جلسه هشتم از دوره هیجدهم کارگاههای آموزشی خصوصی ویژه همسفران نمایندگی باباطاهر همدان با استادی همسفر پریسا، نگهبانی همسفر کبری و دبیری همسفر هاجر با دستور جلسه «صورت مسئله اعتیاد » در روز دوشنبه 7 مهرماه 1404 ساعت 16:00 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
اعتیاد یک مسئله دشواری است وقتی که یک مسئلهای وجود دارد قطعاً یک صورت مسئلهای و یک راه حلی برای این مسئله وجود دارد. چیزی که سالیان سال همه درگیر آن بودند و تنها کسی که توانست مسئله و راهحل این صورت مسئله را پیدا کند آقای مهندس بودند.
قبلاً دیده و یا شنیده بودیم کسی که مصرفکننده است و یک دفعه قطع و به هر روشی مواد خود را کنار میگذارد و قطع مصرف میکند قطعاً حال خوبی ندارد و یا اینکه به حال قبلش برمیگردد و وسوسه میشود و همیشه در مهمانیها دغدغه و نگرانی این را داشتیم که مسافرمان وسوسه نشود همه این نگرانیها همراه ما همسفرها بود. آقای مهندس به تمام سؤالات جواب دادند و صورت مسئله اعتیاد را کشف کردند.
این صورت مسئله چه بود؟ ما در بدن خود هورمونهایی داریم که روزانه ترشح میشوند و حالت تعادلی دارد و خداوند این را از اول خلقت در وجود ما نهاده است و مسئولیت تعادل این هورمونها و چرخه آن به عهده سیستمی است که در کنگره به آن سیستم ایکس میگویند حالا اگر این سیستم ایکس نباشد و یا اگر کم و یا زیاد کار کند چه مشکلاتی را به وجود میآورد؟ چه برای کسی که مصرفکننده است و یا چه برای من همسفری که مصرف مواد نداشتم دچار مشکلاتی هستیم، اولین مشکل و معضلی که پیش میآید در قسمت جسم من است.
مسافری که مصرفکننده مواد مخدر است، یک ماده بیرونی را وارد بدن خود میکند در نتیجه بدن آن مقدار هورمونی که در حالت تعادل طبیعی خودش بود ترشح نمیکند؛ پس بدن دچار یک ناهماهنگیهایی میشود، گاهی اوقات میبینیم که مسافر دچار رنگ پریدگی کبودی دور لب و زیر چشم دارد، لرزش دست و پا، بیرون روی، یبوست، این قبیل مشکلات برای مسافرها پیش میآید و برای من همسفر هم همین طوری است یا پرخوری عصبی، بیاشتهای، رنگ پریدگی یا تیکه عصبی پیدا میکنم، این در صورتی است که هورمونهای من حالت تعادل طبیعی خودش را نداشته باشد من دچار این مشکلات هستم.
یک مشکل دیگر که در قسمت روان برای من به وجود می آورد! روان یعنی چه؟ روان یعنی خلقوخو و رفتارهای ما یک هورمونی به نام هورمون عشق داریم؛ به عنوان مثال باید روزانه ۵۰ واحد هورمون عشق تولید بشود وقتی مسافری که مواد مصرف میکند، اگر آن مواد مصرفی به آن نرسد هورمون عشق آن به جای ۵۰ واحد، ۴۰ واحد تولید میکند در این حین فرزندش از مدرسه میآید و میگوید که مدیر برای ثبت نام مثلاً ۱۰۰ هزار تومان پول درخواست کرده است؛ چون که برای پدر او این هورمون کمتر ترشح شده است عشق و محبت در وجود او کم شده است مسافر شروع میکند به داد و بیداد و توهین کردن به دانشآموز، مدیر و هر آن کسی که در دور و اطراف آن هست.
حالا تصور کنید که آن مصرفکننده بعد از مصرفش به خانه میآید و آن مواد مصرفی به او رسیده است و پسرش از مدرسه به خانه میآید بدون آن که پسرش درخواستی داشته باشد به او پول میدهد که پدر جان برو برای خودت خوراکی بخر چیزی که غیرضروری است به او میگوید: که برو بخر و هزینهاش را میدهد چرا؟ چون که این هورمون به جای ۵۰، ۶۰ واحد ترشح شده است و آنجایی که ضروری بود آن پول را بهش نمیداد در قسمت روان این اتفاقها میافتد.
برای من که همسفر هستم وقتی که بچهام در خانه بدو بدو میکند عصبانی میشوم و به جای اينکه خدا را شکر کنم به خاطر سلامتی او داد و فریاد میکنم که ساکت باش، یک جا بنشین اتفاقهایی که برای من دارد میافتد و در درون با مسافر خودم میجنگم آن عصبانیت را به بچه خود سر وسایل خانهام ظرفها را محکم میشورم و میکوبم به همدیگر و اینگونه عمل میکنم.
در قسمت جهانبینی من یک اتفاق دیگری میافتد، جهانبینی یعنی؛ نگرش من و آن رفتاری که من باید با دیگران داشته باشم چه دیدی به زندگی و آن اطلاعاتی که دارم باید طوری باشد که آن زندگی به کام من باشد. مسافری که مصرفکننده است وقتی جهانبینی او بالا و پایین میشود یا آنقدر در آن مهمانی کم صحبت میکند که ترجیح میدهید به آن مهمانی نروید و یا آنقدر پرحرفی و گزافهگویی میکند که خودت خجالت میکشید و یا اصلاً در زندگی مسئولیتپذیر نیست و یا من همسفر موادی مصرف نکردم که هورمونهای من بالا و یا پایین بشود به این رابطه میگویند یک رابطه "بیسیم" در جهانبینی من بدون مصرف چیزی که همسفرها با آن مشکل دارند.
من همسفر به زندگی دید منفی پیدا کردم در ذهن خودم بارها و بارها با مسافر خودم دعوا میکنم، میزنم، میشکنم و طلاق میگیرم؛ ولی باز دوباره به سر زندگی خود برمیگردم و من در ذهن خود یک نشخوار فکری مداوم دارم که باعث میشود، زندگی به کام من نباشد از عالم و آدم طلبکار و گوشهگیر شدم و کسی که صحبتی میکند من به خودم میگیرم و احساس میکنم که به من نیش و یا کنایه میزند؛ چون که جهانبینی من الان درست کار نمیکند اینها را آقای مهندس فهمیدند و همه آنها یک صورت مسئله بود.
مسئلهای که اعتیاد با آن دست به گریبان بود و حالا چون صورت مسئله را فهمیده بودند به راحتی راهحل آن را هم پیدا کردند راه حل آن چه بود؟ این بود که شما وقتی هورمونهایتان جابجا شده است و از بیرون دارید ماده دریافت میکنید؛ ولی این ماده بیرونی مثل شیشه، هروئین و تریاک را بگذارید کنار یک مادهای به نام شربت اوتی که به صورت دیاستی بود به مسافر معرفی کرد و به او گفتند که طی ۱۰ الی ۱۲ ماه این شربت را کم و کمتر کنید که بدن مجبور به ترشح دوباره این هورمونها بشود و خودش را بازسازی بکند.
در سفر اول روی جسم و در سفر دوم روی روان و جهانبینی کار کردند که به موازات هم پیش میرود؛ ولی برای من همسفر از ابتدای ورود به کنگره با جهانبینی کار میشود و با استفاده از کتابها و سیدیها بود و اگر من بدانم که مشکل من و گره کارم کجا هست صورت مسئله اعتیاد را فهمیدم؛ پس ۵۰ درصد راه را رفتهام و باید برای آن راهحلی پیدا کنم در اینجا آقای مهندس و استاد امین راهحلها را در سیدیها برای ما بیان کردند.
سیدیهایی که به من معرفی میشود، تکتک آن گرههایی را باز میکند که در وجود من هست من خیلی ویژگیهایی داشتم که قبل از ورود به لژیون اصلاً از آنها اطلاعی نداشتم فهمیدم که حس حسادت به شدت در من وجود دارد و من نمیفهمیدم و متوجه نبودم؛ ولی من چون صورت مسئله خودم را فهمیدم راه درست که سخت ولی برای من هموار میشود و میتوانم با استفاده از سیدیها گره وجودم را باز کنم میتوانم این مشکل را حل کنم. امیدوارم همه ما همسفرها بتوانیم تمام مشکلات روانی و ذهنی خودمان را بشناسیم و با سیدیها پیش برویم و بنویسیم.

مرزبانان کشیک: همسفر سمیرا و مسافر سعید
تایپیست: همسفر سمانه رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون هشتم)
عکاس: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون نهم)
ارسال: همسفر آذر رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی باباطاهر همدان
- تعداد بازدید از این مطلب :
197