English Version
This Site Is Available In English

زیباترین و تأثیرگذارترین لحظات برایم خدمت کردن است

زیباترین و تأثیرگذارترین لحظات برایم خدمت کردن است

ما هرگز نمی‌توانیم، خورشید را پنهان کنیم.
نمی‌توانیم، پرده‌ای بر روی ماه بیندازیم. 
همان‌طور که نمی‌توانیم، وجود کوه‌ها را نادیده بگیریم. 
آن‌ها در چرخه هستی تولد یافته‌اند.
خلقت بدون آن‌ها بی‌معناست. 
آن‌ها در دل تمام موجوداتی که سرشار از محبت‌اند، نفوذ دارند.

همسفر فرشته و مسافر ایشان با آنتی‌‌ایکس شربت تریاک وارد کنگره شدند، دوازده ماه و بیست و نه روز با روش DST و داروی OT به راهنمایی مسافر اشکان و همسفر زهرا خیابانی سفر کردند و اکنون سه سال و نه ماه است که با دستان پرتوان آقای مهندس، آزاد و رها هستند.
ورزش در کنگره: والیبال

تجربه دبیری در لژیون سردار چه تأثیری در نگاه شما به بخشش و خدمت داشت؟

بودن در لژیون سردار باعث شد، تفکر بخشش در من رشد کند و در مسیر درست قرار بگیرد؛ چراکه نیاز من در دل نیاز دیگران است؛ یعنی اگر به این موضوع فکر کنم که باید نیاز دیگران را برطرف کنم تا آن خواسته‌ای که خودم به آن احتیاج دارم، برآورده شود، همین نگاه باعث می‌شود که به بخشش و خدمت، دیدی تازه پیدا کنم.
اگر بخشش یا خدمتی انجام می‌دهم، در ابتدا به خاطر شکرگزاری از خالق خودم است، به خاطر اذن ورودم به کنگره و در ادامه، به این دلیل که باید چراغ کنگره را روشن نگه داریم؛ چرا که دیگران کاشتند و ما خوردیم، حالا نوبت ماست که بکاریم تا دیگران بخورند.
قطعاً در سفر دوم، همه‌ افراد به دنبال تعادل هستند. من نیز از این قاعده مستثنی نیستم و مطمئنم یکی از راه‌های رسیدن به تعادل، بخشش از مال و انرژی است.
دبیری در لژیون سردار برای من آموزش‌های بسیاری داشت، به طوری که باعث شد راه‌حل برخی از بندهایی را پیدا کنم که سال‌ها برایم مشکل‌آفرین بودند.

چه لحظه‌ای در مسیر خدمت بود که حس کردی تمام سختی‌ها ارزشش را داشت؟

وقتی می‌دیدم به واسطه خدمتی که داشتم، با کلام و عملی که انجام دادم، توانستم فردی را جذب کنگره کنم یا باعث شدم، افراد دیگری به سمت خدمت بیایند. فرقی نمی‌کند چه خدمتی باشد، اگر به سمت خدمت بیایند، می‌توانند به دیگران کمک کنند، همان‌جا بود که حس کردم تمام سختی‌ها ارزشش را داشت.
زمانی که می‌بینم آن افراد دارند عاشقانه و صادقانه در جایگاه خودشان خدمت می‌کنند، خستگی و سختی‌های مسیر خدمت واقعاً بر دل انسان می‌نشیند. 
من نیز دقیقاً همین‌طور از دیدن آن لحظات بسیار لذت می‌برم یا زمانی که علی‌رغم محدودیت‌هایی که آن خدمت برایم داشت؛ ولی در آخر وقتی از آن خدمت ترخیص می‌شوم، می‌بینم که آن خدمت باعث دگرگونی و تغییر در سبک زندگی‌ام شده، به نظرم یکی از زیباترین و تأثیرگذارترین لحظات خدمت است.

چه تفاوتی بین خدمت در سایت و خدمت در لژیون سردار احساس کردید؟

من ترجیح می‌دهم اول یک نقطه اشتراک که بین این دو خدمت وجود دارد را بگویم و بعد به سراغ تفاوتش بروم. 
خدمت در سایت و خدمت در لژیون سردار، هر دو باعث شد که مفهوم بخشش برای من گسترش پیدا کند و هر دو آن‌ها در جهت رشد نفس من بودند. در حقیقت، این دو مکمل یکدیگر برای من بودند.
اما تفاوتشان: خدمت در سایت به این خاطر که یک خدمت خاموش است و شاید فقط اعضای سایت آن فرد خدمتگزار را بشناسند، یک انرژی و آموزش خاص خودش را دارد و دبیری لژیون سردار، یک خدمتی بود که بایستی در یک روز، یک زمان خاص، داخل شعبه حضور داشته باشی. خدمت در سایت روز و ساعت کاملاً مشخص نداشت؛ یعنی بسته به حجم مطالب و یا بارگذاری آن‌ها، ممکن بود که من یک نصف روز کامل درگیر سایت باشم یا شاید سه روز، چهار روز در هفته درگیر بارگزاری و خدمت سایت باشم که این، بسیار بسیار انرژی لذت‌بخشی داشت.

چه حسی شما را ترغیب می‌کند تا پس از پایان هر خدمت، در جایگاه دیگری شروع به خدمت کنید؟

چشیدن طعم شیرین خدمت و این که تشنه یادگیری باشم، به نظر من دو ویژگی مهم هستند که باعث شدند، داوطلب خدمت باشم و هرچه بیش‌تر پیش می‌روم، بیش‌تر به این نتیجه می‌رسم که واقعاً چیزی نمی‌دانم و با کندوکاو در درون خودم، متوجه می‌شوم که مسیر رشد فقط کنگره و خدمت صادقانه است.
وقتی یک خدمت را تحویل می‌دهم، آموزش‌های جدیدی برایم به همراه دارد و نوعی گره‌گشایی درونم اتفاق می‌افتد. 
این باعث می‌شود، وقتی خدمت جدیدی را می‌گیرم، بتوانم از آن آموزش‌ها در مسیر خدمت استفاده کنم.
ناگفته نماند که در این مسیر، راهنمای بزرگوارم بسیار تأثیرگذار بودند و هستند.
اگر ایشان عشق به خدمت نداشتند یا در دل من لذت خدمت را نمی‌کاشتند، ترس از خدمت یا منیت، فرصت خدمت کردن را از من می‌گرفت.

از حس و حال موعد تحویل انگشتر دنوری از دستان پر مهر جناب مهندس برایمان بازگو کنید؟

آن روز را هیچ‌وقت از یاد نمی‌برم، آن‌قدر هیجان داشتم که در پوست خود نمی‌گنجیدم و صدای قلبم را واضح می‌شنیدم، حس می‌کردم دارد از جای خودش بیرون می‌آید. اسیستانت همسفر اعظم من را ترغیب کردند که انگشتر دنوری‌ام را بگیرم. یادم می‌آید در یکی از مشارکت‌هایشان گفتند: من هر بار در کنگره یک اتفاق تازه را تجربه می‌کنم، یک حس و حال جدید را لمس می‌کنم و با خود می‌گویم: این دیگر ناب‌ترین و قشنگ‌ترین حس ممکن است؛ ولی وقتی اتفاق دیگری می‌افتد، می‌بینم نه این یکی تازه‌تر است. دقیقاً تا لحظه‌ گرفتن انگشتر دنوری فکر می‌کردم، رهایی و پرداخت دنوری، ناب‌ترین حس من خواهد بود؛ اما وقتی آقای مهندس انگشتر را با آن لبخند زیبا به من دادند، حس رضایت ایشان برایم بسیار دلنشین و گوارا بود. انگار یک رهجو دیگر توانسته به صحبت‌های ایشان عمل کند و برای خودش کاری انجام دهد.

بحث تأثیر خدمت در گسترش کنگره یک طرف؛ اما این‌ که خودم احساس خوبی داشته باشم و توانسته باشم، ذره‌ای در جهت اهداف کنگره و اهداف آقای مهندس قدمی به اندازه یک سر سوزن بردارم و ابتدا به خودم کمک کنم، برایم بسیار ارزشمند بود. برای همه عزیزانی که خواسته این خدمت را دارند، واقعاً آرزوی چنین لحظه‌ای را دارم.

با وجود اینکه مسافر شما در شعبه دیگری بودند، چگونه در شعبه خواجو ماندگار شدید؟

من نمی‌توانم بگویم که بودن در شعبه‌ای دیگر بدون حضور مسافر و بدون وسیله‌ نقلیه، با بچه کوچک و مسیر نسبتاً دور در سرما و گرما برایم آسان بود؛ اما نکته‌ای که باعث شد، حضورم در شعبه پررنگ و لذت‌بخش شود، این بود که فهمیدم، چقدر به کنگره نیاز دارم و چقدر از قافله محبت و آموزش عقب هستم؛ پس باید استوار و محکم در این مسیر قدم برمی‌داشتم. از زمان رهاییمان با خود عهد کردم که هیچ مشکلی نباید من را از نشستن در لژیون دور کند.
البته در این مدت دو یا سه سال، عزیزانی که هم‌مسیر من بودند، با لطف و محبتشان در سرما، گرما یا تاریکی هوا من را به منزل رساندند و بسیار به من کمک کردند. ان‌شاءالله همه آن عزیزان به خواسته‌هایی که دارند برسند.

کلام آخر:

دوست دارم، ابتدا شاکر خداوند باشم که اذن ورود به کنگره را به من صادر کرد تا بتوانم در این مسیر قرار بگیرم. از آقای مهندس و خانواده محترم‌ ایشان بسیار تشکر می‌کنم که با سخاوت، متد DST را برای ما و تمام جهانیان گستراندند. از راهنمای بزرگوارم سپاسگزارم که من را تشنه آموزش‌های کنگره تربیت کردند و از مسافرم که همراه و مشوق من بودند، قدردانی می‌کنم. در مسیر آموزش و انجام خدمت‌ها، از تمامی عزیزانی که من را یاری رساندند تا در هر جایگاه خدمتی آموزش لازم را دریافت کنم و بتوانم آن خدمت را با عشق و لذت به انجام برسانم، صمیمانه سپاسگزارم.

عکس: همسفر مهری رهجوی راهنما همسفر صدیقه (لژیون هفتم)
مصاحبه کننده: همسفر عشرت رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون بیستم)
ویرایش: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم) دبیر سایت
ارسال: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر زهرا (ح) (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .