English Version
This Site Is Available In English

درد شکافنده فهم انسان‌ها است

درد شکافنده فهم انسان‌ها است

جلسه نهم از دوره پنجم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره‌۶۰ نمایندگی خواجو با استادی راهنما همسفر حدیث، نگهبانی پهلوان همسفر زهره و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «از سایت، فضای مجازی و هوش مصنوعی در کنگره ۶۰ چگونه استفاده می‌کنم؟» دوشنبه ۳۱ شهریور ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

بسیار خوشحالم که امروز در جمع پرمحبت شما حضور دارم. از نگهبان و ایجنت محترم صمیمانه تشکر می‌کنم و خیلی خوشحالم که اسیستانت همسفر اعظم در کنار ما هستند. جمع سخاوتمند شعبه خواجو و چهره‌های زیبای شما بیانگر بخششی‌ است که از کنگره۶۰ یاد گرفتید و واقعاً حس و حالی که در لژیون سردار تجربه می‌شود را در قلبم نگه می‌دارم، حفظ می‌کنم و مرتب پرورش می‌دهم.

امروز کنار هم هستیم تا درباره دستور جلسه «سایت و فضای مجازی» صحبت کنیم. این که چطور از آن استفاده کنیم و چه ارتباطی با لژیون سردار دارد. همان‌طور که می‌دانید، تنها چیزی که ما را به یکدیگر وصل می‌کند، پیوند محبت است. اگر این پیوند نبود، ناخودآگاه دلمان برای همدیگر تنگ نمی‌شد. چه کسی فکر می‌کرد، چند سال پیش انسان‌ها بتوانند با گوشی همدیگر را ببینند یا تصویری با هم صحبت کنند؟
علم و هوش مصنوعی آن‌قدر رشد کرده که حالا با دیدبان‌های محترم در آمریکا مقاله ارائه می‌دهیم و کم‌کم به خواسته آقای مهندس که جهانی شدن کنگره۶۰ است، نزدیک می‌شویم. اگر با علم و تکنولوژی پیشرفت نکنیم، مطمئناً یک‌جا ضرر می‌کنیم و این ضرر قبل از هر کسی خود ما را دچار مشکل می‌کند.

بسیاری از افراد از طریق سایت رشد کرده‌اند. ما باید مرتب از طریق سایت کارگاه‌ها را ببینیم. این باعث می‌شود، کنگره سرچ شود، شناخته شود و به نظر من همین خودش خدمت است. در بیرون می‌بینیم، دوربین و فیلم‌بردار می‌آیند، ضبط می‌کنند؛ ولی با اینکه افراد خیر و توانمند هستند، مبلغ قابل توجهی جمع نمی‌شود؛ اما در کنگره بدون هیچ دوربینی، بدون هیچ فیلم‌برداری، از دل خانواده‌هایی که با اعتیاد درگیرند، لژیون سردار شکل می‌گیرد و بدون هیچ چشم‌داشتی مبالغی پرداخت می‌شود که اگر بیرون از کنگره بگوییم: پنجاه، صد یا پانصد میلیون، باور نمی‌کنند. واقعاً چه شده که این تغییر دیدگاه در انسان‌ها به وجود آمده است.

هر سال که گلریزان نزدیک می‌شود، من دو سوال از خودم می‌پرسم: آیا بخشیدن به من قدرت می‌دهد؟ وقتی می‌بخشم چه توانایی‌هایی در من ایجاد می‌شود؟
در کتاب ۶۰ درجه آمده است که همه‌ ما باید از گذرگاه‌های سخت عبور کنیم. ترس از دست دادن همیشه وجود دارد، حتی برای سردار، دنور و پهلوان. ذهن بهانه می‌آورد که کار واجب‌تری دارم، سال بعد کمک می‌کنم، کنگره آدم زیاد دارد؛ اما اگر چرایی ما محکم نباشد یا آن کار را انجام نمی‌دهیم یا با حال بد انجامش می‌دهیم.

یکی از سخت‌ترین گره‌ها احساس مالکیت است. آقای مهندس بیان کردند: «من مالک آن چیزی هستم که بتوانم از آن استفاده کنم». من مالک فکر، اندیشه و بخشش خودم هستم و مالک تغییراتی که در لژیون سردار در کلامم، رفتارم و تفکرم به وجود آمده. هیچ تضمینی نیست که سال آینده روی همین صندلی باشم. اگر راکد بمانم، رشدی ندارم و حالم بد می‌شود. بخشیدن سه مرحله دارد:  بخشش، احساس بخشش و احساسی که بعد از آن داریم. مهم است که با چه حسی می‌بخشیم. آیا به خاطر جایگاه، به خاطر احترام یا از ته دل می‌بخشیم؟

من به کنگره دین دارم؛ چون همه ما حس‌های خوبمان را درون کنگره پیدا کردیم. در مشاوره‌های بیرون راهکار اعتیاد دوش گرفتن و پیاده‌روی بود؛ اما اینجا درمان شدیم. این دین، مثل قبض آب و برق است؛ باید پرداختش کنیم. اوایل که عضو لژیون سردار شدم، فقط احساس دین داشتم؛ اما بعد سعی کردم دیدگاهم را تغییر بدهم تا بتوانم، وقتی شال پهلوانی را از اقای مهندس می‌گیرم یک‌بار دیگر به ایشان بگویم که چرا پهلوان شدم.
خانم‌ها و آقایانی که اعتیاد دارند، شوک‌های الکتریکی بسیار زیادی بهشان می‌دهند. من اگر پهلوانم برای این است که درد انسان‌ها، درد من و حال بد آدم‌های بیرون، حال بد من است. هدفم فقط کمک کردن است؛ چون احساسی که بعد از پرداخت تجربه می‌کنم، خیلی مهمه.

هفته گذشته یکی از همسفران گفت: کمک مالی می‌کنم؛ چون وظیفه دارم. پرسیدم هر سال چقدر پرداخت می‌کنی؟ گفت: پارسال شش میلیون، امسال تصمیم گرفتم بشود هفت، بعد هشت. گفتم: تا دردت نگیرد رشدی نیست. درد شکافنده فهم انسان‌ها است. اگر علم کنگره را نداشتم با همه مدرک‌هایم چیزی برای آموزش نداشتم. حالا باید ببینیم در ازای این بینش چقدر به انسان‌ها کمک می‌کنیم. آیا فقط آمدن و رفتنمان مهم است؟ ما در کنگره صور پنهان داریم. من چقدر فرصت دارم در این جهان پاکی که دارم بتوانم، ارتفاعش بدهم؟
بعد بعدی زمان، مکان و فضا نداریم و انسان نیز فراموش کار است و نیاز دارد که هر روز به او تاکید شود که یادت نرود، روز اولت را که با چه حالی آمدی. حالا که به جایگاه رسیدی فکر نکن خبری است. همین امروز ممکن است، همه چیز از ما گرفته شود.

گلریزان وظیفه‌ ما است. آیا دارایی باید در صندوق بماند یا باید آن را ببخشیم و ارتقا بدهیم؟ اگر هدفت را گم کنی نیروهای بازدارنده بسیار قشنگ با تو بازی می‌کنند.

من هیچ جلسه لژیون سردار را از دست نداده‌ام. هر بار با لباس سفید، با احترام کامل حضور یافته‌ام؛ چون این مکان برایم مقدس است. اگر خدا اجازه ندهد، حتی یک روز نمی‌توانی در این مسیر باشی. پس از خودمان بپرسیم: آخرش چی می‌شود؟ آیا تفاوتی هست میان کسی که می‌داند و کسی که نمی‌داند؟ و ما می‌دانیم.

هرچه می‌خواهید را برای خودتان بنویسید؛ چون تا ننویسید یادتان می‌رود. لژیون تمام می‌شود، می‌گوییم: خداحافظ؛ ولی ما پیشگامان هستی وظیفه داریم؛ باید حرکت کنیم، وقتی با درد پرداخت کردی می‌گویی: خدایا ممنونم که اجازه دادی دارایی‌ام را در این مسیر صرف کنم. این حس را فقط کسانی درک می‌کنند که در جایگاه سرداری، دنوری و پهلوانی با درد، بخشیده‌اند. ممنونم که من را در جمع محبتتان پذیرفتید. خیلی دوستتان دارم.

تایپ: همسفر کبری رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون بیست و یکم)
عکس: همسفر مهری رهجوی راهنما همسفر صدیقه (لژیون هفتم)
ویرایش: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم) دبیر سایت
ارسال: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .