English Version
This Site Is Available In English

انرژی که من از لژیون سردار دریافت کردم تا به حال تجربه نکرده بودم

 انرژی که من از لژیون سردار دریافت کردم تا به حال تجربه نکرده بودم

نهمین جلسه از دوره هشتم لژیون سردار نمایندگی حر با استادی پهلوان مسافر مصطفی، نگهبانی پهلوان مسافر عیسی، دبیری پهلوان مسافر امید و خزانه‌داری پهلوان مسافر حسن با دستور جلسه  {از سایت، فضای مجازی و هوش مصنوعی چگونه در کنگره استفاده کنیم؟} در روز دوشنبه مورخ 1404/06/31 رأس ساعت  15:30 آغاز به کار کرد

سخنان استاد :

سلام دوستان مصطفی هستم یک مسافر آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. دوستان من روزی که وارد کنگره شدم خیلی برای من جالب بود که کسی را به من نشان می‌دادند و می‌گفتند ایشان یک میلیارد به کنگره کمک کرده، با خودم می‌گفتم من که دارم به خانواده خودم کمک می‌کنم و دارم لذتش را هم می‌برم از شهرستان آمده بودم تهران و کسب و کارم خوب بودو همه اقوام هم می‌دانستند و از من تقدیر می‌کردند با خودم فکر می‌کردم که آن آقايی که چنین مبلغی را کمک کرده‌ چه کسی است؟ بعد از یک مدت ‌لژیون سردار تشکیل شد و من هم آمدم و وارد لژیون سردار شدم خیلی برایم جالب بود پولی که من به خانواده‌ام کمک می‌کردم لذت داشت اما پولی که به کنگره کمک کردم یک حس و حال دیگری برای من داشت انرژی که من از لژیون سردار دریافت کردم تا به حال تجربه نکرده بودم و در ادامه برای دنوری شرکت کردم و آنقدر حس و حال خوبی داشتم که رفتم و با مادرم صحبت کردم و گفتم مادر شما ناراحت نمی‌شوید من در لژیون سردار هستم و از این هزینه ای که هرماه به شما کمک می‌کنم اشکال نداره کمتر بشه و مادرم در جواب گفتند کجا از کمک کردن به پدر و مادر بهتر به تو حس و حال خوب می‌دهد و من برایش توضیح دادم که کنگره چطور جایی هست و راجع به لژیون سردار برایش صحبت کردم و وقتی که موضوع را برای ایشان روشن کردم مادرم هم خیلی خوشحال شد و گفتند هرکجا که حالت خوب است همان جا بخشش کن و من راجع به جایگاه پهلوانی مرتب از پهلوان های عزیز سوال می‌پرسیدم که شما چطور می‌توانید آنقدر پول را ببخشید و در جواب می‌گفتند که راحت تر از آنچه که فکر می‌کنید تعهدات خود نسبت به جایگاه پهلوانی پرداخت می‌کنید و من هم در لژیون سردار برای جایگاه پهلوانی شرکت کردم و چیزی که برایم خیلی جالب بود آن حال خوبی بود که بدست آورده بودم من روزی که برای کسب اجازه پهلوانی خدمت جناب مهندس رفتم همسفرم مثل ابر بهار گریه می‌کرد گفتم که شما چرا انقدر گریه می‌کنید در جواب گفتند که نمی‌دانی که چقدر این جایگاه مهم است و امیدوار هستم که بتوانم همسفرم را هم پهلوان کنم و در آخر خدا را شکر می‌کنم که من را معتاد کرد که من بتوانم این جایگاه را تجربه کنم. از این که به صحبت‌های من توجه کردید از همه شما سپاسگذارم.

تایپ : مسافر حسین

عکس : مسافر مهدی 

بارگذاری : مسافر حسین

مرزبان کشیک : مسافر رضا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .