در کائنات مهمترین چیز، تعادل و حفظ آن است؛ شرط بقای هر ساختاری نیز حفظ تعادل است. تفاوت موجودات زنده و غیرزنده در این است که موجودات زنده قادرند زمانیکه جسم آسیب میبیند، خود را ترمیم کرده و به تعادل اولیه برگردند؛ اما موجودات غیرزنده این قابلیت را ندارند. کنگره۶۰ نیز از همین اصل در درمان اعتیاد استفاده میکند و بیان میکند که درمان در درون خود شخص است و راهنما فقط راه درمان را به فرد نشان میدهد. اگر فرد این راه را طی کند، به درمان و تعادل میرسد.
مسئولیت در واقع همان ظرفیت و دانایی است؛ درست مانند استخر آب در جهانبینی که هر چه قدر ظرفیت آن بیشتر باشد، گنجایش بیشتری نیز خواهد داشت. ظرفیت انسانها متفاوت است. اگر یک ظرف فلزی را زیر آب بگیریم، به همان میزان ظرفیت آب درون آن میریزد و اضافه آن سرریز میشود. البته اگر کمتر از ظرفیت چیزی به آن داده شود، تا حدی کارایی خود را دارد و با کمتر از آن دیگر کارایی لازم را نخواهد داشت. به عنوان مثال اگر ظرفیت استخری ۵۰۰۰۰ لیتر باشد و ما ۴۰۰۰۰ لیتر آب در آن بریزیم، هنوز آن استخر قابل استفاده است؛ اما اگر ۵۰۰۰۰ لیتر آب در آن بریزیم، دیگر استخر قابل استفاده نخواهد بود.
انسانها نیز همینطور هستند. به عنوان مثال اگر فردی ظرفیت فرماندهی ۱۰۰۰ نفر را داشته باشد و مسئولیت یک گروه ۸ نفره به او داده شود، در این صورت کارایی خود را از دست میدهد و از تعادل خارج میشود. ساختارهای معیوب انسانها را در جایگاههایی قرار میدهند که کمتر از ظرفیت آنها است؛ بنابراین جایگاه به تنهایی برای انسان فایدهای ندارد. به عنوان مثال همه ما میدانیم که طلا چیز خوبی است؛ اما اگر تاج طلایی ۳۰۰ کیلویی بر سر ما بگذارند، گردن ما میشکند و از بین میرویم؛ بنابراین تنها داشتن مهم نیست؛ بلکه به اندازه داشتن مهم است.
به قول افلاطون، نیم بهتر از کامل است. انسان در هر جایگاهی که قرار میگیرد، نباید آن جایگاه بالاتر یا پایینتر از ظرفیتش باشد؛ حتی خدمت بسیار که بالاتر از ظرفیت فرد باشد، میتواند موجب تخریب خود و دیگران شود. ما نباید در خدمت طمع داشته باشیم؛ بلکه شرط اصلی خدمت وجود خواسته و نیاز توأم با ظرفیت در فرد است. قدرت اعتماد به نفس در انسان با اجرای خواستهها به وجود میآید، چه خواستههای معقول و چه خواستههای غیرمعقول باشد. اگر این خواستهها را در جهت برآورده کردن نیازهای خود اجرا کنیم، به تعادل پایدار میرسیم؛ اما اگر خواسته را در جهت کسب قدرت، خودنمایی و... دنبال کنیم، به تعادل ناپایدار خواهیم رسید، با کوچکترین حرفی ناراحت میشویم و سریع حالت عصبانیت به خود میگیریم.
آقای امین میفرمایند: «کار ما در جمعیت احیای انسانی کنگره۶۰ برطرف کردن نیازهای انسانهایی است که از حالت تعادل خارج شدهاند و این کار از طریق یاد دادن قوانین به فرد صورت میگیرد؛ اما به کار بستن این آموزشها با خود رهجو است». اگر این آموزشها در جهت برآورده کردن نیازهای فرد باشد، انرژیای که از این کار به دست میآید، انرژی پاک است که در کارها به ما کمک میکند. اگر به خواستههای نامعقول فرد پاسخ دهیم، مانند کمک به خرید ماشین مدل بالا، اهمیت چندانی ندارد و باعث ایجاد انرژی ناپاک در فرد میشود.
بنابراین یک اصل وجود دارد که نیاز دیگران در دل ما و نیاز ما در دل دیگران است؛ اما اگر هوس دیگران در دل ما و هوس ما در دل دیگران باشد، گذاشتن انرژی برای برطرف کردن هوس دیگران، کاری اشتباه است. به عنوان مثال هدف کنگره از ورزش، احیای سلامت جسم افراد و رساندن پیام رهایی به دیگران است؛ اما اگر افراد از ورزش کنگره تنها به منظور قهرمانی استفاده کنند، منکر شوند که روزی مصرفکننده بودهاند و این موضوع را پنهان کنند، کنگره به هدف خود نخواهد رسید و فقط هزینهای بیجا صرف کرده است. چنین حرکتی محکوم به شکست خواهد بود.
منبع: سیدی خدمت
نویسنده و رابط خبری: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر محدثه (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر کبری (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی چرمهین
- تعداد بازدید از این مطلب :
55