به یاد راهنمایی که آسمانی است؛ اما یادش جاودانه و ماندگار است. تقدیم با عشق به راهنمای سفر اولم زندهیاد همسفر رقیه
کلمات در ذهنم به پرواز درمیآیند تا کمکم بر روی کاغذ فرود آید، کلماتی که عمق دلتنگی را به نگارش درمیآورند. به یاد تو، اشکهایم جاری میشود و با تمام وجودم، دلم میخواهد بگویم که امروز بیش از همیشه برای تو تنگ شده است. تو نه تنها یک راهنما، بلکه فرشتهای زمینی از جنس عشق بودی که مشعل راه زندگیام را روشن کردی و با کلماتت مسیر زندگیم را دگرگون ساختی و راه را به من نشان دادی. ای کاش بودی تا در آغوشت بگیرم و روی شانههایت اشک شوق بریزم و همچون مادری مهربان، گرمای وجودت را احساس کنم. امروز بیش از هر زمان دیگری به کلام امیدبخش تو نیاز دارم، کلامی که در این مسیر عشق، وجودت را در کنار خود حس کنم. هرگاه به یاد میآورم که در کنار ما و لژیون بودی، خاطراتت زنده میشود.
صدایت هنوز در گوشم طنینانداز است و به یاد میآورم که میگفتی: «مریم، صبر کن، همهچیز درست میشود. تو در این مسیر قدم بگذار.» هرچند این کلمات به ظاهر سادهاند، اما برای من پر از معنا و مفهوم و امید تولدی دوباره بودند؛ چراکه باعث شدند در این مسیر به ادامه راه بپردازم؛ اما تو نبودی که حالخوش مرا ببینی. گریههایم تبدیل به خنده شد و با آموزشهای تو و کنگره۶۰، قفلهای زنگارزده زندگیام را زدودم، اما تو نبودی تا این تغییرات را ببینی؛ زیرا بیماری سرطان بر تو قالب شد و تو را در چنگال خود ربود. امروز که برای اهدای شال میروم، شوق و دلتنگی در قلبم موج میزند. هر قدمی که برمیدارم، یاد تو و آموزههایت در ذهنم زنده میشود. به یاد لبخندت و عشق بیپایانت، این شال نشانی از تمام محبتهایی است که به من آموختی. امیدوارم با اهدای این شال، اندکی از عشق و آرامش تو را به دیگران منتقل کنم تا مانند من، در این مسیر رشد و پیشرفت کنند.
امروز نیستی؛ ولی میدانم که مرا میبینی و از من راضی هستی، خرسندم که در این مسیر، راه تو را ادامه میدهم. زمانی که شال بندگی عشق توسط عاشقترین انسان بر گردنم آویخته شد، تو را دیدم و حضورت را در گوشهگوشه سالن احساس کردم و لبخندت را در آغوش گرفتم. تو با محبت و عشق بیپایانت به ما آموختی که باید همچون درختی ایستاده و مقاوم باشیم و با چالشهای زندگی مواجه شویم و هر مشکل را به فرصتی برای یادگیری تبدیل کنیم؛ حتی اگر در بستر بیماری و مرگ باشیم. با رفتنت به ما آموختی که هیچگاه نباید دست از تلاش برداشت. اکنون که دیگر کنارمان نیستی، یاد تو و آموزههایت را همواره در قلبم حفظ میکنم و با خود حمل میکنم و به آن جامه عمل میپوشانم. راهنمای عزیزم رقیه جان یاد تو همیشه با من است و در هر قدمی که برمیدارم، به یاد تو ادامه میدهم. تو هرگز فراموش نخواهی شد و تا ابد ماندگار خواهی بود، روحت شاد.
نویسنده: راهنما همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر عاطفه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بیرجند
- تعداد بازدید از این مطلب :
172