دوازدهمین جلسه از دوره هفتم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی صبا به استادی راهنما مسافر محسن، نگهبانی مسافر سیامک و دبیری مسافر رضا با دستورجلسه «صورت مسئله اعتیاد» شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان محسن هستم مسافر؛ امیدوارم حال همه عزیزان خوب باشد. بسیار خوشحال و مفتخرم که امروز در خدمت شما هستم؛ بهویژه که این فرصت با آغاز سال تحصیلی در کنگره و دستور جلسه«صورتمسئله اعتیاد» مقارن شده است. در ابتدا از همه شما سپاسگزارم؛ به ایجنت گرامی، مرزبانان، راهنمایان عزیز و همه خدمتگزاران و اعضا نمایندگی خدا قوت عرض میکنم و از دعوت شما تشکر میکنم که فرصتی شد تا امروز در جمع شما باشم. همچنین از نگهبان و دبیر ارجمند قدردانی میکنم.
دستور جلسه «صورتمسئله اعتیاد»، در حقیقت، بنیان تمام آنچه در کنگره شکل گرفت، توسعه یافت و گسترش یافت است. سالها پیش، به آقای مهندس عرض کردم: اگر بگوییم «صورتمسئله اعتیاد» همان «صورتمسئله آفرینش» است، بیراه نگفتهایم. اگر فرمایشات ایشان درباره صورتمسئله را با دقت گوش داده باشید، متوجه میشوید که نکات ظریف و مؤثری در آن بیان شدهاند که نیاز است بارها و بارها به آن رجوع کنیم. ایشان فرمودهاند که «مثلث درمان اعتیاد» که مبتنی بر صورتمسئله مطرح شد، تنها مخصوص اعتیاد نیست؛ بلکه در هر مسئلهای که قابلیت فهم و بررسی دارد، صادق است. در دل این دستورجلسه، موضوعات دیگری نیز نهفته است: «صورتمسئله اعتیاد» از کجا آمد؟ چگونه شکل گرفت و مطرح شد؟ اجزای آن چگونه توزیع شدند؟ شرح آن چگونه باعث گشودن افقی نو شده است؟
این تئوری که امروز میبینیم آقای مهندس بر اساس آن، از هجده سال پیش تحقیقات گستردهای آغاز کرده و اکنون مقالات کنگره در دانشگاههای معتبر جهان مطرح و بررسی میشوند. همه اینها از دل صورتمسئله اعتیاد بیرون آمدند. هزاران ساعت آموزش جهانبینی داریم و میلیونها ساعت راهنمایان کنگره در مباحث گوناگون سخن میگویند؛ همه اینها ریشه در جهانبینی کنگره دارد. من بیاغراق عرض میکنم: این میتواند «صورتمسئله آفرینش» باشد؛ چون آنچه در صورتمسئله اعتیاد شرح داده میشود، درباره موجودیت و ماهیت انسان از لحاظ سیستم بیوشیمیایی، تفکر و روان است. جهانبینی، قوانین جاری در هستی و تأثیر آن بر روان انسان را شرح میدهد. نظام قوانین هستی بر ما حاکم است و ما نسبت به آن سنجیده میشویم و عمل میکنیم.
هر روش درستی که بخواهد بایسته باشد، چه در جامعهشناسی، چه در علوم پزشکی، چه در تجارت، اگر بر اساس قواعد درست هستیشناسی بنا شود، گسترش مییابد و ثمردهیاش شگفت انگیز است. وقتی آقای مهندس مسئله «جسم» را مطرح میکنند، منظور، “وابستگی صرف به دارو” نیست؛ بلکه تأثیر در کل ارکان سیستم بیوشیمیایی بدن است یعنی تأثیر بر سیستم ایمنی، سیستم شبهافیونی، سیستم هورمونی، غدد درونریز و برونریز و ناقلهای عصبی در مغز؛ جسم انسان یک کارگاه شگفتانگیز با میلیاردها سلول است که طبق دو قاعده عمل میکند: با سیم (بخش فیزیکی) و بیسیم(بخش ذهن، اندیشه، احساس). آنچه میخوریم، مینوشیم و تنفس میکنیم بخش «با سیم» است و افکار، احساسات و اندیشهها بخش «بیسیم» هستند. سلولهای مغزی، علاوه بر ناقلهای شیمیایی، مفاهیم را نیز ترجمه میکنند؛ و این، حقیقتی شگفتانگیز است.
ما در کنگره میگوییم که سیستم فیزیولوژیک جسم ما هم «با سیم» عمل میکند، هم «بیسیم». وجود ما تابع تعامل این دو قوه است: یکی آنچه وارد جسم میشود و دیگری آنچه ذهن و اندیشه به آن جهت میدهد. من نیز روزی که وارد کنگره شدم، از شرایط پزشکی جسم خود آگاه نبودم ولی چگونه پذیرفتم؟ چرا پذیرفتم؟ حتی در ابتدا اختلافاتی بین من و همسرم پیش آمد به او گفتم من استاد دانشگاهم و تو مرا آوردهای به جایی که مصرفکننده باشم! در آن زمان، نوشتار «مصرفکننده کیست» را خواندم و گفتم : " چشم" و حدود نوزده سال از آن زمان میگذرد و من هنوز بر همان “چشم” ایستادهام. چرا؟ چون پذیرش من متکی بر حقیقی بود که در درونم بود، نه تحقیقی که خودم انجام داده باشم.
قبل از ورود به کنگره، سیستم بیوشیمیایی و سیستم ایکس را همچون آنچه آقای مهندس مطرح کرده بودند، نه فهمیده بودم، نه بررسی کرده بودم، و نه ضرورتی برای آن احساس میکردم بلکه یک سؤال بزرگ در ذهنم بود که چرا نمیتوانیم از این چاه به بیرون بیاییم؟ یکی دو بار خواستم ترک کنم ولی امکانش نبود تا روزی که آن پیام را خواندم و پذیرفتم که «فرد مصرفکننده، بیماری است که بهسبب مصرف مکرر مواد، سیستم جسمی، بیوشیمیایی و روانش از تعادل خارج شده است.» این قانون بنیادین است؛ میگوید تفاوتی ندارد در چه جایگاهی باشی، حقیقت وجودی تو را هدف قرار میدهد. نمیتوانی از آن فرار کنی. آقای مهندس میگویند: مسائل و تعاریف غلط ما را به ناکجا میبرد.اگر از من بپرسند کنگره چیست، میگویم: «تفکر، روش و مسیری که بر بنیان تعاریف درست شکل گرفته است.» سردار میفرماید: “یک بذر کاشتهاید و این بذر تبدیل به کشتزار عظیم خواهد شد.”

شما اگر تجربهی انسانی خود را مرور کنید، میبینید در هر جا عمل درست صورت میگیرد، آن پایهی درست، به دهها کار درست دیگر منتهی میشود. حتی برندهای جهانی موفق هم همین را انجام دادهاند. آنها انسان را به خوبی شناختند، ذائقه و نیازهای او را درست درک کردند؛ پوشاک، خوراک، مدیریت؛ ساختار همه پایهریزی شده است. در کنگره هم، آقای مهندس ساختاری طراحی کردهاند که تقسیم وظایف بهگونهای است که ایشان بتوانند علاوه به کارهای خود در کنگره، به زندگی شخصی خود نیز برسند و آرامش داشته باشند. ساختاری که برای شناخت صورتمسئله اعتیاد شکل گرفت، بر شناخت ویژگیهای آشکار و پنهان انسان استوار است و هم فیزیولوژیک است و هم متاثر از تفکر و جهانبینی بر کل وجود انسان.
ما اکنون بیش از صد هزار نفر فرددرمان شده در کنگره داریم که نه صرفاً جداشده از مصرف، بلکه انسانهایی هستند که به زندگی بازگشتهاند، نگرششان تغییر کرده، آشوب درونیشان فروکش کرده است و تبدیل به انسانهایی سالم و نیک شدهاند. شرایط فعلی ما قابل مقایسه با گذشته پیشاز کنگره نیست. برخی میگویند: مواد مخدر، سم است! و بر مبنای آن، صدها روش سمزدایی، متادون درمانی، تعویض خون، دیالیز و … ارائه شدهاند. در صورتی که این روشها، چون بنیانشان مبتنی بر تعاریف غلط است، نتایج قابل قبولی ندارند. اگر آن روشها روش درستی بودند پس چگونه افراد پس از چند هفته از سمزدایی، دوباره به مصرف بازمیگردند؟ بنابر این فیزیولوژی انسان را نمیشناسند؛ فکر میکنند اعتیاد صرفاً یک وابستگی یا عادت رفتاری است. در حالیکه تغییری فیزیولوژیک در سیستم بیوشیمیایی رخ داده است.
تعریف درست، بنیان قوی میسازد. من معتقدم تا زمانی که انسان با این ساختار بر روی زمین باشد، ارزش «صورتمسئله اعتیاد» تغییرناپذیر است. چرا که آقای مهندس میفرمایند: بشر میلیونها سال است که روی زمین بوده و همیشه فرآیند حاملگی نهماه و فرآیند تولید گندم هشت ماه بوده و همچنان ثابت است؛ اگر کسی به قواعد «انسانشناختی»، «هستیشناختی» و «عنصر زمان» آشنا باشد، دیگر انسانها را فریب نمیدهد که در هجده روز، با داروی روانکاوی و تعویض خون، او را کاملاً سالم کند. در عمل هم میبینیم این امر غیر ممکن است.
صورتمسئلهی اعتیاد به ماهیت فیزیولوژیک انسان اشاره میکند؛ آقای مهندس صدها سیدی درباره فیزیولوژی جسم صحبت کرده و کتابی در این باره نوشتهاند که به زودی منتشر خواهد شد که درباره سیستم ایکس، سد خونی و غیره است. در کتابهای پایه در علوم پزشکی، تنها چند صفحه درباره سیستم شبهافیونی ذکر شده است. من دورههای فشردهای را در سیستم پزشکی گذراندهام و متادوندرمانی که در پیش از کنگره مرسوم بود، تقریباً در اکثر کلینیکها اجرا میشد. باز بر میگردیم سر تعاریف که چقدر اهمیت دارند. آقای مهندس میگویند: اگر علمی درست باشد، باید بتواند به مهمترین پرسشها پاسخ دهد. مثلاً میپرسند: درمان اعتیاد چقدر طول میکشد؟ پاسخ سیستمهای غیر از کنگره: بستگی دارد به میزان تخریب، ژنتیک، محل زندگی و…؛ ولی در کنگره میگویند حتی با تخریب زیاد، میتوان در ده الی یازده ماه سیستم را به تعادل بازگرداند چون روش کنگره بر مبنای تعریف درست از انسان شکل گرفته است.
متخصص کیست؟ کسی که بتواند پرسشهای اساسی در آن رشته را پاسخ دهد. پس یک راهنما در کنگره اگر نتواند به پرسشهای درمان اعتیاد پاسخ دهد، متخصص نیست و باید توانمند شود. دانش کنگره۶۰ بسیار گستردهتر از پروتکل درمان <DST> است. آقای مهندس اکنون دربارهی ژنها و «بیان ژنها» صحبت میکنند.در طی سالها، مقالات متعددی در زمینههایی چون «وسوسه», «سقوط آزاد» نوشتهام. مثلاً «سقوط آزاد»، یکی از فنیترین فرمانهایی است که راهنما برای متعادلکردن مسافر، ممکن است به کار گیرد.اگر راهنما آن را به چشم تنبیه ببیند، آن راهنما گمراه است.
در پایان، تأکید میکنم، آنچه توسط آقای مهندس به نوعی خلق و کشف شد، نتیجه هزاران سال تجربه انسانهاست. گاهی بیماریهای سختدرمان، نیازمند سالها درک و تجربهاند تا درمانی مناسب کشف شود. اگر آقای مهندس سی سال زودتر این روش را ارائه کرده بودند، شاید ما به این نتیجه نمیرسیدیم و اگر دیرتر هم به آن میرسیدند، شاید بسیاری از ما دیگر زنده نبودیم. من که شخصاً تا اعماق تاریک پیش رفته بودم. خود آقای مهندس میگویند: اگر دیرتر تخریبها را شناخته بودم، من هم زنده نبودم. پس این مسیر فلسفهای دارد و آن این است که چگونه صورتمسئله اعتیاد پدید آمد؟ یاری خداوند و تفکر و اندیشه آقای مهندس پشت آن بوده است.
من سالها در تحقیق و مطالعه بودهام، آقای مهندس را نه فقط معلم بلکه اندیشمندی بزرگ میدانم. در روز نویسنده و قلم، افتخار داشتم دربارهاش صحبت کنم و گفتم: کسی که اندیشیده، سوال کرده، راهکار ارائه داده و انسانها را نجات داده، اندیشمند بزرگ است؛ چرا که بسیاری از اساتید و متفکران، فقط انسان را دعوت به «حال خوب» کردهاند بدون ارائه راهکار عملی. تفاوت آقای مهندس این است که راهکار میدهد. فلسفه وجودی انسان را در طول تاریخ شرح میدهند و میگویند: اول باید از ضدارزشها بازگردی سپس بدهیها را صاف کنی، مسائل را مدیریت کنی و آموزش و تغییر باید همراه باشند، چون بدون آموزش، تغییر ممکن نیست. آقای مهندس میگویند: «اثر حکم در زمان حیات قاضی نمایان نمیشود.» من معتقدم دهها سال، بلکه صدها سال طول میکشد تا دنیا بفهمد آقای مهندس چه اندیشمند بزرگی بودهاند، چگونه راه درمان بشر را گشوده و ما را به نتایج شگفتانگیز رساندند. از اینکه به حرفهای من گوش کردید متشکرم.
عکس: مسافر اسماعیل
تهیه مطلب: مسافر رضا
ویرایش و ارسال: مسافر حیدررضا
خدمتگزاران سایت نمایندگی صبا
- تعداد بازدید از این مطلب :
232