جلسه چهاردهم از دوره سوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی بوئینزهرا با استادی پهلوان مسافر احمد، نگهبانی مرزبان مسافر مهدی و دبیری مسافر مهدی، با دستور جلسه"از سایت، فضای مجازی و هوش مصنوعی در کنگره چگونه استفاده می کنم؟" روز پنجشنبه ۳ مهرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز بهکارکرد.

به نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان احمد هستم مسافر، از نگهبان و دبیر تشکر میکنم تا این فرصت را به من دادند تا بتوانم در این جایگاه خدمت کن و اولین مشارکت را داشته باشم.
دستور جلسه: از سایت ، فضای مجازی و هوش مصنوعی درکنگره ۶۰ چگونه استفاده می کنم.
این هفته را به همه خدمتگزاران سایت تبریک میگویم. قبلاً حرمت خاصی برای سایت وجود داشت؛ زمانی که هفته سایت میشد، نگهبان آن حرمت را قرائت میکرد.قدیمها شنیده بودم قاتل امام زمان دجال است. چون امام زمان را ندیده بودم، ذهنم درگیر این موضوع میشد. اما وقتی وارد کنگره شدم متوجه شدم که «صاحب زمان»، خودِ من هستم؛ یعنی باید صاحب زمان خودم باشم. چیزی که زمان را از من میگیرد و آن را میکُشد، همین دنیای دیجیتال است که تمام خانوادهها را هم به خودش وصل کرده است.
برای چه به کنگره آمدهایم؟ کنگره خیلی ساده، با محبت و عشق به من آموخت که از داشتههایم درست استفاده کنم. کنگره کاری کرد که مادهای ویرانگر و نابودکننده، برایم رام و اهلی شود. من در مسیر قرار گرفتم، وارد لژیون جونز شدم و یاد گرفتم که همه چیز برای استفاده من است، فقط باید یاد بگیرم درست استفاده کنم. کنگره دارد علم زندگی کردن را به من یاد میدهد، اما پذیرش و حرکت با من است.
همهچیز در صور پنهان است؛ هر چیزی که در بیرون میبینم، ریشهاش در درون من است. آقای مهندس به ما میآموزد که چگونه از سایت و اینترنت بهدرستی استفاده کنیم. قبل از کنگره هم اینترنت بود، اما اگر ندانیم چطور زمانمان را صرف کنیم، در دام آن میافتیم. همانطور که یک نفر ممکن است زیر تیغ جراحی برود تا معده یا رودهاش را کوچک کند و قربانی شود، درحالیکه اگر آگاهی پیدا کند میفهمد این راه درستی نیست. یا فردی که برای درمان اعتیادش به جاهای مختلف میرود تا سمزدایی کند یا «یو.آر.دی» انجام دهد، ولی ما باید کاری کنیم که فرد در مسیر کنگره قرار بگیرد و متوجه این شود که راه درست همینجاست.
حتی آقای مهندس فرمودند: بعد از من هم این پاکت باید باشد، چون پاکتها به خیریهها کمک میکند. کنگره فقط و فقط دارد به نفع ما کار میکند. آقای مهندس گفتند: تا وادی ششم شش ماه طول کشید تا آنها را بنویسم، اما بقیه وادیها سیزده سال و نیم طول کشید. چرا؟ باید خیلی فکر کنیم؛ چون از اینجا به بعد وارد صور پنهان میشویم، صحبت از خویش و خود است. تا اینجا فرمان عقل بود، اما بعد از آن موضوع چیز دیگری است.

هوش مصنوعی:
اسمش روی خودش است: هوش مصنوعی. اما اصلش کجاست؟ اصلش در درون من است. امروز همه میگویند قدرتمندترین منبع اطلاعاتی هوش مصنوعی است، ولی جالب اینجاست که اصل آن در وجود خودِ من است، فقط باید به آن پی ببرم. تنها مسافر به آگاهی نمیرسد؛ وقتی همسفر وارد کنگره میشود، او هم به آگاهی میرسد. شاید همسفر خماری نکشیده باشد، اما رنجهای زیادی را تحمل کرده و از بسیاری آرزوها گذشته است. من میگویم دزد نیستم، اما وقتی از خواستهها و حسهای فرزندم دزدی کردهام، چه؟
مولانا میفرماید:
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
نمیدانم مولانا هم کنگرهای بود یا کنگره ای تشکیل داده بود که چنین شعری سروده، اما حقیقت این است: دولت عشق، همان کنگره ۶۰ است. وقتی وارد میشوی، کسی به تو اخم نمیکند، برعکس همه در آغوشت میگیرند، خوشآمد میگویند و برایت صندلی میآورند. حتی اگر اشتباهی کنی، طوری رفتار میکنند که انگار کاری نکردهای؛ این همان تا وادی ششم است.
او گفته است:
گفت که دیوانه نهای لایق این خانه نهای رفتم و دیوانه شدم سلسله بندنده شدم
اینجا میگوید: مرا زنده کرد همین. یعنی حسهای تو نمی تواند به من وصل شود. تو زمانی میتوانی به من وصل شوی که از ماده عبور کرده باشی و گذشت را درک کرده باشی. اگر خوشبختی میخواهی، باید همانطور که دیگران دست تو را گرفتند، تو هم دست دیگران را بگیری. آنوقت لایق میشوی و بندگی را یاد میگیری. تا دیروز برده بودم؛ فکر میکردم مال برای من است، اما نبود. وقتی خمار بودم، فرزندم را نمیدیدم، به عروسی نمیرفتم، حوصله هیچکس را نداشتم و به خانه نمیرفتم؛ چون برده دیگری بودم. اما وارد کنگره شدم و بندگی را آموختم. خدمت کردن را آغاز کردم و وارد لژیون سردار شدم.
لژیون سردار، قلب تپنده است و شرایطی فراهم میکند تا بتوانیم وارد وادی هفتم شویم؛ وارد رمز و راز شویم و چیزهایی دریافت کنیم که حتی فکرش را هم نمیکردیم. فهمیدم به خاطر سختکوشی است که یک شتر و یک درخت نخل، «نفر» حساب میشوند. گاهی میگویم: «بگذار وضع مالیام خوب بشود، بعد وارد لژیون سردار میشوم.» اما اینطور نیست؛ باید سختی بکشی. رنج است که به انسان عیار میدهد و نشان میدهد که خواسته واقعی دارد. کنگره بینیاز است، اما من نیازمندم. باید از روحی که خداوند در من دمیده، درست استفاده کنم. امیدوارم همه ما بتوانیم در هر جایگاهی که هستیم، بهاندازه توانمان قدم برداریم. باید بدانیم انسانها نیازمندند؛ همان بچههایی که بیرون هستند و حالشان خراب است، همانهایی که چیزی میخواهند ولی والدینشان توان تأمینش را ندارند، آنها هم بچههای ما هستند. انشاءالله بتوانیم بندگی کنیم و در حد توانمان کمک کنیم. آن موقع است که حسمان وصل میشود.
تایپ و تنظیم: همسفر امیرحسین لژیون دوم
عکاس: مسافر مهدی لژیون سوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
184