English Version
This Site Is Available In English

محبت، بزرگترین نیرویی که انسان را از تاریکی بیرون می‌کشد

محبت، بزرگترین نیرویی که انسان را از تاریکی بیرون می‌کشد

سیزدهمین جلسه از دوره شصت و ‌سوم از کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی خلیج‌فارس بوشهر، با استادی مسافر علی، نگهبانی مسافر صالح و دبیری همسفر علی، با دستور جلسه «از سایت،فضای مجازی و هوش مصنوعی در کنگره 60 چگونه استفاده می‌کنم؟» و جشن یک‌سال رهایی مسافر مهدی،  روز پنج‌شنبه 3 مهرماه 1404 ساعت 16:30 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان علی هستم یک مسافر.

از گروه مرزبانی و ایجنت نمایندگی که این فرصت را در اختیار من قرار گذاشتند تشکر می‌کنم. از آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان سپاسگزارم که این بستر را فراهم کردند تا من بتوانم آموزش بگیرم.

گمان نمی‌کنم کسی در این کره خاکی باشد که تمام قد به این شکل بایستد و از همه چیز خودش بگذرد. حتی فردوسی با آن عظمتش تا آخر عمرش از ترس دشمنانش یک جا ساکن نبود. اما امروز یک انسانی در کره خاکی پیدا شده و نه تنها خانواده‌اش، بلکه این همه انسان پشت سرش راه افتاده و فرمانبرداری می‌کنند و کمتر چنین چیزی در تاریخ دیده شده است.

اگر یک کسی هم از ایشان فرمانبرداری نمی‌کند، حداقل خار سر راهش نمی‌شود. خیلی افراد در طول دوران بودند که انسان‌های درستکاری بودند و راه درستی می‌رفتند، ولی مخالفان زیادی داشتند.
ولی خدا را شکر آقای مهندس به گونه‌ای رفتار کرده که اگر کسی پشتش هم نیست، جلویش قرار نگرفته و دارد کارش را انجام می‌دهد و این از درایت جناب مهندس است. بابت داشتن همچین معلمی خداوند را شکر می‌کنم.

دستور جلسه سایت و فضای مجازی و هوش مصنوعی و یک قسمت دیگر هم تولد اولین سال رهایی مرزبان محترم آقای مهدی هست.

مهدی خودش از طریق سایت کنگره را پیدا کرد. بله، روزی که آمد، به او گفتم چگونه کنگره را پیدا کردی؟ گفت از طریق سایت کنگره پیدا کردم و خودش هم الان مرزبان خبری است. اگر بخواهم در مورد اهمیت سایت صحبت کنم، به همین یک نکته اشاره می‌کنم که امروز تولد مهدی است و الان انسانی که با کلی تخریب مواد مخدر وارد کنگره می‌شود، از طریق سایت کنگره را پیدا می‌کند و به درمان می‌رسد.
چون خودش این اهمیت را می‌داند که از این مسیر کنگره را پیدا کرده، روز اولی که بچه‌ها مرزبان شده بودند، موقعی که بحث خدمت‌ها بود، اولین نفر گفت من می‌خواهم مرزبان خبری باشم. چون این اهمیت را درک می‌کند و واقعاً مهم است. چرا؟ چون الان اینجا می‌نشینیم و ده تا مشارکت، دوازده تا مشارکت در مورد سایت می‌شنویم، ولی شما اگر ببینید در این همه شعبه اگر هر کدامشان فقط هفته‌ای یک بار مطلب استاد جلسه را روی سایت بگذارند، با بیش از صد و بیست تا دیدگاه مختلف در سایت مواجه می‌شویم و استفاده خواهیم کرد.

واقعاً سایت و اینستاگرام کنگره‌۶۰ بزرگ‌ترین نعمتی است که در اختیار ما قرار داده شده تا بتوانیم از این مطالب استفاده کنیم و این هوشیاری ما را می‌طلبد که فقط باید آن پیج کنگره ۶۰ را دنبال کنیم و بتوانیم از مطالبش استفاده و لایک کنیم که این لذت را به دیگران هم هدیه کنیم، نه اینکه فقط برای خودمان نگه داریم. آن حال خوب را باید به بین دیگران تقسیم کنیم که بیشتر بشود و وسعت زیاد بشود زیرا ما باید یکی باشیم و نباید مرز بگذاریم.

در سی‌دی ایستاده جناب مهندس می‌فرمایند همه با هم ید واحده هستیم و مرزبندی ندارد. اگر مثلاً یک جاهایی اسم می‌گذارند مسافران و همسفران، نه به خاطر اینکه راهکارها فرق دارد، نه به خاطر اینکه می‌خواهند مسئولیت‌ها را جداسازی کنند که کارها راحت‌تر پیش برود، وگرنه ما همه ید واحده هستیم و همه با هم هستیم.

به مهدی عزیزم تبریک می‌گویم. مهدی در سفر اولش کاملاً گوش به فرمان بود. تنها مشکلی که داشت تا یک چند وقتی، چون سیگار می‌کشید، یک مقداری تا سازگار شدن دارو به بدنش، یک مقداری سخت‌تر بود. ولی خیلی زود این را متوجه شد و وارد لژیون سیگار شد و سفرش را به خوبی پیش برد.

فکر می‌کنم در سفر اول هشتاد و پنج تا یا نود سی‌دی نوشته بود و پس از مدتی به او گفتم اجازه نداری سی‌دی هفته را بنویسی؛ می‌آمد و یک وقت‌هایی حالش خراب می‌شد و روزی که برای رهایی رفتیم ناخودآگاه یاد روز رهایی خودم افتادم چون واقعاً روز بسیار لذت بخشی بود برایم. ایشالله که خیلی موفق‌تر باشد. برای ایشان آرزوی موفقیت می‌کنم.



پیام تولد:
مهدی عزیز
محبت بزرگترین نیرویی است که می‌تواند انسان را از تاریکی بیرون بکشد.

اعلام سفر:
آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک کشیدنی، ۱۰ ماه و بیست روز به راهنمایی مسافر علی سفر کردم، رهایی ۱ سال و ۲ ماه، سفر درمان سیگار داشتم رهایی ۱ سال، ورزش در کنگره والیبال

آرزو:
امیدوارم که هر کسی به دنبال راه درمان اعتیاد هست کنگره 60 را پیدا کند.

سخنان مسافر مهدی:

سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر.
خدا را شکر می‌کنم بابت نعمت کنگره، من روز اول که وارد کنگره شدم، وقتی دوستان در رابطه با نعمت کنگره می‌گفتند، معنای آن را نمی‌دانستم و دلیل اینکه می‌گفتند الهی شکر بابت نعمت کنگره را درک نمی‌کردم. اما امروز این نعمت را در زندگی‌ام دارم و واقعاً این نعمت را حس می‌کنم که چه نعمت بزرگی وارد زندگی من شده، باید هر لحظه شکرگزار و قدردان آن باشم و خدا را شاکرم که در این زمان و حلقه هستی که جناب آقای مهندس هستند، دارم زندگی می‌کنم.

شاید من مهدی میلیاردها سال معتاد بودم و توانستم در این حلقه حیات به رهایی برسم. ابتدا به خودم تبریک می‌گویم و به عقیده من در رهایی باید خیلی خودخواه باشی تا به رهایی برسید.

از آقا علی، راهنمای عزیزم، خیلی خیلی سپاسگزارم. با زبان که نمی‌توانم از زحمات ایشان تشکر کنم و تمام کلام به کلامی که در کنگره یاد گرفتم، از ایشان یاد گرفتم.

از تمام راهنمایان نمایندگی خلیج فارس بوشهر تشکر می‌کنم و دست تک‌تک شما را به مهر و دوستی می‌فشارم و از یکایک شما عزیزان سپاسگزارم و کلامتان در جان و دل من نشست و از همه شما عزیزان یاد گرفتم.
از مرزبانان تمام دوره‌ها که قبل از من بودند و مرزبانانی که از زمانی که من در شعبه آمدم، و مطمئن هستم که افرادی در صور پنهان اینجا کمک کردند تا من بتوانم در این دوره در کنگره حضور یابم و به درمان برسم.

من در تاریخ چهارده شهریور ماه ۱۴۰۲ وارد کنگره ۶۰ شدم، ولی می‌خواهم سفرم را یک سال عقب‌تر به شهریور ماه ۱۴۰۱ برسانم که در آن زمان یک درگیری با محیط کارم داشتم و به من گفتند که تو معتاد هستی و من خیلی به غرورم برخورده بود. آمدم خانه و یک بافوری داشتم و گفتم این روز آخره و من دیگه به هیچ عنوان لب نمی‌زنم، اما نتوانستم و ساعت دو شب زنگ زدم به برادرم و گفتم که حالم خیلی بده و دارم می‌میرم و رفتم پیشش مصرف کردم. از همان روز بعدش من خواستم برای درمان اقدام کنم، ولی هر راهی می‌رفتم، راهی پیدا نمی‌شد.

از خدا خیلی کمک خواستم و خواب‌های عجیب و غریبی می‌آمد سراغم و همیشه به خواب‌هایم باور داشتم و چندین سفر در رابطه با خواب‌هایم رفتم که بتوانم جاهایی که خواب می‌بینم را برای درمان پیدا کنم. تا اینکه در اسفند ماه ۱۴۰۱ گفتیم در گوگل بزنم ترک اعتیاد، تا اینکه یک سایت پیدا کردم که پکیج ترک اعتیاد و ضد درد و خماری می‌فروخت. وقتی زنگ زدم، تقریباً نیم ساعتی با من صحبت کردند و مبلغ ۸ میلیون واریز کردم که پکیج دستم برسد، ولی هنوز به دستم نرسیده!

خواب آقا امام رضا را دیدم و ۲۵ مرداد ماه رفتم مشهد. جایی که رزرو کرده بودم برای ۳ روز بود و اینکه دوری بزنم و برگردم و در این ۳ روز هیچ اتفاقی نیفتاد و به امام رضا گفتم، من را سه روز آوردی، ولی من هیچ دستگیرم نشده و پیش خودم گفتم یک شب دیگر بمانیم و همسرم موافقت کرد. طی همین مدت اضافه که ماندم، رفتم مجدداً حرم و کنار یک پنجره ماندم. دیدم یک بنده خدایی که حدود دو متری قدش بود، چنان به این پنجره چسبیده بود و زار زار گریه می‌کرد. به طوری که هر کس اطرافش بود تحت شعاع خودش قرار داده بود.

پیش خودم گفتم، واقعاً این مرد خواسته دارد و من که خواسته ندارم و متوجه شدم کسی که خواسته دارد باید تک‌تک سلول‌های بدنش بشود خواسته‌اش و به دنبال آن حرکت بکند و من هم خواسته‌ام را همانجا بیان کردم و خدا را شکر همان شب هم من یک خوابی دیدم و در ادامه مسیر به همسرم گفتم، این روزهای آخری است که من تریاک می‌کشم. او به من می‌گفت، تو ۲۰ سال است همین حرف را می‌زنی!

بعد از بازگشت از سفر ۱۲ شهریور ماه در اینترنت جستجو می‌کردم اتفاقی به جای کلمه ترک اعتیاد، کلمه درمان اعتیاد را سرچ کردم و سایت کنگره ۶۰ آمد بالا.

من آشنایی با کنگره نداشتم، ولی وقتی چند تا دل‌نوشته و مطالب و مقالات سایت را خواندم، تحت تأثیر قرار گرفتم و به همین اساس در تاریخ ۱۴ شهریور وارد نمایندگی خلیج فارس بوشهر که آن زمان در تنگک بود شدم. آنجا وقتی وارد شدم، دستور جلسه آن روز فرمانبرداری بود و ایجنت شعبه هم آقا علی بود.

انگاری این دستور جلسه را قبلاً دیده بودم که اگر می‌خواهی به جایی برسی، پس باید فرمانبرداری کنیم. همانجا متوجه شدم باید خواسته قوی داشته باشم و خدا را شکر که ماندگار شدم و اولین جلسه روز پنج‌شنبه وارد لژیون شدم و همان روز لژیون پنجم خدمتگزار بود و وقتی لژیون تمام شد، آقا علی به من گفت، برو و دستشویی را بشور. خیلی برایم سخت بود، ولی چون آن دستور جلسه به دلم چسبیده بود، باید فرمانبرداری می‌کردم.
جلسه بعد آقا علی گفتند، باید سی‌دی بنویسم. گفتم چشم! من در دو هفته پنج تا سی‌دی نوشتم اما کامل نبود و گفتند جلسه بعد سی‌دی ششم را باید واو به واو بنویسم و اجازه گرفتم و دوباره آن پنج سی‌دی را از اول نوشتم و از سخنان جناب مهندس لذت می‌بردم و از آن زمان به بعد در دو ماه سفر بودم که متوجه شدم به درمان می‌رسم.

همیشه به دنبال این هستم که انسان مفیدی برای مردم و جامعه خدمت بکنم. آقا علی با بذر محبت من را مدیون خودشان کردند و وقتی دوستان تعریف از من می‌کردند، من رفتم کارت لژیون سردار کشیدم تا جبران کنم.

از خانواده‌ام خیلی تشکر می‌کنم که طی این سال‌ها من را تحمل کرده و همسرم حتی پس‌اندازش را هم به من می‌دهد که کارت بکشم، چون این حال خوبم را مدیون کنگره هستم.

باید سعی کنید به کنگره بچسبید و یاد بگیرید و در راستای اهداف کنگره عمل کنید و در راستای یادگیری عمل بکنید. تا زمانی که عمل نکنید، اتفاق نمی‌افتد و باید آن عشق و محبت را لمس کنید.

از همه دوستان سپاسگزارم.

نگارش: مسافر علی‌اکبر
ارسال: مسافر اسماعیل

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .