English Version
This Site Is Available In English

صورت‌مسئلهٔ من "سیگار" بود

صورت‌مسئلهٔ من

جلسه چهارم از دوره هجدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی زنجان به استادی همسفر عسل، نگهبانی همسفر نعیمه و ‌دبیری همسفر پروانه با دستور جلسۀ «صورت مسئله اعتیاد» روز دوشنبه 7 مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

من حس می‌کنم که هر فردی بسته به سبک زندگی‌اش، یک سری دردها و رنج‌ها را با خودش حمل می‌کند. من خودم جزو افرادی بودم که فکر می‌کردم این دردها و رنج‌هایی که دارم، از روی جهل و ناآگاهی من است؛ ولی همیشه این‌طور نیست.

بیشتر اوقات، انسان دلیل این همه درد و رنج‌ها را جهل و ناآگاهی می‌داند، درصورتی‌که ما به‌درستی نتوانسته‌ایم صورت‌مسئلهٔ آن موضوع و کلید حل آن را پیدا کنیم.

قبل از این که من وارد کنگره شوم، پدر و مادر من یک سال قبل به کنگره می‌آمدند. من هیچ‌وقت دوست نداشتم که صحبتی از راه درمان اعتیاد، در خانه داشته باشیم؛ چون هیچ ذهنیتی نسبت به صورت‌مسئلهٔ اعتیاد نداشتم. صرفاً طبق تجربه‌هایی که بوده، کمپ‌های درمانی و سقوط آزاد، فکر می‌کردم برای یک مدت، آن مواد مصرفی کنار می‌رود و دوباره مانند روز اول بازگشت دارد؛ ولی جناب مهندس به‌عنوان دانشمند قرن، صورت‌مسئلهٔ اعتیاد را هم برای من و هم برای افرادی که ذهنیتی مثل من داشتند، روشن کردند.

به نظر من، هرکسی در زندگی نیاز دارد صورت‌مسئله‌ای برایش آشکار شود. برای من صورت‌مسئلهٔ "سیگار" بود. ممکن است برای یک نفر دیگر، درمان اعتیاد به مواد مخدر باشد یا برای نفر دیگر، کسب درآمد باشد. چه در دانشگاه، چه در مدرسه، همیشه به ما می‌گفتند که اگر روی سؤال را درست بخوانید، نصف جواب را می‌توانید از روی سؤال پیدا کنید؛ یعنی صورت‌مسئله، آن‌قدر حائز اهمیت است و باید به آن توجه شود.

تجربه‌ای که در سفر اول کسب کردم، این بود که جسم من، روان من و جهان‌بینی من، چه تأثیری می‌تواند روی زندگی من داشته باشد و من با مصرف سیگار، می‌توانم تک‌به‌تک روی آن‌ها چه تخریبی وارد کنم و نمی‌توانستم راه درمانم را پیدا کنم.

ازنظر من، هر فرد مصرف‌کننده، چه سیگار، چه سایر آنتی ایکس‌ها، یک هیولایی در درون خودش دارد و آن همیشه گرسنه است و زمانی که من با کوتاهی‌کردن در خوردن آدامس‌ها، یا فرد مصرف‌کننده در کوتاهی‌کردن در خوردن شربت، آن هیولا را روزبه‌روز گرسنه‌تر می‌کند و روزی رسید که آن‌قدر آن هیولا در درون منِ عسل بزرگ شد که من دیگر نتوانستم آن را مهار کنم.

از صمیم قلب از خداوند سپاسگزارم که به من اجازه داد، در این مکان مقدس حضور پیدا کنم. از شما ممنونم که با بودنتان به من انرژی دادید و خیلی ممنونم که به صحبت‌های من گوش کردید.

همسفر فاطمه به راهنمایی همسفر مینا نشان پیمان وادی هشتم را دریافت کردند.

همسفر اعظم به راهنمایی همسفر مینا نشان پیمان وادی هشتم را دریافت کردند.

گزارش تصویری از برگزاری جلسه خدمتگزاران

مرزبانان کشیک: همسفر شهلا و مسافر رضا
تایپیست: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون هفتم) عکاس اول
ویرایش: همسفر نعیمه رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم) دبیر اول سایت
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زنجان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .