جلسه اول از دوره دوم جلسات آموزشی لژیون سردار همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی آبیک به استادی همسفر الناز، نگهبانی راهنما همسفر فاطمه و دبیری همسفر طاهره با دستور جلسه: «صورت مسئله اعتیاد» روز دوشنبه 7 مهر ماه ۱۴۰۴ ساعت 14:45 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
از خداوند و استاد سردار متشکرم که اجازه دادند در این جمع حضور داشته باشم، از نگهبان جلسه و دبیرشان ممنونم به من اجازه دادند تا اولین مشارکت را بنده داشته باشم؛ تبریک جایگاه خدمت این دو عزیز و خزانهدار لژیون سردار امیدوارم که خوش بدرخشند.
دستور جلسه امروز راجع به: صورتمسئله اعتیاد است. من قبل از ورود به کنگره زمانی که اسم اعتیاد را میآوردند تنم میلرزید، یا کسی را میدیدیم که مصرفکننده است از او دوری میکردم و دیدگاه خیلی بدی نسبت به آن شخص داشتم؛ اما با ورودم به دنیای کنگره ۶۰ و با علم بینظیر آقای مهندس حسین دژاکام متوجه شدم که اعتیاد یک بیماری است و فرد مصرفکننده یک بیمار؛ همین موضوع باعث شد که دیدگاهم نسبت به اعتیاد و فرد مصرفکننده تغییر پیدا کند.
بر خلاف دیدگاه عموم که میگویند: اعتیاد درمان ندارد؛ اما همه ما که در کنگره هستیم این دیدگاه را قبول نداریم و میدانیم که آقای مهندس با علم بینظیری که داشتند صورتمسئله اعتیاد را بهصورت کلی حل کردند. اعتقاد من این است کسی که به درمان و حال خوش نرسیده؛ قطعاً خواسته آن شخص درمان اعتیاد نبوده است.
درمان اعتیاد از یک مثلث تشکیل شده که سه ضلع این مثلث را جسم، روان و جهانبینی تشکیل داده است؛ در کنگره ۶۰ با استفاده از متد DST که یکی از ابتکارات آقای مهندس حسین دژاکام بوده و با استفاده از این روش، زمانی که فرد مصرفکننده به درمان برسد نهتنها جسم او؛ بلکه روان و دیدگاه او هم درمان میشود.
کنگره ۶۰ نهتنها اعتیاد را درمان میکند؛ بلکه آموزشهای کنگره باعث میشود که من الناز تمام تلاش خودم را بکنم و آموزشها را روی خودم کاربردی کنم تا بتوانم نسخه بهتری از خود بسازم و به درجه والایی از انسانیت برسم.
من در کنگره یاد گرفتم ببخشم همه آن چیزی که بخشیدنی است، اگر یادم بماند که چه حال بدی داشتم و هر روز از خدا خواهش میکردم که یک راهی برایم هموار کند تا مسافرم رها شود، زندگیام به آرامش برسد؛ در مقابلش همه زندگیام را میدهم؟ اکنون که به آن حال خوش رسیدم چرا باید عهدی که با خدای خودم بستم را فراموش کنم؟ چرا زمانی که میخواهم کارت بکشم با دست لرزان این کار را میکنم؟
سه سال گذشته که به کنگره آمدم زمان گلریزان بود و من هیچ درکی از این جشن نداشتم، راهنمایم گفتند: میتوانی شش میلیون بدهی و سردار شوی مبلغ پانصد هزار تومان کارت کشیدم، برای الباقی مبلغ مهلت دادند. به مسافرم قضیه را گفتم و ایشان هم شرکت کرده بودند، مدام با خودم میگفتم که دوازده میلیون را از کجا بیاوریم؟ اگر نشد چهکار کنم و چه بگویم؟ دقیقاً چهار روز بعد از جشن با مسافرم تماس گرفتند؛ بیمه شخصی که واریز میکردید با سودش شده دوازده میلیون سودش را میخواهید یا در حساب بماند؟ این فقط معجزه کنگره است و هیچچیز دیگری نمیتواند باشد…
اگر من در دل خودم بخواهم که خدایا من همه تلاشم را میکنم، خودت هم کمکم کن که بتوانم امسال دوباره سردار یا دنور بشوم؛ قطعاً خدا کمکم میکند و نیروهایش را میفرستد؛ زیرا میداند من الناز خواستهاش را دارم.
امیدوارم همه ما آنقدر آموزش گرفته باشیم که بتوانیم قسمت کوچکی از عشقی که کنگره به ما داده است را با حضور پررنگ در مراسم گلریزان جبران کنیم.

تایپیست: همسفر الناز رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر پروانه (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: راهنما همسفر پروانه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی آبیک
- تعداد بازدید از این مطلب :
102