پنجمین جلسه از دوره چهاردهم سری کارگاههای آموزشی_ خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی رز تهران، با استادی راهنما مسافر نیکی، نگهبانی مسافر اکرم و دبیری مسافر الهه، با دستور جلسه «سایت، فضای مجازی و هوش مصنوعی» روز یکشنبه ۳۰ شهریورماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۴:۰۰ آغاز بهکار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان، نیکی هستم یک مسافر.
خوشحالم که امروز در خدمت شما هستم. از خانم مونا که اجازه دادند در این جایگاه باشم، ایجنت محترم خانم الناز و کادر محترم مرزبانی که اجازه حضور به من دادند، تشکر میکنم.
دستور جلسه امروز «سایت، فضای مجازی و هوش مصنوعی» است و اینکه من چگونه باید از آن استفاده کنم. وقتی نگاهی کلی به کنگره ۶۰ میاندازم، باید بگویم از زمانی که وارد کنگره شدم، روی ابعاد مختلفی از شخصیت من کار شد. یاد گرفتم چگونه لباس بپوشم، چگونه صحبت کنم، چگونه راه بروم، چگونه ارتباط برقرار کنم، و بسیاری آموزشهای دیگر در سطوح مختلف به من داده شد.
یکی از آموزشهای بسیار کاربردی، نحوه استفاده صحیح از فضای مجازی بود. این برای من جای شکرگزاری دارد؛ زیرا پیش از ورود به کنگره، زمان، انرژی و هزینه زیادی را صرف سایتها و پیجهایی میکردم که محتوای باارزشی نداشتند.
فضای مجازی بهطور کلی به سه دسته تقسیم میشود: برخی فضاها خنثی هستند، برخی باارزش و برخی ضد ارزش. با توجه به سطح آگاهی و آموزش پایین من در آن زمان، قاعدتاً به سمت فضاهای ضد ارزش سوق پیدا میکردم. ناخواسته پیجهایی را دنبال میکردم یا به سایتهایی سر میزدم که حضور من در آنها باعث پیشرفت و تقویت همان محتوای بیارزش یا مخرب میشد. واقعاً آن زمان هیچ علم، آموزش و آگاهیای نداشتم.
بهنظر من آسیب یک جامعه زمانی شروع میشود که تکنولوژی یا ابزارهایی مانند فضای مجازی، هوش مصنوعی و گوشیهای هوشمند وارد شوند، ولی افراد آموزش لازم برای استفاده از آنها را دریافت نکرده باشند. این ابزارها میتوانند جامعه را به سمت تاریکی و تباهی سوق دهند.
تنها جایی که در این زمینه به من آموزش داد، کنگره ۶۰ بود؛ تا یاد بگیرم از زمانی که در فضای مجازی صرف میکنم، بهترین استفاده را ببرم. در این هفته، جا دارد از عزیزانی که بیوقفه برای سایت و اینستاگرام کنگره ۶۰ تلاش میکنند، تشکر و قدردانی کنیم و به آنها خدا قوت بگوییم.
من شش سال پیش با حال بسیار بد و سردرگمی زیاد، از طریق نزدیکانم با کنگره آشنا شدم. تغییرات را دیدم و وارد کنگره شدم. اما افرادی هم هستند که در خانوادهشان مصرفکنندهای وجود ندارد، راهی پیش رویشان نیست، الگویی ندارند، کسی نیست که راهنماییشان کند. امروز همه ما یک گوشی هوشمند در دست داریم و هر سؤالی برایمان پیش بیاید، به سراغ گوگل یا هوش مصنوعی میرویم و پاسخ را جستوجو میکنیم. سایتی که بیشترین بازدید را داشته باشد، بالاتر نمایش داده میشود.
من زمانی ناخواسته در جهت شر قدم برمیداشتم، از سایتهایی بازدید میکردم که نباید. امروز، جبران خسارت آن زمان برای من این است که از سایت کنگره ۶۰ استقبال کنم، به آن سر بزنم، مطالب را بخوانم، نکات را مرور کنم. اطلاعاتم بیشتر میشود، حرف برای گفتن پیدا میکنم، میتوانم در جلسات بهتر مشارکت کنم و تسلط بیشتری داشته باشم.
اطلاعات سایت به قدری گسترده است که تنها یک قطره از اقیانوس را میتوان برداشت کرد، ولی من بهعنوان فردی که در کنگره آمده، مسیر زندگیاش را پیدا کرده و دوباره ساخته است، موظفم از این مسیر حمایت کنم.
رفتارها، عملکردها و خدمتهای ما بخشی از حمایت است؛ از کادر مرزبانی، ایجنت و راهنما گرفته تا نگهبان نظم و مسئول پذیرایی. سفر اولی و دومی هم ندارد. همه ما دستبهدست هم دادهایم و زنجیرهای از عشق ساختهایم برای فردی که به کنگره قدم میگذارد.
ما نمیتوانیم برویم دنبال افراد و بگوییم: «بیا، ما کمکت میکنیم»، اما میتوانیم بستر را فراهم کنیم. یکی از راههای جذب، همین سایتها هستند. برای مثال، من در گوگل سرچ میکنم: «کنگره ۶۰» و هر بار روی همان عبارت کلیک میکنم، در حالیکه اگر هر بار دوباره آن را سرچ کنم، تأثیر بسزایی در رشد سایت دارد.
گاهی تنها دو ثانیه تایپ کردن کافی است. میتوانم سؤالات متداول را جستوجو کنم، مثلاً: «بهترین راه برای درمان سیگار در کنگره ۶۰» یا «راه درمان گل از طریق کنگره ۶۰» و از این طریق وارد سایت شوم.
سایتهایی که پربازدید باشند، سؤالات مشابه را پیشنهاد میدهند. اگر کسی در خانهاش نشسته و از مصرف گل رنج میبرد، جستوجو میکند و مطلبی را که ما پیشتر سرچ کردهایم، به او پیشنهاد میدهد. این موضوع میتواند باعث ورود فرد به سایت کنگره و آشنایی با درمان شود.
امیدوارم همه ما به اهمیت فضای مجازی و سایت پی ببریم و از آن در راستای خدمت به افرادی که در رنج هستند، استفاده کنیم. کوچکترین کمک، لایک کردن، سیو کردن و اشتراکگذاری پستهای پیج اصلی اینستاگرام کنگره است. من محدودیتی ندارم، خانواده و دوستانم میدانند که من کنگرهای هستم، پس میتوانم پستها را با آنها به اشتراک بگذارم. هوش مصنوعی متوجه میشود که این پست ارزشمند است. هرچقدر پستها را ذخیره و منتشر کنیم، آنها را در معرض نمایش بیشتری قرار میدهد. افراد بیشتری که دنبال راهی برای درمان هستند، میتوانند کنگره را پیدا کنند.
پیام تولد:
شما جهت را سالها گم کرده بودید؛ برای یافتن همه اینها، راهی بسیار مهم در پیش دارید. فکر کنید و در انجام آن کوشش نمایید.
سخنان استاد در مورد یک سال رهایی مسافر یگانه:
امروز تولد یک سال رهایی خانم یگانه است و من افتخار داشتم که در سفر اول ایشان را همراهی کنم. این تولد را به جناب آقای مهندس، خانواده محترم ایشان، دیدهبانان، اسیستانتهای محترم، خانم مونای عزیز، کادر محترم مرزبانی، ایجنت محترم و تکتک شما عزیزان تبریک میگویم که با حضورتان باعث جاری شدن این انرژی شدید.
من از سفر اولیها انرژی خاصی میگیرم و حضورشان مصممترم میکند که در کنگره بمانم. با ورود هر سفر اولی و تازهوارد، متوجه میشوم که بیرون خبری نیست.
در سفر دوم نیز با حضور خود، به یگانه انرژی دادید و همراهش بودید، از همه شما سپاسگزارم.
به خانم مونا تبریک ویژه میگویم؛ ایشان راهنمای سفر دوم یگانه بودند و این اجازه را به من دادند که امروز در جایگاه باشم و درباره یگانه صحبت کنم. یک راهنما در سفر اول بهوضوح تاریکیها، چالشها و سردرگمی رهجو را میبیند. رهجو نمیداند چه میکند، مثل یک کلاف سردرگم است. اما درب کنگره به رویش باز میشود، از طریقی اذن الهی صادر میشود و فرد وارد مسیر درمان میشود. خروج از تاریکی، چه ده متر در عمق باشد چه صد متر، سخت است. قدرت میخواهد، و راهنما در کنار رهجو میماند تا ببیند چگونه خودش را از تاریکی بیرون میکشد.
اینکه ببینی رهجویت توانست موفق شود، بسیار خوشایند است. یگانه، رهجویی فرمانبردار، منظم، مودب، باوقار و وقتشناس بود. از اواسط سفرش تصمیم گرفت به تهران بیاید و در آنجا سکونت کند، ولی صبر کرد تا رهاییاش را از اصفهان بگیرد، سپس به تهران آمد. این قدردانی برای یک راهنما بسیار ارزشمند است.
یگانه مدتی در سایت خدمت کرد و این دستور جلسه ارتباط زیادی با او دارد. میدانم که قابلیتهای بسیار زیادی دارد. یگانه جان، این روز را تبریک میگویم. مهم نیست در چه شعبهای یا لژیونی هستی، مهم این است که زیر سقف کنگرهای و این موضوع، قلب مرا آرام میکند. به خودم نیز تبریک میگویم و افتخار میکنم که شما را دارم. از اینکه به صحبتهایم گوش کردید، سپاسگزارم.
خواستههای مسافر یگانه:
امیدوارم کنگره جهانی شود و بتوانم با افتخار، در راستای جهانی شدن آن قدمی بردارم.
اعلام سفر مسافر یگانه:
آخرین آنتیایکس مصرفی: گل و الکل_ مدت سفر: ۱۱ ماه و ۲۳ روز_راهنمای سفر اول: خانم نیکی_ راهنما سفر دوم: خانم مونا_ روش درمان: DST_ داروی درمان: OT_ رشته ورزشی: والیبال_ مدت رهایی: ۱ سال و ۵ ماه و ۴ روز
اعلام سفر نیکوتین مسافر یگانه:
راهنما: خانم فاطمه_ روش درمان: DST _ داروی درمان: آدامس نیکوتین _ مدت رهایی: ۱ سال و ۱ ماه
صحبتهای مسافر یگانه:
در ابتدا از آقای مهندس تشکر میکنم، قلباً ایشان را دوست دارم. وقتی نامشان را به زبان میآورم، ضربان قلبم بالا میرود. از خانم مونای عزیز و خانم نیکی عزیز که باعث ماندگاری من در کنگره شدند، سپاسگزارم.صادقانه میگویم، وقتی در کنگره حضور ندارم و در محل کار هستم، تازه متوجه میشوم که چه نعمتی را ندارم. در سفر اول از تهران به اصفهان رفتوآمد داشتم، ولی در نهایت قسمت من این بود که در اینجا بمانم. هر بار که به بازگشت به اصفهان فکر میکنم، تنها به خاطر حضور آقای مهندس و دیدن ایشان در جلسات جهانبینی روزهای سهشنبه، پشیمان میشوم و دلم میخواهد که کنار ایشان باشم.
همیشه خواسته من برای تولدم این بود که پدرم وارد کنگره شود. تصور نمیکردم قبل از برگزاری تولدم، این خواستهام برآورده شود و پدرم سفر خود را آغاز کند. در سفر اولم همیشه دعا میکردم که پدرم وارد کنگره شود. اکنون قدر خانوادهام را بیشتر میدانم، چون یاد گرفتهایم چگونه در کنار هم زندگی کنیم. میتوانم با اطمینان بگویم ما یک خانواده کنگرهای واقعی هستیم.
هر زمان یکی از ما از مسیر فاصله میگیرد، دیگری دستش را میگیرد و باز به مسیر بازمیگرداند. این یعنی پایههای ما در کنگره محکم شده است و این اتفاق در سایه آموزشهای کنگره برای ما رقم خورده است. با افتخار هر کجا که باشم، میگویم من کنگرهای هستم، چون اکنون تعادل دارم و میتوانم از خود و شخصیتم دفاع کنم. رفتارهایی که اینجا، در کنار خانم نیکی عزیز، خانم مونای عزیز و دیگر راهنماها یاد گرفتهام، بسیار ارزشمند است.
با افتخار میگویم که در کنگره خدمت میکنم. برای اینکه اینجا باشم، جنگیدهام. گاهی واقعاً پای آدم میلغزد؛ نه بهخاطر اینکه نخواهد بیاید، بلکه آنقدر اتفاقات مختلف رخ میدهد که مسیر زندگیاش بهسمت دیگری کشیده میشود. من همیشه جنگیدهام، و در این چند ماه اخیر، بیشتر از همیشه جنگیدهام تا بتوانم در کنگره حضور داشته باشم.
از اینجا به بعدش برایم مهم نیست؛ همینکه اینجا حضور دارم، برایم در زندگی بار مثبت داشته و دارد. اعتماد به نفس و خودباوریای که در کنگره به دست آوردهام، برایم بسیار ارزشمند است.
آقای مهندس همیشه میگویند: «باید صبر کنید.» دقیقاً همین است.
من چند ماه است که میگویم: «خدایا مسیر من را مشخص کن.»
همهچیز باید رقم بخورد تا من در لحظه فوت کردن شمع تولدم، فقط دو خواسته داشته باشم؛ یکی اینکه پدرم وارد کنگره شده باشد و دیگری اینکه مسیر شغلی من برایم روشن شده باشد. همچنین، دستور جلسه امروز درباره سایت بود. با خودم فکر میکردم: «خدایا من در سایت خدمت کردهام، ولی بعدش چه؟» یادم رفته بود که چند ماه است دارم از خدا میخواهم مسیر شغلیام را نشانم بدهد، اینکه کجا قرار است پولی را که باید دربیاورم، راحتتر کسب کنم. و حالا دقیقاً در هفته سایت، پیام کاملاً واضح است.
این برای من قوت قلب بزرگی بود که حداقل هر قدم کوچکی که برمیدارم، در مسیری است که برایم روشن میشود.
باز هم از آقای مهندس سپاسگزارم؛ حال خوبی که امروز دارم، مدیون ایشان و خانواده محترمشان هستم.
دوست دارم قدمی، هرچند کوچک، برای کسانی که مثل من و خانوادهام حال خوبی ندارند، بردارم. چون ما لایق زندگی کردن هستیم؛ هرچقدر هم که سخت باشد. اینجا، در کنگره، زندگی کردن و لذت بردن از آن را آموختهام، حتی در سختترین شرایط. از خداوند میخواهم به آقای مهندس عمر باعزت عطا فرماید و امیدوارم بتوانم ذرهای از خدمات بیپایان کنگره را جبران کنم.
تایپ: همسفر مریم - لژیون ۲۲ - نمایندگی رز تهران
ویرایش: مسافر سمیرا - نمایندگی رز تهران
بازبینی و ارسال: همسفر سولماز
- تعداد بازدید از این مطلب :
106