سالها اعتیاد را «مسمومیت مزمن» تعریف کردهاند؛ تعریفی که نهتنها ناقص، بلکه گمراهکننده است. وقتی مسئلهای از ابتدا اشتباه تعریف شود، راه درمان آنهم به خطا میرود. بسیاری تصور کردهاند که مصرفکننده مانند انسانی است که «مارگزیده» شده و باید او را «سمزدایی» کرد، درحالیکه این نگاه حقیقت اعتیاد را پنهان میکند. مواد مخدر برای فردی که آن را مصرف نمیکند سم است و میتواند حتی کشنده باشد، اما برای کسی که هرروز از آن استفاده میکند، نقش سم را ندارد؛ بلکه جایگزین سیستمهای طبیعی بدن میشود؛ بنابراین اعتیاد، نه مسمومیت مزمن بلکه جایگزینی مزمن است. مواد بیرونی جایگزین مواد شبه افیونی درونی مانند اندورفینها، انکفالینها و دینورفینها میشوند.
تنها زمانی میتوان جایگزین بیرونی را کنار گذاشت که این سیستمهای درونی دوباره به کار بیفتند. تجربههای علمی و عملی کنگره ۶۰ بهروشنی این حقیقت را اثبات کرده است. بر همین اساس، درمان اعتیاد فرآیندی کوتاهمدت نیست. بدن دستکم ده ماه زمان میخواهد تا سیستم بیوشیمیایی خود را ترمیم کند. از نگاه کنگره، درمان اعتیاد سه بُعد دارد: جسم، روان و جهانبینی. فردی که بیش از یک سال مواد مصرف کرده، تعادل بیوشیمیایی و شبه افیونی بدنش را از دست داده است. راهترمیم این تعادل، روش DST است؛ روشی که با داروی مناسب، مقدار مناسب و زمان مناسب، درمان را ممکن میسازد.
از دیدگاه کنگره، اعتیاد پیوندی عمیق با ژنتیک دارد. نقص در ژنهای مرتبط با تولید موادی چون دوپامین و سروتونین باعث میشود که بدن تعادل نداشته باشد و فرد دچار افسردگی، اضطراب یا میل به مصرف مواد گردد. نمونهای روشن از این موضوع در دوران بارداری دیده میشود: زمانی که مواد بیوشیمیایی در بدن مادر به شکل چشمگیری افزایش مییابد، اما پس از زایمان به سطح قبل بازمیگردد. این تغییر ناگهانی مادر را وارد حالتی شبیه به خماری میکند؛ خماریای که هیچ ارتباطی با مواد مخدر بیرونی ندارد. روشن شدن صورتمسئله اعتیاد نشان داد که بسیاری از بیماریها ریشه در عدم تعادل بیوشیمی دارند؛ از میگرن گرفته تا مشکلات گوارشی. وقتی سیستم بیوشیمی بدن درست کار کند، سیستم ایمنی نیز نیرومند میشود و توانترمیم و بازسازی بیماریها در بدن افزایش مییابد.
قرآن کریم از چهار نهر بهشتی یاد میکند: شیر، عسل، آب زلال و خمر. برخی خمر را به شراب و مواد مستکننده تعبیر کردهاند، اما جناب مهندس دژاکام باور دارند که خمر، همان سیستم شبه افیونی و بیوشیمیایی بدن است. اگر این سیستم بهدرستی عمل کند، انسان آرامش، شادی و سلامت را تجربه میکند؛ اگر مختل شود، بیخوابی، اضطراب و افسردگی سراغ او میآید. سیستم بیوشیمی هم با «سیم» یعنی مواد شیمیایی و هم «بیسیم» یعنی با افکار و اندیشه کار میکند. دوپامین اگر بهدرستی عمل کند، بداخلاقترین انسان خوشاخلاق میشود و سروتونین اگر بالا برود، افسردهترین فرد هم شاداب خواهد شد. این نشان میدهد که جایگاه افکار، باورها و اعمال ارزشی در سلامت روان و جسم، نقشی بنیادی دارد.
اختلال بیوشیمی میتواند هم نتیجه تقدیر و ژنتیک باشد و هم نتیجه اعمال ضد ارزشی، افکار منفی و مصرف مواد. در مقابل، با اندیشههای مثبت، جبران خسارت و انجام کارهای ارزشی، میتوان سیستم خمر را دوباره به تعادل رساند. اگر این سیستم درست کار کند، انسان حتی در برابر بزرگترین بحرانها آرام میماند، اما اگر دچار نقص باشد، کوچکترین سختی او را از پا درمیآورد؛ بنابراین، اعتیاد نهتنها بیماریای قابلدرمان است، بلکه در پرتو فهم درست صورتمسئله، میتواند راهی برای شناخت بهتر بسیاری از بیماریهای دیگر نیز باشد. کلید رهایی انسان بازگرداندن تعادل به «خمر درونی» است؛ همان سرچشمه پنهان الهی که خداوند در وجود هر انسانی قرار داده است.
منبع: سیدی صورتمسئله اعتیاد
نویسنده و ارسال: همسفر رها رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی خلیجفارس بوشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
38