آقای مهندس حسین دژاکام در سیدی "عشق" عشق و محبت را نیرویی قدرتمند برای رهایی و پالایش میدانند، در صورتی که تابش آن بیقید و شرط باشد. عشق به عنوان بنیادیترین نیروی هستی معرفی میشود. نیرویی که اگر با عقل و ایمان همراه شود، انسان را از تاریکیهای جهل، ترس و کینه دور میکند و به سوی نور، آرامش و رهایی هدایت میکند.
عشق، نیرویی است غیرقابلفرار، پیشبرنده، نافذ و همیشه جلوتر از ما است. آقای مهندس دژاکام میفرمایند: اگر عشق نباشد، هیچ حرکتی اتفاق نمیافتد. عشق، موتور حرکت انسان در مسیر درمان، خدمت و رشد فردی است. اما این عشق باید آنقدر خالص باشد که مثل خورشید بیتوقع، بیقید و شرط، بدون انتظار بتابد و مهم نباشد به چه چیزی و به چه کسی میتابد.
عشق بر سه پایه سایه، حس و جاذبه استوار است. سایه همان جسمیت موضوع است ظاهر، فرم، قالب که باید وجود داشته باشد تا عشقی صورت بگیرد. حس همان انرژی درونی، دریافت لطیف، ارتباط با هستی است. جاذبه هم زیبایی، عطر، کشش معنوی و روحی است. مثال زیبایی که آقای مهندس دژاکام در این سیدی مطرح میکند گل است. اینکه گل، امواج نور خورشید را دریافت میکند (گیرندگی) و با زیبایی و عطر خوبش جاذبه ایجاد میکند (فرستندگی) و جسم گل که همان سایه است. اما آنچه مهم است حس و جاذبهای است که گل از خودش ساطع میکند.
متاسفانه به دلیل پی نبردن به مفهوم عمیق عشق امروز انسانها فقط به سایه توجه میکنند. یعنی تمرکز فقط روی ظاهر، فرم، جراحیهای زیبایی، بدون توجه به باطن، حس و انرژی مثبت است. این نگاه سطحی، انسان را از دریافت عشق واقعی محروم میکند. عشق، جان هستی و سرچشمه خلقت است. جهان هستی بر مبنای آن قدرتی بنا شده که از عشق میآید. اگر عشق و محبت نبود، جان هستی هم نبود. عشق، نه تنها نیرویی انسانی، بلکه جوهره خلقت است. از ذره تا کهکشان، همه چیز با عشق زنده است و به سوی عشق حرکت میکند. همین عظمت عشق است که باعث شده تمامی شعرا و عرفا در تمام دوران، از عشق بسرایند، داستانها خلق کنند و جان کلمات را با محبت زنده کنند.
دریافتها و برداشتهای ما باید در جهت مثبت باشد تا روح پالایش پیدا کند. یعنی اگر نگاهمان به زندگی، انسانها و حتی خودمان مثبت باشد، روحمان آرام میگیرد، زخمها التیام مییابد و عشق در وجودمان جاری میشود. اگر صراط مستقیم و در جهت ارزشها باشد در این دنیا بهشت را تجربه میکنیم. اگر در مسیر عقل، ایمان و عشق حرکت کنیم، آرامش، رهایی و زیباییهای زندگی را همینجا تجربه خواهیم کرد.
اگر درون انسان پر باشد از صداقت، محبت، راستگویی، ارزش قائل شدن برای زحمت دیگران و... حس و جاذبهای که از او ساطع میشود، آرامشبخش و جذبکننده خواهد بود. اما اگر درون پر باشد از کینهتوزی، حسادت، بدخواهی و نفرت جاذبه آن فرد نه تنها کاهش مییابد، بلکه دیگران را دفع میکند حتی اگر ظاهرش آراسته باشد. در این میان، بیان عشق نیز نقش کلیدی دارد.
عشق باید گفته شود، باید جاری شود. بیان محبت، احترام، قدردانی و عشق نه تنها جاذبه فرد را افزایش میدهد، بلکه فضای اطراف او را نیز پالایش میکند. در کنگره۶۰ عشق به معنی احترام، آموزش و خدمت میباشد. در کنگره عشق یعنی پیوندی میان راهنما و رهجو، میان اعضا و ساختار، که بر پایه اخلاق و رشد بنا شده است. این عشق، نه وابستگی است و نه احساسات سطحی بلکه نیرویی برای ساختن، رهایی و دیدن زیباییهای هستی حتی در دل تاریکیها است. عشق باید جاری باشد، نه محدود باید بتابد، نه منتظر باشد.
نویسنده: همسفر طاهره مرزبان
رابط لژیون: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر ناهید(لژیون دوم)
ویراستاری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر ترانه (لژیون سوم)
ارسال: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر ترانه (لژیون سوم) نگهبانسایت
همسفران نمایندگی اِرم کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
831