جلسه اول از دور ششم جلسات لژیون سردار ویژه همسفران آقا نمایندگی آکادمی با دستور جلسه " وادی هفتم و تاثیر آن روی من " به استادی راهنمای محترم همسفر علی اصغر، نگهبانی همسفر علی و دبیری همسفر محمد، روز پنجشنبه ۱۴۰۴/۰۶/27، ساعت ۱۱:15 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد :
خداوند را شاکرم که توفیقی شد که روی این صندلی بنشینم و از شما دوستان آموزش بگیرم. از نگهبان لژیون سردار، تشکر میکنم.
دستور جلسه وادی هغتم: رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت مینمایید. آقای مهندس در CD یک توضیحی میدهند راجع به این مسئله و میفرمایند. من از آن قسمتهایی که برایم بولد بود و برای خودم مورد استفاده قرار گرفته، استفاده میکنم و کلاً صحبت های امروز من برداشتی است که خودم از این وادی و این تشکیلات داشتهام.
آقای مهندس در جایی اشاره میکنند و میگویند افرادی که به اصطلاح فکر نمیکنند اول آن کار را انجام میدهند، یعنی آن مسیر را میروند و در نهایت بعد از آن روی این قضیه فکر میکنند.در نتیجه همیشه به مشکل برخورد میکنند.
متقابلاً ما داریم افرادی که خردمند هستند و فکر میکنند بعد تجزیه و آنالیز میکنند و بعد آن کار را ادامه میدهند.
من خودم داشتم به این مسئله فکر میکردم، که این رمز آن مسیر هست که مسیر را به من میدهند و اگر بخواهم از تجربه خودم بگویم، کنگره آن رمز برای من بود. این مسیری را که در اینجا طی مینمایم پرده از آن راز برمیدارد.
اصلاً من برای چه اینجا هستم؟ سوالی که هفت سال پیش از خودم میپرسیدم و الان هم میپرسم. منتهی آن سوال هفت سال پیش همراه با لعنت بود و الان نه. الان یک مقدار فرق نموده است. چرا؟ چون برداشتم نسبت به آن موقع فرق کرده است. بلیط این راه را شخصی به نام مسافر امیر (فرزندم) به من داده است.
در این قضیه و در این مسیر راهی که برای من بود، دیدم که به هیچ وجه اصلاً مشخص نمیشود، آمدم و دیدم که همان مثالی را که آقای مهندس همیشه میفرمایند: لیس الانسان الی ماسوی کل این دستور جلسه را می توانیم در داخل آن ببریم. چون اگر من تلاشی نداشته باشم، نه رازی و نه راهی، و اصلاً چیزی نمیتوانم برداشت نمایم.
پس با این آیه میتوانم بیایم و بگویم که خب، حالا من میخواهم تلاش کنم، در هر جهت فرقی نمیکند. برای خود من الان آن قسمتی که آقای مهندس در CD وادی هفتم بخش دوم اشاره مینمایند و میفرمایند که ثروت واقعی آن گنج درون میباشد.
اگر بخواهم یک تجربه در این زمینه بگویم : من یک جایی را در کلاردشت در حال ساخت میباشم و در حال حاضر کار متوقف میباشد، که کارهای جواز آن را انجام بدهم و آنجا چون بخش دهیاری هست، مثل شهر نمیباشد. و در آنجا میبایست ابتدا ساخته شود و سپس جواز صادر گردد و ما هم همین کار را نمودیم و به جلو حرکت کردیم.
کارهایمان را انجام دادیم و حدود دو روز پیش جواب آمد که من ناخودآگاه حالم بد شد و گفتم اگر از دهیاری باشد و پول بخواهند، میبایست تماس میگرفتند و میگفتند که باید پول بدهید، و ادامه ماجرا.
به خانه آمدم و دیدم که کمیسیون رأی به تخریب داده است. من در عرض، شاید به شما بگویم که کمتر از 30 ثانیه، عرق سرد و رنگم مثل گچ دیوار شد. به همسرم گفتم که رأی تخریب دادهاند.
خیلی خونسرد به من گفتند که چیزی نشده است و نهایت این است که تخریب میگردد، زمینمان که هست. و فهمیدم که در مرحله توکل، هنوز به علت منیتام مشکل دارم.
با دهیاری تماس گرفتم و ایشان گفتند که روال کار عوض شده و پرونده به دیوان عدالت اداری ارجاع شده است. موقعی که همسرم این حرف را به من گفتند از طرفی خوشحال بودم و از طرف دیگر ناراحت بودم که این توکل و برداشت را مردود شده بودم.
فهیمدم که هیچ چیزی بی دلیل نیست. و یاد آن حرف استاد امین افتادم که هر اتفاقی که در زندگیمان میافتد از آن برداشت مثبت نماییم. لژیون سردار به من اجازه میدهد که خیلی سریعتر و زودتر از قبل فهم کلمات برای من اتفاق بیافتد. چرا؟ چون در راستای بخشش است.
.jpg)
تایپ و ویراستاری: همسفر بهنام (لژیون اول)
تصویربردار: همسفر بهنام(لژیون اول)
تهیه و تنظیم: سایت همسفران آقا، نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
127