وقتی از صورت مسئله اعتیاد صحبت میکنیم، یعنی از اولین آجر و اولین خشت بنای علمی کنگره ۶۰ صحبت میکنیم. کنگره ۶۰ برای بیان کامل موضوع اعتیاد، تعریف اعتیاد و چگونگی آن، بنای عظیمی را ساخته است به گونهای که اعتیاد دیگر یک موضوع ساده و در حاشیه نیست، بلکه خود یک علم و رشته تخصصی است و جالبتر اینکه برای کامل شدن علوم اعتیاد، بایستی کلیه علوم و رشتهها به کمک آن بیایند، به عبارت دیگر برای درک کامل موضوع بیماری اعتیاد و چگونگی درمان آن به تمامی رشتههای علمی نوعی احساس نیاز میشود و اما صورت مسئله اعتیاد، اگر بخواهیم به صورت ساده از صورت مسئله اعتیاد بگوییم، ابتدا به ساکن بایستی صورت مسئله یا صورت سؤالات مطروح در این زمینه را تشریح کنیم. چرا مسئله؟ چون محل سؤال است و یک علامت سؤال در ذهن اذهان که در مقابل اعتیاد چیست، قرار دارد پس اعتیاد یک مسئله است؛ یکی از مشکلات اصلی اعتیاد تا به حال همین موضوع بوده است، صدها سؤال، مجهول و پرسش و علت که هیچکس نتوانست به آنها پاسخی بدهد و نتیجه آن کلاف سردرگمی شد که همه جهانیان را گمراه کرد و هیچکس نتوانست راهی منطقی برای آن پیدا کند و دست آخر از شدت گمراهی و نبود آگاهی، عدهای به جایی رسیدند که گفتند اعتیاد درمان ندارد و عدهای دیگر، ادعای درمان اعتیاد را در کوتاهمدت و چند ساعت مطرح نمودند، جالب است بدانیم که به همین دلیل تعریف مشخص، واضح و کاملی از اعتیاد ارائه نشد و پروتکل درمانی مشخصی نیز برای آن مدون نشده بود. یکی از مهمترین اقداماتی که بنیان کنگره ۶۰ و نویسنده کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر و همچنین مبتکر روش DST جناب آقای مهندس حسین دژاکام قبل از همه اینها انجام دادند، این بود که تمام این مجهولها را به یک مجهول تبدیل نمودند یعنی بسیاری از سؤالات بیربط که گمراهکننده بودند را کنار گذاشتند و یک معادله با دهها مجهول را به یک معادله با یک مجهول تبدیل کردند و مبدأ را مشخص نمودند؛ در اینجا بود که اتفاق بزرگی روی داد، مجهول و یا ایکس، در معادله مذکور این بود که چرا یک فرد هر قدر تلاش میکند و با هر شیوه و متدی که مصرف مواد مخدر را کنار میگذارد، حالش خوب نمیشود و به تعادل نمیرسد حتی پس از گذشت مدت طولانی؟ چرا این فرد دیگر مثل سابق قادر به ادامه زندگی و انجام درست مسئولیتهای خود نیست؟ چرا میل و وسوسه مصرف مواد مخدر را دارد؟ چرا؟ پس از تحقیق و بررسیهای گسترده، پس از سالها تجربه اعتیاد و بکار گیری روشهای متعدد، زیر نظر متخصصترینهای این حوزه که بعضاً فارغالتحصیلان خارج از کشور نیز بودند و پس از ساعتها تفکر نظری و کار عملی، ایشان به این جواب و نتیجه رسیدند: سیستم تولیدکننده مواد شبه افیونی و مخدرهای طبیعی و درونزای بدن، که ما در کنگره ۶۰ به آن سیستم X میگوییم این سیستم دچار اختلال شده است و کارش را درست انجام نمیدهد و مخدر بیرونی که فرد مصرف میکند، جایگزین آن شده است و هر وقت که مصرف مواد قطع شود، ناکارایی این سیستم هزاران مشکل و اختلال ایجاد میکند، به این سادگیها هم راه اندازی نمیشود تازه اگر مواد مخدر به ناگهان قطع شود خماری شدید ناشی از آن مثل یک ضربه مهلک چنان شوکی به این سیستم وارد میکند که تا آخر عمر هم درست نمیشود.
وقتی این سیستم درست کار نمیکند: در وهله اول فیزیولوژِی و جسم، تماماً دچار اشکال میشود از شصت پا گرفته تا موهای سر، همه و همه از تعادل خارج میشوند و انواع و اقسام دردها و بیقراریها، از عطسه و خمیازه گرفته تا اسهال و... به سراغ فرد میآید. سپس روان یا خلقوخو از تعادل خارج میشود. مصرفکننده مواد مخدر، وقتی مصرفش را قطع میکند بعد از مسئله فیزیولوژی، در قسمت خلقوخو و اخلاق هم دچار اشکال و بهم ریختگی میشود اما این بههمریختگی به مفهوم بیمار روانی بودن نیست، چون جسم تعادل ندارد بنابراین روان هم از تعادل خارج شده است و چون مخدرهای طبیعی بدن از تعادل خارج شده است حالاتی به فرد دست میدهد که شبیه افراد و بیماران روانی است مثل افسردگی، گوشهگیری و... ریشه این اختلالات در جسم است نه در روان.
در مرحله بعد تفکرات و دیدگاه شخص به زندگی نیز دچار تحول و دگرگونی میشود، البته در جهت منفی؛ در این حالت شخص امیدی به زندگی ندارد، قادر به فکرکردن و تصمیم گرفتن نیست و همچنین قادر به انجام کارها و مسئولیتهای خود نیست و همه چیز را چپکی و وارونه میبیند، از همه طلبکار و متوقع است و فکر میکند که زندگی بدون مواد مخدر معنا و مفهومی ندارد و تمام لذتهای دنیا و زندگی فقط در یک کلمه خلاصه شده است (مصرف مواد) ما در کنگره ۶۰ به چنین وضعیتی، جهانبینی افیونی یا معتاد گونه میگوییم.
زمانی که بنیان کنگره ۶۰، مهمترین گره اعتیاد را که تا آن موقع کسی کوچکترین توجهی به آن نکرده بود را یافتند، در عمل یافتههای خود را به اجرا گذاشتند و پس از گذشت ۱۱ ماه از به کارگیری شیوه جدید موفق شدند مصرف مواد مخدر خود را قطع کنند، با این تفاوت که هیچ یک از مسائل و مشکلات و عوارضی که در گذشته با قطع مصرف مواد مخدر به سراغ او میآمد، با استفاده از متدی که بعدها DST نام گرفت، هیچکدامشان وجود نداشتند و این جای شگفتی بسیار بود که نه از نظر جسمی دچار مشکل بودند، نه از نظر روانی و نه از نظر فکری و جهانبینی. مهندس حسین دژاکام صورت مسئله اعتیاد را در قالب یک مثلث به نام مثلث درمان اعتیاد تنظیم نمودند، که اضلاع آن جسم، روان و جهانبینی هستند. امروزه مهمترین مسئله در روشهای مختلف درمان اعتیاد، کریوینگ یا ولع مصرف مواد مخدر و ریلپس یا بازگشت به مواد مخدر است در حالی که مصرفکنندگان مواد مخدر که با روش درمان DST کنگره به درمان و رهایی رسیدهاند، وسوسه و به قولی کریونیگ ندارند و ریلپس یا بازگشتی نیز در کار نیست. در حال حاضر این روش که بر اساس مقاله صورت مسئله اعتیاد طراحی شده است، مورد توجه بسیاری از محققان و متخصصان حوزه اعتیاد و درمان در داخل و خارج از کشور قرار گرفته و در قالب طرحهای تحقیقاتی در بسیاری از مراکز تخصصی مطرح و حتی آزمایش مدل جانوری آن نیز با موفقیتی باورنکردنی انجام شده است. این روش میرود تا در تمام دنیا بهعنوان الگوی جهانی، ارائه و پذیرفته شود. جهت مشاهده اصل مقاله صورت مسئله اعتیاد به نوشتارهای کنگره در سایت و یا به کتاب ۱۴ مقاله مراجعه نمایید. این هفته فرصت مناسبی است تا یکبار دیگر مقاله صورت مسئله اعتیاد یا اولین مقاله از کتاب چهارده مقاله را با دقت بخوانیم و مرور کنیم. برای ما صورت مسئله اعتیاد، صورت مسئله زندگی است، زیرا با تعادل و بالانس مثلث درمان یعنی جسم، روان و جهانبینی، بسیاری از جنبههای زندگی ما به تعادل و سلامتی خواهد رسید و حال خوش و عطر و طعم زندگی سالم را احساس خواهیم کرد. با سپاس از بنیان کنگره ۶۰ و مبتکر متد DST برای درمان قطعی اعتیاد و کاشف صورت مسئله اعتیاد و نگارنده علمیترین مقالاتی که تاکنون در خصوص شناخت بیماری اعتیاد و راهکارهای اصولی آن به رشته تحریر درآمده است.
منابع: سایت کنگره ۶۰، سخنان آقای علی خدامی ، لایو مهندس، کتاب ۱۴ مقاله
نویسنده: همسفر مریم، راهنما همسفر زینب(لژیون چهارم)
رابط خبری: همسفر معصومه، راهنما همسفر زینب(لژیون چهارم)
ویرایش و ارسال: همسفر نرگس، راهنما همسفر زینب (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دکتر مسعود
- تعداد بازدید از این مطلب :
114