English Version
This Site Is Available In English

بزرگترین خدمت، خدمت کردن به خدمت است

بزرگترین خدمت، خدمت کردن به خدمت است

به واسطه حضور سبز پهلوان همسفر شادی و پهلوان مسافر بهروز در شعبه دکتر مسعود برآن شدیم گفتگویی دلنشین و آموزشی در کنار زوج خدمتگزار کنگره‌۶۰ مسافر بهروز و همسفر شادی داشته باشیم. همان گونه که این گفتگو شیرین و ناب بر دل و جان من همسفر نشست، امیدوارم بر دل و جان شما عزیزان هم بنشیند این گفتگو را تقدیم نگاه زیبایتان می‌کنم، انشالله چراغ راهی برای در راه ماندگان باشد.
همسفر شادی و مسافرشان با ۱۸ سال تخریب با مصرف انواع آنتی ایکس وارد کنگره شدند؛ با روش dst و داروی ot به مدت ۱۱ ماه سفر کردند به راهنمایی راهنمایان بزرگوار؛ خانم کماندار و راهنمای محترم مسافر آقای زرکش و همچنین سفر سیگار هم داشتند، ورزش مسافر شنا و والیبال، ورزش همسفر پینگ پنگ و بسکتبال رهایی از بند اعتیاد و سیگار ۱۰ سال است و مسافر بهروز در تمام جایگاه های خدمتی از جمله پهلوانی، نگهبانی، راهنمایی و... خدمت کرده‌اند و الان هم در جایگاه دیده‌بان اسیسانت مالی در حال خدمت هستند.

۱_ به عنوان یک خدمتگزار، از نظر شما آیا خدمت در کنگره ۶۰ به خصوص  خدمت مالی پرداخت هزینه است یا انجام یک نوع سرمایه گذاری؟
همسفر:
اگر کوتاه بخواهم بگویم می‌شود سرمایه گذاری ولی خوب است که من با این دید به این موضوع نگاه نکنم. حالا بعضی ها در بیرون از کنگره اعتقاد دارند و می گویند: زندگی یا نان است یا شراب! یعنی یا عقل است یا عشق ولی آقای مهندس یک مثلث به ما آموزش دادند، مثلث «عشق و عقل و ایمان» وقتی باور قلبی من این باشد که کنگره واقعاً یک مکان مقدس و امن است؛ وقتی این ایمان و باور قلبی را دارم، کاری را انجام می دهم که فکر می کنم باید انجام بدهم. مولانا می‌فرماید: «حلقه ای بر گردنم افکنده دوست، می کشد آنجا که خاطرخواه اوست» اصلاً باید انجام بدهم که باشم گویی دارم اعلام می کنم که منم هستم، من جزئی از این سیستم هستم شاید بنا به اینکه بخواهم بگویم من هم قطره ای از کنگره ۶۰ هستم.
۲ـ به نظر شما در ازای آنچه که در کنگره۶۰ دریافت می‌شود، آیا خدمت مالی می‌تواند بهای آن را جبران کند؟
مسافر:
میگویم قطعاً نه، آدم در کنگره به یک سری دستاوردها میرسد که حتی گاهی زبان از تعریف کردنش قاصر است؛ شاید بخواهیم برای کسی توصیفش بکنیم، حتی میخواهیم برای یک خانواده اولیه بگوییم یک جایی وجود دارد، فرزند مصرف کننده‌ات ۱۰۰٪ خوب می شود باور نمی‌کنند یعنی دستاوردهای اولیه اش با کل موجودیت مادیات دنیا قابل دسترسی نیست، نمی توانیم به دست بیاوریم پس قطعاً نه.
۳ـ به نظر شما بزرگترین خدمت در کنگره۶۰ چیست و چه کسی لایق آن خدمت است؟

مسافر:
بزرگترین خدمت، خدمت کردن به خدمت است! موضوع اصلی که در کنگره وجود دارد این است که ما یک طول خدمت داریم یک بعد از خدمت؛ نمی دانم توصیف قشنگی است یا نه مثل این می ماند که آدم‌ها ایمان می‌آورند، در کنگره می‌شنوند که در لژیون سردار چه اتفاقی می‌افتد یا یک راهنما بعد از داشتن یک لژیون موفق چه اتفاقات خوبی را برای خودش رقم زده است ولی به ایمانشان ایمان نمی‌آورند، شاید تنها کاری که باید کرد باید به خدمت، خدمت کرد؛ نمی‌خواهم تلخ بگویم، شاید حواس پرتی می آورد یا می‌شود گفت یک مستی خاصی دارد این خدمت که این روزها شاید من قدردانش نیستم.
۴ـ سیر پرداخت هزینه مالی در ازای درمان اعتیاد در کنگره ۶۰ با مراکز غیر چه تفاوتی دارد؟
مسافر:
از عشق بدون عشق نمی توان سخن گفت اصلاً مثل این است که بخواهی از طلا و مفرغ بگویی! آنجا نگاه به جیب است، آنجا نگاه (به عذرخواهی می کنم به این صورت می‌گویم) شاید نگاه، نگاه خوشی به نوامیس آدم‌ها نباشد، آنجا نگاه به این است که من چگونه بتوانم یک نفر را برای خودم حفظ کنم و اصلاً قابل قیاس با کنگره نیست؛ در کنگره ولی می‌گوید هر کس از این سرا درآمد نانش دهید ایمانش نپرسید، دیگر اتفاقاتی که اینجا می‌افتد با اتفاقاتی که آنجا می‌افتد قابل قیاس نیست حالا چه از نظر هزینه که رایگان است و چه از لحاظ آموزش جهان‌بینی، متاسفانه مثلاً من این دفعه شنیدم یکی را بردند کمپ، ۵۲ میلیون تومان از او بابت ترک گرفتند ولی کنگره کاملاً رایگان است.
همسفر:
من صحبت مسافرم را یک مقدار ادامه میدهم با سپاس از مسافر محترم. وقتی اول کتاب ۶۰ درجه نویسنده ی کتاب، نگهبان، راوی، آقای مهندس دژاکام صحبت از این می‌کنند که «این کتاب کاوشی است بین چندین حلقه آفرینش» اصلاً بازی کاملاً متفاوت می‌شود انگار اینجا قرار است که همه چیز به تعادل برگردد یعنی اینجا انگار به قول کلام الله: «الذی خلقک فسواک» که همه چیز باید روی فعدلک باشد، روی عدالت و تعادل باشد، کنگره دیگر فقط دنبال مصرف مواد نیست که بیاورد مثلاً آن خمر درونی من را به تعادل برگرداند، دنبال این است که من یک انسانم، رسالت انسانی خودم را یک جایی فراموش کردم، جا گذاشتم و قرار است من را به آن رسالت هم برساند، قرار است دست من بچه کنگره ای را بگذارد در دست وادی چهاردهم؛ آنجایی که صحبت از عشق می‌شود «آنچه باور است محبت است آنچه نیست ظروف تهی است» هدف کنگره این است ولی بقیه شاید فکر می کنند انسان فقط جسم است و انسان را فقط از نظر جسمیت می خواهند و تلاش می کنند که این کار را انجام بدهند ولی تا حالا هم موفق نبودند.
۵_ برای پیشرفت و پیشبرد اهداف کنگره ۶۰ در عرصه جهانی، چه مسائلی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است؟
همسفر:
آقای مهندس دژاکام خودشان یک تنه، تک و تنها دارند شمشیر می زنند و تاریکی ها را عقب می‌زنند. خودشان یکه و تنها؛ بنیان کنگره، ریشه این درخت یکه و تنها در خاک، در دل تاریکی دارند پیش می روند. اولین فردی هستند که توانستند با متد dst اعتیاد را درمان کنند، اولین فردی هستند که بحث ویلیام و بحث سیگار را آوردند، اولین فردی هستند که صحبت از جونز کردند، اولین نفری بودند که بدون هیچ گونه چشم‌داشتی بخشیدند. خانم آنی بزرگ اولین خانمی بودند که زمین بخشیدند و این موضوع را می‌رساند که واقعاً خودشان را با تمام وجود وقف کردند، چون عشق را با تمام وجود دریافت کردند و می دانند الان باید چه کار کنند و چگونه رهبری کنند؛ وقتی که پرچم دار، بیرق دار آقای مهندس دژاکام باشند، من اگر شاگردی این مکتب را می‌کنم باید جا پای استاد بگذارم و پا بذارم جای پای هر قدمی که ایشان برمیدارد؛ شاید ایشان بگویند که هر کسی دوست دارد عضو لژیون سردار شود، هر کسی دوست دارد خدمت بگیرد، کنگره هیچ کس را اجبار نمی کند، ولی اگر من به عنوان یک رهجوی کنگره عاشق باشم میدانم باید جا پای استاد بگذارم.
۶_ خدمت در لژیون سردار چه تاثیراتی در زندگی خانوادگی شما داشته است؟
همسفر:
لژیون سردار برای من، برای من شادی بارها گفتم انگار دقیقاً مثل یک سرور قوی است که می‌روم آن گوشه و در لژیون هر وقت قرار می گیرم، انگار تمام آرزوهای قلبی‌ام سریع دانلود می‌شود، یک روزهایی حس می کنم لژیونی است که عشق بازی با خداوند است چون هر کجا صحبت از خداوند است مثلاً وقتی می‌گوید بسم الله، سریع می‌گوید رحمان الرحیم، یعنی رحمانیت خداوند را بارها و بارها برایم تکرار می کند یعنی اینکه عاشق و آنچه در او است؛ وقتی آن سرمایه را می‌بخشم نه تنها کم نمی‌شود بلکه زیاد و زیادتر هم می‌شود! انگار انسان از درون غنی تر میشود، انگار نگاه انسان خیلی بهتر از زمان قبل از کنگره می‌شود مثلاً شاید از نظر آکادمیک، علم را می‌دانستم، کتاب می‌خواندم، ولی این زاویه نگاه چقدر ارزش دارد که کنگره به من شادی داده است، «از مضیق جهاد در گذری وسعت ملک لامکان بینی» دقیقاً لژیون سردار به من آن چیزی را می‌دهد که وسعت ملک لامکان رو ببینم.
مسافر بهروز:
شاید این مهم باشد که وقتی اسم لژیون سردار و خدمت کردن و کمک کردن به دیگران می‌آید حتی از نوع ساده اش، یک برداشتی پیش می‌آید، موضوع این است که وقتی شما دست یکی را میگیری و از خیابان رد میکنی یک احساسی داری! نمیدانی چه می‌شود که یک انرژی درونت غلیان می کند. یک توصیه‌ای آقای مهندس همیشه موقع پهلوان شدن میکند و میگوید که شما هیچ چیزی نباید از خداوند بخواهی و شاید این نگاه باید در لژیون سردار هم باشد که من هیچ چیزی نباید از خداوند بخواهم حتی توقع نداشته باشم، وقتی خدمت مالی می کنم از خدا نخواهم که در زندگیم اتفاق بدی نیفتد! چه بسا که ممکن است آن زندگی یک تکانی هم بخورد، یک زیر و رو هم بشود، یک اتفاقاتی بیفتد که باید حلش بکنیم در نهایت خدمت در لژیون سردار و فکر کردن به خدمت یعنی آدم را به مرحله تسلیم برساند بچه زرنگ‌های کنگره کسانی هستند که عضو لژیون سردار هستند.
همسفر شادی:
این که مسافرم گفت تسلیم، به یاد این افتادم که این را از مولانا وام می گیرم: ای که مسجد می روی سوی سجود، سر بجنبد دل نجنبد این چه سود؟ شاید هدف اصلی لژیون سردار این باشد که من، دلم بجنبد، آدم‌ها حتماً نان قلبشان را می‌خورند، اگر کنگره به اینجا رسیده است، بابت این است که آقای مهندس، بنیان کنگره۶۰، واقعاً دارد نان قلبش را می‌خورد؛ همین که اولین بار متد dst را گذاشتند و به همه هدیه دادند، بنابراین انگار لازم است که با خدمت در لژیون سردار دل بجنبد.
طراح سوالات و مسئول مصاحبه: همسفر سایه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هشتم)
عکاس: همسفر لیلا، راهنما همسفر فاطمه (هشتم)
مصاحبه کننده و ارسال: همسفر نرگس، راهنما همسفر زینب(لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دکتر مسعود کرج

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .