در مسیر شناخت و بازسازی خود آموختهام که تنها دانستن کافی نیست؛ مهم این است که آنچه را میدانم، در زندگی به کار بگیرم. درست همانند درخت نخل که در برابر گرما، باد و خشکی بیحرکت و استوار میماند، من نیز باید یاد بگیرم در برابر سختیهای زندگی کمر خم نکنم. نخل نماد ایستادگی است و من هم در مسیر درمان و آموزش باید چنین استوار باشم.
پیام پررنگ سیدی ایستاده برای من این است که آموزشهای کنگره۶۰ و جهانبینی قرار نیست از من فیلسوف یا عالم بسازد؛ هدف آن است که زندگی را متوجه شوم، آن را زندگی کنم و از آن بهرهمند شوم. چه بسیار کسانی که مفاهیم دینی یا عرفانی را خوب میدانند؛ اما در میدان عمل حاضر نیستند از خود مایه بگذارند. فهم واقعی زمانی معنا دارد که از مال، وقت یا حتی آسایش خود بگذرم تا راه را هم برای خودم و هم برای دیگران هموار کنم.
من در کنگره۶۰ یاد گرفتهام که جسم من وسیله است، نه اصل. جسم میتواند با دیگران شباهت ظاهری داشته باشد؛ اما روح من ممکن است هیچ نسبتی با آنها نداشته باشد. در اینجا است که مفهوم روح مشترک اهمیت پیدا میکند. کسانی هستند که حتی بدون پیوند خونی، در عمق وجود من اثر میگذارند. راهنما، مرزبان و دیگر خدمتگزاران کنگره۶۰ شاید خویشاوند خونی من نباشند؛ اما خویشاوند روحی من هستند؛ کسانی که من را درک میکنند بیآنکه نیازی به توضیح زیاد باشد.
سیدی ایستاده همچنین به من یادآوری میکند که در برابر هر مشکل یا بحران، ابتدا باید آرام بود و سپس فکر کرد؛ چرا که ترس، پیش از هر چیز، تفکر سالم را از ما میگیرد. اگر آرام نباشم، نمیتوانم تصمیم درستی بگیرم. در مسیر زندگی، عجله دشمن من است؛ باید صبور باشم، درست ببینم و بعد اقدام کنم.
نکته دیگری که برایم بسیار قابل تأمل بود، ارزش بیبدیل وقت است. زمانی که وقت خود را در حاشیهها، حرفهای بیارزش یا خوابهای طولانی تلف میکنیم، در واقع نیروی حیاتی خود را از دست میدهیم؛ نیرویی که میتواند صرف ساختن خودمان یا کمک به دیگران شود. یاد گرفتم که اگر تا دیروقت بیدار بمانم یا صبح دیر از خواب برخیزم، نه تنها انرژیام تحلیل میرود بلکه فرصتهای طلایی برای رشد و آموزش را هم از دست میدهم.
در نهایت، پیام اصلی این سیدی برای من ایستادگی در مسیر درست است؛ نه ایستادنی کورکورانه، بلکه ایستادنی آگاهانه و دانشی. باید بیاموزم در برابر خواستههای منفی و ضد ارزشی بایستم؛ اما در برابر نیروهای مثبت، راهنماها و یاران حقیقیام همراه و همدل باشم؛ با آنان هممسیر شوم، نه در تقابل.
اگر امروز در کنگره۶۰ هستم و آموزش میگیرم، اگر سیدی مینویسم و تلاش میکنم، اینها برای دیده شدن نیست؛ بلکه برای آن است که به روزنه موجودیت نزدیک شوم؛ روزنهای که اگر پیدا شود، زندگی من از تاریکی بیرون میآید و میتوانم حقیقت را ببینم و لمس کنم و این یعنی زندگی را زندگی کردن، نه فقط زنده بودن.
منبع: سیدی ایستاده
نویسنده: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون هشتم)
رابط خبری: همسفر مژده رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون هشتم)
ارسال: همسفر آتنا رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون دهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بنیان مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
157