دلنوشتهای از مسیر رهایی و آغاز خدمت
چهارساله راهنمایی.
امروز یکی از نابترین لحظات زندگیام است؛ روزی که شال راهنمایی را از دستان پربرکت آقای مهندس دریافت میکنم. شالی که برای من تنها یک پارچه نیست، بلکه نشانهی عهد و پیمانی است با عشق و خدمت، با چهار سال همراهی و روشنایی برای همسفران و تازهواردان.
وقتی به گذشته نگاه میکنم، روزهای تاریک و سرد اعتیاد را میبینم؛ روزهایی که ناامیدی سایه بر زندگیام انداخته بود و آیندهام گنگ و بینور بود. اما کنگره ۶۰ آمد و چراغی شد در تاریکیها، نسیمی شد بر جان خستهام و نوری شد که مسیر زندگیام را روشن کرد. آموزشها، محبتها و حضور صادقانهی راهنمایان، نه تنها جسمم را رها کرد، بلکه جان و اندیشهام را به پرواز درآورد و آموختم زندگی کردن را، آموختم عشق ورزیدن و بخشیدن را.

در این مسیر، نمیتوانم از همسفر آرزو، راهنمای عزیز و مهربانم غافل شوم. ایشان برای من نه تنها راهنما بودند، بلکه چراغی در شبهای تاریک و بالی برای پرواز قلبم. هر کلمهی راهنمایی، هر نگاه مهربان و هر لحظه همراهی ایشان، روشناییای بود که تاریکیها را کنار زد و امید را در قلبم زنده کرد. حضورشان در زندگیام، نعمتی بیپایان و الهامبخش است.
اکنون که شال راهنمایی بر دوشم نهاده میشود، میدانم که این آغاز مسیر چهار سالهای است پر از عشق، خدمت و هدایت دیگران. این شال، عهد من است برای بازگرداندن نور و محبت، همانگونه که روزی من از کنگره و راهنمایان عزیز دریافت کردم.
از صمیم قلب قدردان آقای مهندس دژاکام هستم که با عشق و فداکاری، این راه عظیم را بنیان نهادند و مسیر رهایی را برای هزاران انسان هموار کردند. و سپاس بیپایان از همسفر آرزو، راهنمای بزرگوارم که با صبر، محبت و روشنی وجودشان، چراغ راه من بودند.
امروز با تمام وجود میگویم:
خدایا، شکر برای این موهبت بزرگ.
کنگره ۶۰، شکر برای روشنایی و آموزشهایت.
و شکر برای فرصتی که به من داده شد تا چهار سال در مسیر خدمت باشم.
امیدوارم بتوانم در چهارچوب قوانین کنگره حرکت کنم و با تمام وجود از این مسیر خدمت آموزش بگیرم و خدمتی صادقانه و خالصانه داشته باشم.
و دعایم این است که انشاءالله همه کسانی که غرق در تاریکیها هستند، مسیر روشن کنگره برایشان گشوده شود.
نویسنده: راهنما همسفر وحیده
ویرایش و ارسال: همسفر شقایق رهجو راهنما همسفر آرزو ( لژیون دوم )
همسفران نمایندگی دامغان
- تعداد بازدید از این مطلب :
167