دلنوشته
سالها زخمی بر دل من نشسته بود؛ زخمی به نام اعتیاد. هر بار که خواستم برخیزم، دوباره افتادم. بارها به کلینیک رفتم، بارها سقوط آزاد یا همان ترک یابویی را تجربه کردم… اما هر بار، پایانش بازگشت به همان تاریکی بود. سالها گذشت و من ماندم میان امید و ناامیدی، میان خواستن و نتوانستن.
هیچکس درک نمیکرد که اعتیاد فقط جسم خسته نیست؛ اعتیاد یک روح زخمی است، یک دل تنهاست که آرامش ندارد. فریاد درونم بیصدا بود، شنیده نمیشد. من بارها خواستم رها شوم، اما راهی نبود؛ همهچیز بنبست بود.
تا آنکه روزی خداوند نوری در زندگی من تاباند و پایم به کنگره ۶۰ باز شد. همانجا فهمیدم چرا هیچکدام از تلاشها و روشهای قبلی به نتیجه نرسیده بود: چون هیچکس در دنیا «صورتمسئله اعتیاد» را نشناخته است. جهان هنوز نمیداند اعتیاد چیست و چگونه باید درمان شود و به همین دلیل سالهاست درجا میزند. اما کنگره ۶۰ با کشف این صورتمسئله، راه را روشن کرده است؛ راهی که نشان میدهد اعتیاد تنها بیماری جسم نیست، بلکه روان و جهانبینی نیز باید بازسازی و درمان شود. همین کشف عظیم، دلیل آن است که کنگره ۶۰ از نظر درمان اعتیاد صد سال از دنیا جلوتر است.
در کنگره ۶۰ من آموختم که درمان، نه یک اتفاق لحظهای بلکه یک سفر است؛ سفری از تاریکی به روشنایی. قدم به قدم، با آموزشها، با همراهی همسفران و با امیدی که دوباره در وجودم جان گرفت، توانستم پس از سالها رهایی را لمس کنم.
امروز من دیگر آن انسان دیروز نیستم. امروز زندگی را با تمام وجود نفس میکشم. امروز ایمان دارم که تاریکی هرچقدر هم عمیق باشد، نور راه خودش را خواهد یافت.
این دلنوشته را برای آنان مینویسم که هنوز گرفتارند، هنوز اسیرند و گمان میکنند هیچ راهی وجود ندارد. من سالها مثل شما دستوپا زدم، زمین خوردم و شکست خوردم. اما امروز اینجا ایستادهام تا شهادت بدهم: «راه هست.» کنگره ۶۰ برای من دری بود که از تاریکی به روشنایی باز شد.
اگر من توانستم، شما هم میتوانید. کافیست امید را از دست ندهید و به خودتان فرصت دوباره بدهید. 🌹
تایپ و ویرایش: راهنمای محترم مسافر یونس لژیون هفتم
بارگزاری خبر: مسافر دانیال لژیون دهم
مرزبان خبری: مسافر احمد
مهر ماه ۱۴۰۴ شعبه صالحی (تهرانپارس)
- تعداد بازدید از این مطلب :
105