این سیدی در مورد عشق و محبت است. باید بگوییم بیشترین چیزی که در هستی و بین انسانها راجع به آن صحبت شده، عشق و محبت است. فیلمها و داستانهایی تولید شدهاند که بر این پایه هستند و در فرهنگ ایرانزمین، تمام عرفا و شاعران، همۀ حرفشان مبحث عشق است.
انسانها، همه درگیر عشق هستند. عشق، یک کلمه و مسئلۀ مهمی است؛ برای انسان، مایۀ حیات است. واقعاً نمیتوان گفت که عشق چه چیزیست، بعضی مفاهیم است که در قالب تعریف نمیگنجد. میتوانیم تمثیلش را بگوییم؛ مثل یک انسان که در سرمای شدید قرار دارد؛ ولی یک منبعی است که منبع گرماست؛ مثل آتش بخاری یا کرسی یا برعکس؛ در منطقۀ گرمسیری است و تشنه است، جایی خنک و آب روان است، مایل میشود بهطرف آن برود و عشق چنین حسی را در انسان به وجود میآورد و در زندگی انسان میتواند مؤثر باشد.
در وادی چهاردهم، گفتیم که عشق بر سهپایه استوار است؛ سایه، حس و جاذبه. عشق خاص و عام هم داریم که یک شاخه از عشق میشود. عشق مذکر به مؤنث، عشق خاص است؛ ولی در کل هستی است، فقط شامل انسان نیست.
سایه، باید یک چیزی وجود داشته باشد، تا چیزی وجود نداشته باشد؛ نمیتوانیم عاشق آن شویم، حال میخواهد در صور آشکار باشد یا صور پنهان. وقتی چیزی وجود دارد، دو تا خاصیت دارد؛ یکی خاصیت گیرندگی و یکی فرستندگی. خاصیت گیرندگی؛ یعنی امواج را دریافت میکند؛ مثل یک گل میماند که نور خورشید را جذب میکند و جاذبۀ او زیباییاش است. کاری که همه انسانها امروز انجام میدهند، فقط به سایه میپردازند؛ یعنی فقط پیکره را درست میکنند و به حس توجهی ندارند، درصورتیکه حس و جاذبه خیلی مهم است.
در عشق، چه عاشق باشی و چه معشوق، حس و جاذبه نقش بسیار بسیار سازندهای دارند؛ البته سایه هم خیلی مهم است و رسیدگی به آن مهمتر است. همیشه باید تمیز و مرتب باشیم و بهداشت فردی را رعایت کنیم. بیان هم، در جاذبه و حس نقش دارد. کسی که عشق خاص دارد، عشق عام هم دارد، به همه عشق میورزد و جهان هستی هم بر مبنای عشق استوار شده است. مثل اتمهای طلایی که بهطرف هم جذب شدند و طلا را به وجود آوردند و این کار، سختی و دشواری زیادی دارد. همینطوری نمیشود انسانها و هستی را دوست داشت.
بارها گفتیم ذات خداوند را نمیدانیم که چه هست؛ ولی صفات را میدانیم. آن نیرویی که این هستی را به وجود آورده است و خالق این هستی است، خداوند است. بعضیها میگویند خداوند وجود ندارد؛ درحالیکه خدا با قدرتش و نیرویی که بر هستی حکمفرماست، شناخته میشود و ما میتوانیم خداوند را حس و درکش کنیم و آفریدههای خدا را ستایش کنیم که خیلی ارزشمند هستند.
عشق، آنقدر بزرگ است که هزاران سال هم ما به دنبال هم میآییم و این دشواریها را متحمل میشویم تا ذرهای از این اقیانوس الهی را به دیگران برسانیم؛ مثل خدمتگزاران کنگره۶۰؛ چون هدف، خدمت به دیگران است. خوشا به حال آن کس که میدهد و به دنبال بازپسگرفتن نیست؛ مثل خداوند ناظر است، میدهد و باز نمیستاند، مگر خطاهایی مشاهده کند. تنها چیزی که ما مالک آن هستیم و برای ما میماند، همین دوستداشتن و عشق است. در این هستی، هیچچیز بقا ندارد؛ تنها چیزی که بقا دارد، عشق و محبت است. درک این موضوع خیلی مهم است که انسان بفهمد که دوستداشتن چه گوهر گرانبهایی است.
انسانی که در صراط مستقیم حرکت کند و بدخواه دیگران نباشد، غیبت و سرزنش نکند، دروغ نگوید و در راه درست حرکت کند، در آسایش و آرامش قرار میگیرد و دیگر برای او ظلمت، تاریکی و سیاهی بیمعنی میشوند و هر لحظه برای هر آنچه که میبیند، سجده میکند و شاکرِ آفرینندۀ محبت و عشق میشود.
بزرگترین سرمایه عاشق، عشق و محبت است که هرچه ببخشد، زیاد میشود. در دریای عشق غوطهور بودن؛ یعنی خداشناسی؛ یعنی توحید و رسیدن به حق که ما باید به آن برسیم و برای رسیدن به عشق و محبت، فقط ظاهر مهم نیست؛ بلکه باید تزکیه و پالایش هم شویم و باید جاذبه، حس و سایه، همزمان با هم درست شود.
نگارش و تایپ: همسفر پروانه رهجوی راهنما همسفر مهری (لژیون دهم)
ویرایش: همسفر نعیمه رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم) دبیر اول سایت
تنظیم و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زنجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
365