بیشترین لغت و کلمهای که در هستی و بین انسانها راجعبه آن صحبت شده است عشق و محبت است مثل داستان شیرین و فرهاد، لیلی و مجنون و خیلی از ماجرا و داستانهای دیگر؛ حتی در سخنان عرفای بزرگ از عشق و محبت زیاد صحبت شده است مثل قضات همدانی که میگوید: «کار من در عشق مشکل میشود، خانه و مانم بر سر دل میشود» یا باز در جای دیگر میگوید: «عاشق را حساب با عشق است با معشوق چه حساب دارد»
عشق مایه حیات است از معرفت در جهت خیر محبت بوجود میآید و از اوج محبت عشق پدیدار میشود مانند یک انسان که در سرمای خیلی شدید قرار دارد؛ ولی یک منبع وجود دارد که آن منبع، گرما و آتش است. انسان در سرما در حال یخ زدن است و آتش و گرما میتواند به انسان حیات بدهد و چنین حسی، عشق و محبت را در انسان بوجود میآورد. حس بر سه پایه و عنصر سایه، حس و جاذبه استوار است و عشق مال کل هستی و عام است. سایه؛ یعنی باید یک چیزی وجود داشته باشد تا چیزی وجود نداشته باشد نمیتوان عاشق آن شد.
حال میتواند در صور پنهان و یک صور آشکار باشد مثل یک گل که باید وجود داشته باشد تا انسان آن را دوست داشته باشد یا مثل خداوند که ما خودش را نمیبینیم؛ ولی میتوانیم صفات و قدرتش را ببینیم هر چیزی که سایه دارد یک حس دارد که دریافت میکند و یک جاذبه دارد که در عشق نقش بسیار سازندهای دارند در عشق ورزیدن یا عاشق شدن حس و جاذبه نسبت به سایه نقش سازنده و مهمتری دارد و اگر بخواهیم عشق و محبت را درک بکنیم باید هم سایه هم جاذبه و هم حس را روی آنها کار کنیم و آنها را به مرحله پالایش برسانیم.
وقتی در عشق و محبت باشیم مثل این است که در فردوس قرار داریم و کسی که عشق خاص داشته باشد عشق عام هم دارد و بر عکس همه را دوست دارد و عشق میورزد. جهان هستی بر مبناء عشق بنا شده است که ذرات بهطرف یکدیگر جذب شدهاند مثل اتمهای طلا که به هم نزدیک شدند و طلا شکل گرفت یا مثل اهالی یک روستا که دور هم جمع شدند و به یکدیگر عشق و محبت میورزند. اینقدر عشق بزرگ است که هزاران سال انسانها به دنبال هم آمده و این دشواریها را متحمل میشویم تا بتوانیم ذرهای از این اقیانوس الهی؛ یعنی عشق و محبت را به دیگران برسانیم مثل کاری که در کنگره انجام میشود تا بتوانند به دیگران کمک و خدمت کنند.
خوش به حال کسی که چیزی میدهد و به دنبال باز پس گرفتن آن نیست و از خداوند و بنده خدا توقعی ندارد. ما انسانها مالک چیزی نیستیم و تنها چیزی که مالک آن هستیم و برای ما میماند عشق و دوست داشتن است و عشق و محبت گوهر گرانبهایی است اگر انسان در صراط مستقیم حرکت کند و بدخواه دیگران نباشد، غیبت نکند در آسایش و آرامش قرار میگیرد و خداوند لحظه به لحظه قدمهایش را به گلستان تبدیل میکند که با کوچکترین نسیم فضا پر از رایحههای گل از انواع و اقسام میگردد و بهشت را تا جان در بدن دارد میبیند در همین حیات زمینی و با تمام هستی به پرواز در میآید و ظلمت و تاریکی بی معنا میشود.
آنجاست که دست به سنگ هم میزند برایش تبدیل به طلا میشود و دیگر در فشار و سختی و تنگنا قرار نمیگیرد و وقتی همه چیز برای او الهی شد آن موقع سجده میکند و شاکر آفریننده عشق و محبت که خداوند است میشود. وقتی انسان عشق و کل هستی را درک کرد و در راه صراط مستقیم قرار گرفت آن موقع بزرگترین سرمایهاش عشق و محبت است و هر چیزی که ببخشد بیشتر میشود. وادی چهاردهم وادی عشق و محبت است که میگوید: «آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است»؛ یعنی اگر در ظرفهای محبت و عشق غوطهور باشیم توحید، یگانگی و خداشناسی بوجود میآید. برای رسیدن به عشق و محبت چه خاص و چه عام باید به پالایش و تصفیه برسیم و کاری کنیم که حس و جاذبه را درست کنیم نه فقط سایه را.
منبع: سیدی عشق
نویسنده: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر مهدیه(لژیون اول)
رابط خبری و ویراستاری: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر مهدیه(لژیون اول)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مهدیه(لژیون اول) دبیر اول سایت
همسفران نمایندگی کریمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
86