جلسه نهم از دوره دوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی سیرجان به استادی راهنما همسفر راضیه، نگهبانی موقت همسفر فرشته و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه «صورتمسئله اعتیاد» روز دوشنبه ۷ مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند را بسیار شاکر و سپاسگزارم که این روز قسمت و روزی من شد تا در این نمایندگی باشم و از حس خوب این نمایندگی لذت ببرم، از همسفر وجیهه ایجنت شعبه سپاسگزارم که باعث ایجاد این حس خوب شدند و همچنین از نگهبان جلسه راهنما همسفر اسماء و نگهبان موقت همسفر فرشته سپاسگزارم که اجازه دادند من در این جایگاه خدمت کنم. به این فکر میکردم که نمایندگی سیرجان کوچک است؛ ولی حس خیلی خوبی دارد و بسیار خوشحالم که این حس را تجربه کردم و در کنار این حال خوب از شما آموزش میگیرم.
در ابتدای کتاب چهارده مقاله در مورد صورت مسئله اعتیاد آمده است که علم پیچیده نیست و هر چیزی کلیدی دارد و دقیقاً آقای مهندس این کلید را پیدا کردند و وقتی خودشان بارها اقدام به ترک با روشهای مختلف کردند؛ ولی ناموفق بودند، هر بار به این تفکر فرورفتند که چرا این اتفاق میافتد؟ در نهایت متوجه شدند جسمی که تخریب شده و سیستمهایش از کار افتاده در مدت زمان کوتاه قادر نیست به حالت اولیه خودش بازگردد و میگویند: «روش DST روش نیست، یک کشف و حقیقت واقعی است.» در سیدی آسیبشناسی میگویند: «پیدا کردن کلید شاید به همین راحتی نباشد، باید تلاش کنیم و همیشه کلید در دسترس نیست و گاهی هم باید بگردیم تا آن را پیدا کنیم.» دریافتند جسم تخریب شده و یکسری سیستمها مثل سیستمهای ضددرد که نام آن را سیستم ایکس گذاشتند، باید به روش تدریجی و DST راهاندازی شود.
به گفته آقای مهندس وقتی ما میخواهیم یک صورت مسئله را حل کنیم، اول باید جستجو کنیم و اطلاعات در مورد آن کسب کنیم. مسئله اعتیاد در کنگره حل شده و طبق فرمایش آقای مهندس پرونده آن بسته شده است؛ ولی بیرون از کنگره اشتباهی که انجام میدهند این است که میگویند سمی وارد بدن شده و اعتیاد مسمومیت است و همه این مسیر اشتباه را طی میکنند؛ یعنی راه از اول غلط است و وقتی تلاش میکنند برای اینکه آن سم را خارج کنند؛ یعنی بر این باورند که اعتیاد یک مسمومیت مزمن است و میخواهند سم را از بدن خارج کنند؛ ولی آقای مهندس گفتهاند هیچ سمی وارد بدن نشده، اعتیاد به مواد مخدر یا افیونی برای یک فرد مصرفکننده سم نیست؛ چراکه نیاز بدنش است، برای این که حرکت کند، راه برود و زندگی کند؛ پس این سم نیست و یک جایگزینی مزمن اتفاق افتاده است.
آقای مهندس میگویند: «دنبال این بگردید که این جایگزینی را حذف کنید تا دوباره بدن خودش شروع به تولید مواد شبه افیونی کند.» پس این اولین اشتباهی بود که رخ داد. مسئله بعدی اینکه آقای مهندس فرمودند: «سه پارامتر را باید در نظر بگیریم جسم، روان و جهانبینی که باید در کنار همدیگر اصلاح و درست کار کنند.» ایشان مطرح کردند که در اثر ترک مواد یکسری عکسالعملهای آشکار و عکسالعملهای پنهان خود را نشان میدهد و دقیقاً نقطه کور ترکهای نافرجام همین نادیدهگرفتن این عکسالعملهاست، توجه به اینها منجر به کشف روش درمان اعتیاد شد.
آقای مهندس در سیدی آسیبشناسی میگویند: «من برای اینکه یک مسئله را حل کنم اول باید اطلاعات درست را جمعآوری و آنها را آسیبشناسی کنم.» یعنی نه فقط برای عتیاد؛ بلکه هر کاری من بخواهم انجام بدهم باید اول اطلاعات کافی داشته باشم؛ مثلاً قصد گرفتن وام، ازدواج، سیدی نوشتن، درس خواندن و ... را دارم، باید یکسری اطلاعات را جمعآوری و بعد آنها را آسیبشناسی کنم و متوجه شوم چه مضرات و معضلاتی دارند؛ مثلاً میخواهم درس بخوانم چه مشکلاتی را باید پشت سر بگذارم؟ از یکسری چیزها باید بگذرم تا یکسری چیزها را به دست بیاورم و وقتی که آسیبشناسی کردم و راه حل پیدا شد، موقع اجرا کردن آنهاست.
آقای مهندس صورت مسئله اعتیاد را کشف و سپس آسیبشناسی کردند و برای به اجرا درآوردن، از روش DST و داروی OT استفاده کردند. همیشه این را میگویم وقتی که یک دستور جلسه است، من برگردم به خودم و بگویم من همسفر این دستور جلسه را چگونه باید برای خودم باز کنم؟ صورتمسئله اعتیاد برای من چه نقشی دارد؟ در سیدی مست آقای مهندس میفرمایند: «ما یک مثلث داریم که سه ضلع دارد، یکی یافتن راه است، وقتی برای من راه کنگره باز شد، راه پیدا شد میآیم و میرسم به مرحله اجرا.» یادم میآید قبل از اینکه مسیر کنگره برای من باز نشده بود و من راه را پیدا نکرده بودم در سالن و راهروهای مختلف به دنبال یک راهحل میگشتم تا وقتی که راه کنگره۶۰ پیدا شد، دومین ضلع این است که آن را به مرحله اجرا دربیاورم و به مرحله انجام برسانم؛ یعنی اینکه آن را عملی کنم.
گاهی من خیلی تلاش میکنم، سیدی مینویسم، به کنگره میآیم؛ ولی حالم خوب نیست، چرا این اتفاق میافتد؟ برگشتم به اوایل کنگره و متوجه شدم وقتی من به کنگره میآیم راه باز شده؛ ولی انگار که حالم خوب نیست، دریافتم من طوفان را بغل کرده بودم و در این مسیر میرفتم، خب این طوفان که بغل کرده بودم به من اجازه نمیداد من آموزش بگیرم و آن چیزی را که یاد گرفتهام را عملی کنم؛ ولی یک جایی تصمیم گرفتم که این طوفان را به زمین بگذارم و رها کنم و به کنگره وصل شوم، آموزشها را فرابگیرم و آنجا بود که طعم لذت در مسیر بودن و آرامش داشتن را حس کردم. مشکلات وجود داشت؛ یعنی من زمانی توانستم تغییر پیدا کنم و تبدیل بشوم که آن طوفانی را که در بغل خودم بود را به زمین گذاشتم و هر آنچه که کنگره گفته بود را انجام دادم. ضلع سوم آن خیلی قشنگتر است، میگوید: من اگر اجرا و عملی کردم به یک جایی رسیدم، موفق شدم، آرامش را حس و بغل کردم، حالا چه کاری باید انجام دهم؟ راجع به آن ضلع سوم در سیدی مست میگوید: به آن اعتقادات و باورهایی که رسیدم، به آن چیزی که به آن ایمان پیدا کردم، باید آن را بنویسم و به دیگران انتقال بدهم.
من همیشه به رهجوهایم میگویم: هیچوقت از این که یک کنگرهای بودهام و همسفر یک مصرفکننده بودهام احساس شرم نداشتم، همیشه به خودم بالیدم از این که عضوی از کنگره۶۰ هستم و همیشه کتاب حال شما چطور است و کتاب عشق روی میز محل کار من است و همه همکاران من کتابهای من را میبینند و من هیچ هراس و واهمهای نداشتم چیزی را که به آن رسیدم به دیگران انتقال بدهم و این زیباترین حسی بود که تجربهاش کردم. اینکه چرا من انتخاب شدهام؟ همیشه میگویم کسانی که روی این صندلی نشستهاند برای اینکه پیام کنگره۶۰ را به افراد دیگر بدهند انتخاب شدند؛ یعنی من بشارتم این است که بیایم و پیام کنگره۶۰ را به دیگران برسانم و هر کاری که میخواهم انجام بدهم بدانم که من یاد گرفتهام اینجا حیات با ساختن است و برای اینکه من ساخته بشوم باید بیاموزم، چیزی که من آموختم و ساخته شدم در کنگره ۶۰ بود. در سیدی عبور استاد امین میگویند: «اگر من تلاش میکنم و متوجه میشوم که موفق نیستم؛ چون آن چیزهایی که یاد گرفتم وارد دلم نشده است، چه زمانی وارد دلت میشود؟ آنجایی که یاد میگیری چگونه از کلیدها استفاده کنی و آن گنجهای درونت را پیدا کنی؛ حتی در سیدی پرواز هم آقای مهندس میفرمایند: گاهی تلاش میکنیم و حالمان خوب نیست، شاید مسیری که من میروم اشتباه است و آن تصوراتی که من انجام میدهم اشتباه باشد؛ پس گاهی تفکرات با تقدیرات یکسان نیستند، من یکچیز دیگر فکر میکنم؛ ولی تقدیر من چیز دیگری است؛ پس هر آنچه که برای من اتفاق میافتد، بگذارم بهحساب تقدیرم و در کنگره۶۰ اگر در مسیر درست هستم، پیام کنگره۶۰ را به کسانی که نیاز دارند و دردمند هستند برسانم. من فکر میکنم حال خوش زمانی اتفاق میافتد که من این پیام را برسانم و ببینم که یک نفر به کمک من و با پیام من آمده و روی این صندلی نشسته است.
خیلی خوشحالم و بار دیگر از ایجنت همسفر وجیهه که باعث شدند من اینجا بنشینم و آموزش بگیرم تشکر میکنم، بهترین دوران را در کنارشان داشتم، بهترین چیزها را از ایشان آموزش گرفتم. آقای مهندس در سیدی عشق میگویند: «عشق خیلی وسیع است، فقط شاید بعضی از افراد آمدهاند ذرهای از این بیکران را به دیگران منتقل کنند و من فکر میکنم همسفر وجیهه از آن افرادی هستند که عاشقانه ذرهای از این بیکران را به دیگران میرسانند و خوشحالم که امروز ایشان و شما را دیدم و در کنارتان هستم.

مرزبانان کشیک: همسفر محبوبه و مسافر حمید
عکاس: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر مهری (لژیون سوم)
تایپیست: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم )
ویرایش: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اسماء ( لژیون اول) دبیر سایت
ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سیرجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
83