؟ باید چاه از خودش آب در بیاورد؛ بدن باید خودش تولید کند.
زمانی که مواد شبه‌افیونی تولید شود، انسان به تعادل می‌رسد، انسان به درمان می‌رسد. آن موقع است که دیگر لازم نیست هر جا مواد هست فرار کنی؛ نیازی نیست اگر جایی مصرف می‌کنند زیر آن سقف نباشی، دیگر اصلاً برایت مهم نیست، چون بهترینش را خداوند به تو داده است.
و فقط هم این نیست که در کنگره دارو بخوری به درمان برسی. آقا مهندس فرمودند که همزمان باید جسم، روان و جهان‌بینی پیش برود. یعنی علاوه بر دارویی که مصرف می‌کنیم تا جسم به درمان برسد، باید جهان‌بینی‌ات هم رشد پیدا کند، باید روانت هم سالم شود، افکارت هم سالم شود؛ آن موقع است که می‌شود گفت شخص به درمان رسیده است. پس فقط دارو کافی نیست. برای جهان‌بینی هم باید در این کارگاه‌ها شرکت کرد، مشارکت کرد، خدمت کرد؛ این‌ها همه جزئی از پروسه درمان هستند و شخص باید این مراحل را طی کند، در غیر این صورت همان اتفاق ترک می‌افتد که هر جا مصرف می‌کنند باید دست و پایشان بلرزد.
اما شخصی که به درمان می‌می‌رسد فرستاده می‌شود،  کلینیک خدمت کند، می‌فرستند دارو بدهد، هر روز با شربت سر کار دارد؛ اگر این‌طور باشد باید دست و دلش بلرزد، اما این اتفاق نمی‌افتد، چون درمان واقعی اتفاق افتاده است.


دیگر بیشتر از این صحبت نکنیم. عرض آخرم این است که قدر این موهبتی که خداوند به ما داده است را بدانیم. واقعاً هیچ کجا مثل کنگره پیدا نمی‌شود. هر کس در کنگره بیاید، حتی اگر درمان نشود، مطمئن باشید بیرون هیچ جایی برایش نیست. هنوز هم نگاه و دلش با کنگره است و مجبور است یک روز دوباره به کنگره بیاید، چون واقعاً راه دیگری بیرون نیست.
به افتخار خودتان و آقای مهندس.
تایپ: لژیون دوم
تهیه و تنظیم: مسافر احمد کاربر سایت

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .