جلسه پنجم از دوره پنجاه و چهارم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی البرز کرج، با استادی ایجنت محترم راهنما مهدی، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر مهرشاد، با دستور جلسه "از سایت، فضای مجازی و هوش مصنوعی در کنگره 60 چگونه استفاده میکنم؟" در روز پنجشنبه سوم مهرماه ۱۴۰۴ ساعت 16:30 آغاز به کار کرد.

سلام دوستان، مهدی هستم یک مسافر. خدا را شکر میکنم که یک بار دیگر فرصت پیدا کردم در این جایگاه حضور داشته باشم و آموزش بگیرم.
دستور جلسه امروز دو بخش دارد: یکی «هفته سایت» است و دیگری «تولد یک سال رهایی مسافر کیان».
من قبل از اینکه راجعبه دستور جلسه صحبت کنم، لازم میدانم چند تبریک عرض کنم: اول، تبریک خدمت ایجنت محترم همسفران، خانم سعیده و برایشان آرزوی موفقیت دارم. تبریک بعدی به حسین آقاست که اجازه پهلوانیشان را گرفتند و همچنین راهنمای محترمشان، آقا مصطفی. تبریک به آقا محمود و راهنمای محترمشان، آقای علی عفتی، که هفته گذشته از آقای مهندس اجازه پهلوانی گرفتند. تبریک به حسن آقا و راهنمای محترمشان، آقا مهدی، که دیروز نشان پهلوانی را دریافت کردند و همینطور تبریک به علی عزیز.
خدا را هزاران بار شکر که شعبه برایمان خیر و برکت زیادی داشته است. در صحبتهای آقای مهندس آمده است که «غم بزرگ میتواند انسان را به بالاترین نقطه یا پایینترین نقطه سوق بدهد». برای ما، بیرون آمدن از فرهنگسرا که سالها به آن عادت کرده بودیم و برایمان مثل خانه بود، یک غم بزرگ محسوب میشد. این غم میتوانست دو نتیجه داشته باشد: یا شعبه منحل شود و لژیونها در سایر شعب پخش شوند، یا همین اتفاقی که امروز افتاده است رخ دهد. خدا را شکر میکنیم که با حمایت آقای مهندس، دیدهبان محترم و تلاش و بیداری بچهها، مسیر درست انتخاب شد و شعبه پابرجا ماند.
من دیروز خدمت آقای مهندس رسیدم و بابت این موضوع تشکر کردم. شاید همان لحظهای که ایشان دستور دادند و گفتند: «ما دیگر فرهنگسرا را نمیخواهیم، حتی اگر مفت و مجانی به ما بدهند»، کمی برای خود من سخت بود. اما الان که اینجا هستیم، میبینیم چه خیر و برکتی جاری شده است. انرژی و حال خوبی که در این شعبه وجود دارد نشان میدهد چه تصمیم درستی گرفته شد. شاید ما خودمان از آن دیوارِ ترس عبور نمیکردیم، اما با حمایت ایشان توانستیم بیاییم و در این مکان جدید قرار بگیریم. و میبینیم که اتفاقهای بهتری هم نسبت به گذشته برای شعبه افتاده است.
قسمت اول دستورجلسه: میخواهم در خصوص هفته سایت صحبت کنم. من معتقد هستم بیست تا سی درصد خدمتگزارانی که در کنگره میبینیم، آنهایی هستند که جلوی چشم ما هستند؛ اما هفتاد درصد خدمتگزاران کسانیاند که دیده نمیشوند. چه در شعبه و چه بیرون از شعبه، مثل ساختمان سیمرغ، وقتی میرویم میبینیم چقدر افراد در تلاشاند تا امور کنگره به خوبی انجام شود، ولی ما اصلاً آنها را نمیشناسیم. بچههای سایت هم از همین دستهاند. خدمت آنها چراغ خاموش است و دیده نمیشود.
من بارها دیدهام که بچههای سایت همان شب پس از جلسه مطالب را بارگذاری میکنند. این تلاش و زحمت ارزشمند است، در حالی که ما فقط جلسه را میبینیم و بعد به خانه میرویم. سایت البرز هم خدا را شکر جزو سایتهای خوب و پربازدید کنگره است. هرچند مدتی کمی افت داشت، اما انشاءالله با تلاش و همت بچهها دوباره به روند قبلی بازگردد.
یکی از موضوعاتی که بچههای سایت خواستند از من بگویم، بحث کاهش بازدید اعضا از سایت است. از راهنمایان محترم گروه خانواده و گروه مسافران درخواست دارم لینک گزارشها و مطالب بارگذاریشده را در گروهها و لژیونها منتشر کنند تا اعضا بازدید بیشتری داشته باشند. چون سایت در واقع ویترین کنگره ۶۰ است. همانطور که یک سایت محصولات خود را ارائه میدهد، سایت کنگره هم پیام خود را منتقل میکند. بسیاری از اعضای ما اصلاً از طریق سایت با کنگره آشنا شدهاند، نه از طریق تابلو یا معرفی مستقیم. بنابراین بازدید از سایت اهمیت بالایی دارد.
آقای مهندس در صحبتهای اخیرشان درباره هوش مصنوعی نیز توضیح دادند. ایشان گفتند: «هوش مصنوعی از خودش چیزی ندارد؛ فقط دادههایی را که در اختیارش گذاشته شده است به ما ارائه میدهد.» این موضوع وظیفه ما را سنگینتر میکند، چون باید دادههای درست و کامل در اختیارش بگذاریم. الان اگر کسی درباره درمان اعتیاد جستجو کند، بیشتر مطالب مربوط به کمپها، کلینیکها و متادوندرمانی بالا میآید. اما مطلبی از کنگره کمتر دیده میشود. این مسئولیت ماست که محتوای بیشتری تولید کنیم و در سایت بارگذاری کنیم تا وقتی کسی در اینترنت جستجو میکند، کنگره ۶۰ هم در نتایج دیده شود و مسیر برای او روشن گردد.
آقای مهندس بیستوپنج سال پیش موضوع راهاندازی سایت کنگره ۶۰ را مطرح کردند؛ زمانی که بسیاری اصلاً دنبال سایت و فضای مجازی نبودند. اما ایشان با دید وسیعشان این مسیر را آغاز کردند. امروز هم بارها درباره هوش مصنوعی صحبت کردهاند. انشاءالله ما هم بتوانیم بهترین استفاده را ببریم.
در فضای مجازی، مخصوصاً اینستاگرام، میبینیم بخش زیادی از مطالب بیهوده است. شاید هشتاد درصد آن نه تنها فایدهای ندارد، بلکه وقت انسان را هم تلف میکند. چه جایی بهتر از سایت کنگره ۶۰ برای فعالیت و خدمت که هم مفید باشد و هم حقیقت را منتقل کند.
در پایان یک بار دیگر تبریک میگویم به همه اعضای سایت که واقعاً چراغ خاموش و صادقانه در حال خدمت هستند.
بخش دوم دستور جلسه: هم تولد یک سال رهایی آقا کیان عزیز است. کیان روز اولی که به کنگره آمد، ماسک میزد و میترسید کسی او را ببیند و بشناسد. به من گفت: «اگر کسی من را بشناسد، برایم بد میشود.» من هم گفتم: «اشکالی ندارد، اگر دوست داری لژیونت را عوض کن، یا فعلاً با ماسک بیا، اما نگران نباش؛ تو در مسیر درست قرار گرفتهای.» چون برای خود من هم اتفاق مشابهی افتاده بود.
کیان گوش به فرمان بود و اجازه نداد نیروهای منفی او را از مسیر خارج کنند. سفر منظمی داشت، به رهایی رسید و پس از آن هم خدمتهای زیادی انجام داد. او ابتدا در سایت خدمت کرد، بعد در تازهواردین، سپس مبصر کلینیک شد و حالا در بخش نشریات خدمت میکند. همسفر محترمش هم در این مدت خیلی کمکش کردند و همراهش بودند.
برای کیان عزیز آرزوی موفقیت دارم. او خواستههایی هم دارد؛ یکی قبولی در آزمون راهنمایی و دیگری قرار گرفتن در جایگاه پهلوانی. امیدوارم انشاءالله با تلاش خودش و با اجازه آقای مهندس، به این جایگاهها هم برسد. برای خودش، همسرش و فرزندانش از صمیم قلب آرزوی موفقیت دارم. منونم که به صحبتهایم گوش دادید.

اعلام سفر مسافر کیان:
آخرین آنتی ایکس مصرفی: شیره خوراکی. روش درمان: DST. داروی درمان: شربت OT. ورزش در کنگره: شنا و والیبال. با راهنمایی: آقای مهدی مولایی ۱۱ماه و ۳روز سفر کردم هم اکنون ۱سال و ۶ماهه که آزاد و رها هستم در ضمن غیر سیگاری. در ادامه سفر تغذیه سالم داشتم با راهنمایی آقای علی جندقی شروع سفر ۱۰۲کیلوگرم کاهش وزن ۱۷کیلو گرم.
خلاصه سخنان مسافر کیان:
به نام قدرت مطلق الله. آنچه که باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.
این محبتِ کنگره بود که مرا ماندگار کرد تا امروز این حالِ خوش را در حظور گرم شما تجربه کنم. اگر روز اول آغوش گرم آقا قاسم کمالی عزیز نبود و مرا به گرمی نمیپذیرفت، شاید الان اینجا نبودم؛ زیرا من به درمان اعتیاد ایمان نداشتم. بیست سال درگیر اعتیاد بودم و اصلاً در ذهنم نمیگنجید که جایی باشد که این بنای خانمانسوز را درمان کند و به رهایی برساند.
یادم است روزی که همسرم به طور اتفاقی نام «کنگره ۶۰» را به زبان آورد. همان لحظه سراغ سایت رفتم؛ دیدم شعبهٔ کرج نزدیک خانهمان است و برنامهٔ جلسات را خواندم. تصمیم گرفتم برای اولین بار بروم و ببینم چه خبر است. شنبه آمدیم؛ آن روز هنوز جلسه شروع نشده بود و من از پلهها با حالی خراب وارد شدم. اولین کسی که با من صحبت کرد حسین آقا زاهدی بودحالا ایشان راهنما شدهان و با گرمی مرا در آغوش گرفت و گفت: «بهترین جا آمدی». او از تجربهٔ خودش گفت و من را تشویق کرد که در جلسه شرکت کنم و بعد در جلسهٔ تازهواردین شرکت کنم تا بفهمم چه خبر است.
تا آن لحظه هنوز به درمان اعتقادی نداشتم؛ خسته و دنبال راهی برای رهایی از مواد بودم. در جلسهٔ تازهواردین برای اولین بار آقا قاسم کمالی را دیدم که باز هم با گرمی من را پذیرفت و گفت: «بهترین جا آمدی و انشاءالله در ده، یازده ماه آینده بدون دردِ و خماری درمان میشوی.» این جمله برای من که دو بار ترک کرده و از دردهای ترک میترسیدم، امیدبخش بود. سه جلسهٔ اول گذشت؛ راهنمایم را خودم انتخاب کردم و حسِ درونیام مرا به آقای مولایی برد. انتخاب را بر اساس احساس کردم و همان شد راهنمای من.
اوایل دوران کرونا بود و من بهخاطر ترس از شناختهشدن ماسک میزدم. جلسهها را منظم میآمدم، سیدیها را گوش میدادم و دفترم را پر میکردم. همسفرم بزرگترین تشویقکنندهٔ من بود، حتی وقتی خودم خسته میشدم، او بهزور مرا به جلسه میآورد؛ او ایمان داشت و آن ایمان به من نیرو داد تا ادامه بدهم.
بعد از حدود سه ماه، آرامآرام فهمیدم کجا آمدهام و دنبال چه چیزم. دیگر ترس از شناختهشدن نداشتم و حضور در جلسات برایم به نقطهٔ اتکا تبدیل شد. تا قبل از شش ماه، یک مشکل قلبی برایم پیش آمد و دو بار آنژیوگرافی شدم؛ پزشکان ۴۵ روز استراحت پزشکی دادند، اما من بهرغم اینکه حتی سرِ کار نرفتم، از حضور در جلسات غافل نشدم. همان درمانِ مستمر، گوش کردن به سیدیها و نوشتنِ سفر بود که مرا روی مسیر نگه داشت.
اگر فقط به خودم تکیه کرده بودم شاید وسط راه میماندم، ولی همراهی همسفرم و شکیبایی و راهنماییهای آقای مولایی باعث شد به درمان برسم. اکنون یکونیم سال از رهایام میگذرد؛ زمان گذشتنی است و من احساس میکنم این سفر را بدون دردِ خماری و آسان مانند «آب خوردن» طی کردهام.
امروز که در این جایگاه نشستهام و حضور گرم شما را میبینم، از تکتک شما انرژی میگیرم. از روز اول وروز دوم تا امروز، هر لحظهای که در کنگره گذراندم برایم مایهٔ تحول و رهایی بود. سپاسگزارم از همهٔ کسانی که در این راه همراه من بودند.

خلاصه سخنان همسفر شیدا:
سلام دوستان شیدا هستم یک همسفر
خدا را شاکرم برای این روز قشنگ زیبا برای جشن یک سال رهایی، ممنونم از خداوند که مسیر کنگره را برایم هموار نمود تا من و مسافرم بتوانیم بیایم سفر کنیم به رهایی برسیم.
سپاس گذارم از اقای مهندس و خانواده محترمشان و تمامی خدمت گذاران کنگره ۶۰ خصوصاً شعبه البرز که زحمت بسیاری هموار بودنند تا ما به راحتی بیایم سفر کنیم، خیلی تشکر می کنم از راهنمای مسافرم اقا مهدی که بسیار زحمت کشیدند، مسافرم خیلی سخت جذب کنگره شدند. یعنی خودم یک وقت هایی همراه اش می آمدم و خانم زهره گفتند تا کی میخواهی همراهاش بیایی، می آمدم سه ساعت در ماشین می نشستم تا جلسه تمام شود، یک روز هم خودش گفت دیگر نمی خواهد بیایی و من هم از ان روز نیامدم و در جلسات همسفران شرکت کردم.
ممنونم از خانم زهره عزیزم خیلی مهربون هستند کم کاستی من را تحمل کردنند من یک مدت مسئله ایی برایم پیش آمد کلاً حالم خوب نبود مادرم مریض شد و بعد به رحمت خدا رفتند، ولی با راهنمایی خانم زهره عزیز توانستم رو به تعادل برگردم حالم الان خدا را شکر بهتر است.
ممنون از شما عزیزان که انرژی خوبی دریافت می نمایم و تشکر از شما که مشارکت کردید و تبریک گفتید،انشالله همه سفر اولی ها به رهایی برسند و سفر دوم آزاد مردی شان را جشن بگیرند، من و مسافرم هم جزوه خدمت گذاران کنگره باشیم.

تایپمتن: مسافرعلیلژیون۱۶
عکس: مسافر وحید لژیون 19
ویرایشوبارگزاری: مسافر صدرا ل4
- تعداد بازدید از این مطلب :
2160