در لژیون کنار دیگر دوستانم نشسته بودیم و به سخنان راهنمایمان گوش میکردیم و نکتهبرداری میکردیم که خانم مرزبان را دیدیم و همه به احترام ایشان ایستادیم؛ ایشان به راهنمایمان گفتند که برای سایت نیاز به خدمتگزار داریم، اگر رهجویی شرایطش را دارد لطفاً به مرزبانی مراجعه کند. ایشان هم به چند نفری از ما که من هم جزء آنها بودم گفتند: شما اجازه خدمت دارید؛ اگر دوست دارید میتوانید اعلام آمادگی کنید. چند وقتی بود که احساس میکردم در مقابل حال خوشی که دریافت کردم و خدمتهایی که تا به حال به من شده و میشود برای سپاسگزاری من هم باید کاری انجام بدهم. سعی میکردم همیشه مبلغی را برای سبد در نظر بگیرم و در لژیون سردار شرکت کردم؛ ولی این کلام آقای مهندس را آویزه گوشم کرده بودم که میگفتند؛ شعبهای قوی است که از لحاظ مالی، علمی و نیروی انسانی قوی باشد و این یک مدل بود که من میتوانستم برای خودم هم استفاده کنم و در ذهن خودم اینگونه ترسیم کردم که حمایت از سبد و شرکت در لژیون سردار میشود، مالی و حضور به موقع و یاد گرفتن منابع آموزشی کنگره میشود، علمی و خدمت هم میشود، نیروی انسانی که من برای تعادل داشتن باید روی هر سه ضلع کار میکردم.
حالا فرصت خدمت ایجاد شده بود؛ از من پرسیدند میخواهی چه خدمتی را در سایت انجام بدهید؟ گفتم برای من هیچ فرقی نمیکند، هر کجا که نیاز باشد من فقط میخواهم خدمت کنم. خدمت مصاحبه را به من سپردند و سیستم باز هم برایم سورپرایز داشت مطلع شدم که به زودی خانم آنی کماندار مهمان نمایندگی رودهن هستند و من فرصت این را داشتم که ایشان را از نزدیک ببینم و گفتگویی داشته باشم. آنقدر ذوق داشتم که نگویم. تعداد زیادی سوال طرح کرده بودم که در نهایت با مشورت مرزبان خبری، چند تایی از آنها برای پرسیدن انتخاب شدند. خانم آنی کماندار آمدند و با روی باز درخواست مصاحبه ما را پذیرفتند و ما را از سخنانشان بهرهمند کردند؛ حال خیلی خوشی داشتم. چند وقت بعد، هفته سایت از راه رسید و اسم مرا همراه با دیگر اسامی خدمتگزاران سایت خواندند و از ما خواستند، برای دریافت لوح تقدیر روی سکو برویم.
با خودم فکر میکردم که چه تقدیری؟ آن کسی که باید تشکر کند، من هستم که به من فرصت آموزش داده شد. با تشکر و تشویق لوح تقدیر به ما داده شد و من با هر بار خواندنش اشک در چشمانم حلقه میزد؛ زیرا من غرق در تاریکیها خودم را هم فراموش کرده بودم. آنگاه دستی آمد مرا نجات داد و دنیای نور را نشانم داد، شدت نور برای چشمان من که مدتها در تاریکی بودم زیاد است و همه چیز را نمیتوانم ببینم؛ ولی آقای مهندس دژاکام منت نهادند و مرا نویسنده عالیقدر خطاب کردند و به من فرصت خدمت کردن دادند؛ خدمتی که هر لحظهاش آموزش است و چه کسی میتوانست چنین سیستم را خلق کند که انسان به این زیبایی بتواند آموزش بگیرد؟ آری من بارها و بارها پیام آقای مهندس را مرور کردم و اشک شوق ریختم و پروردگارم را سپاس گفتم و از او خواستم رهایم نکند تا بتوانم همچنان در این مسیر سبز به درستی قدم بردارم. آقای مهندس دژاکام بابت همه لحظههای بودنتان و اندیشه سبزتان تا ابد از شما سپاسگزارم و این هفته را به تمامی اعضای کنگره۶۰ مخصوصا خدمتگزاران سایت تبریک عرض میکنم.
نویسنده: همسفر آمنه(مرزبان)
ارسال: همسفر شیدا رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون یکم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی رودهن
- تعداد بازدید از این مطلب :
104