سلام دوستان پرنیا هستم یک همسفر.
به طور کلی در خدمت کردن آموزش های بسیار زیادی گنجانده شدهاست.
فضای مجازی پلی است برای ارتباط بیشتر با انسانهای امروزی.
ابتدا نمیدانستم خدمت در سایت قرار است به چه اندازه آموزش و امید به من هدیه دهد.
متوجه شدم فقط انجام کارها نیست و باید عشق هم چاشنی آن باشد. خدمت کردن در سایت برای من مانند نوری است که تاریکی قلبم را روشن میکند. مسئولیتپذیری و نظم را آموزش میدهد.
من میخواستم فقط کمکی کرده باشم؛ ولی به مرور زمان فهمیدم خدمت یعنی ساختن خود، در مسیر تاریکیهای زندگی. کنگره برای من چراغی شد و خدمت کردن نوری که مسیرم را روشن نگه میدارد.
اینجا فقط یک مکان نیست مانند خانهای است که با عشق بنا شده است. من با خدمت در سایت یاد گرفتم که برای آرامش دیگران قدمی بردارم و در همین قدم، آرامش خود را پیدا کنم.
امیدوارم همیشه در پیشرفت کنگره هر چند کوچک اما سهمی داشته باشم و بتوانم با خدمت کردن حال خود و دیگران را خوب کنم.
سلام دوستان کبری هستم همسفر
ابتدا جملاتی که در کنگره روی من تاثیر گذاشت این بود؛ تعادل، قانون است افراط و تفریط کار نیروهای اهریمنی است و در هر چیزی آن را بایستی رعایت کنم. هر چیزی در این جهان بهایی دارد اگر پرداخت نکنم چیزی دریافت نخواهیم کرد. زمانی که وارد شعبه صالحی ۲ شدم با همه غریبه بودم؛ اما آشنای دیرینه من فقط نام کنگره ۶۰ بود. زمان ورودم از راهنمایم شنیدم که همه ما رهجوهای کنگره ۶۰ هستیم از همان موقع خودم را جزئی از خانواده بزرگ کنگره دانستم. در مسیر زندگی کنگرهای فراز و نشیبهای زیادی تجربه کردم، این ۴ سالی که گذشت تا مرز جدایی، مرز مرگ و دیوانگی پیش رفتم؛ ولی در لحظه آخر دستی مرا نجات داد، دستی که پنهان بود و میگفت؛ تو راه زیادی در پیش داری عجله نکن، با تفکر سالم به حرکت ادامه بده حتی بدون هیچ پشتیبانی، فقط امید داشته باش و نگاهت به جلو باشد، از گذشتهها درس بگیر تا درگیر ناامیدی نباشی که زندان نامرئی شود، برای آینده برنامه ریزی کن و با دستان خودت زندگی را بساز، این صدای قلبم بود که میگفت؛ تا بهایی را پرداخت نکنی چیزی دریافت نمیکنی. سفر اول پر از چالش بود، درست است که درد داشت؛ ولی شیرین بود. خودم را خراب کردم تا از نو ساخته شوم، بهایش رها کردن بود، بندهای نامرئی را پاره کردم، بهایش عضو شدن در لژیون سردار بود. من همیشه دوست داشتم همانطور که خداوند نعمت بخشیده که زنده مانده ام تا زندگی کنم، طعم بخشنده بودن را بچشم و چه دلنشین بود عضو لژیون سردار بودن، طعم شیرین و گوارایی که قبل از رهایی برایم هدیه شد و حس زنده بودن بخشید قبل از اینکه من چیزی بخشیده باشم. حال که در این مکان مقدس هستم با کوله باری از عشق و امید، تلاش در سختی ها و مشقتها ؛ مانند رودی که در دل سنگ میرود و حرکت ادامه دارد، هستم.
تمام جایگاهی که قرار داده شد تا به من بیاموزد تمام آنچه نمیدانستم و هنوز نمیدانم را، دوست دارم. فقط همین را میدانم که خدمت در هر قسمتی از کنگره برای خدمت به خودم است، سازندگی و پویایی را در همان نقطه به وجود میآورد. برای تمام همسفران کنگره ۶۰ و به خصوص همسفران پر از عشق شعبه سفر خوبی آرزو میکنم.
از مسافر عزیزم تشکر و قدردانی می کنم و همواره برای او بهترین ها را از خداوند خواهانم.
از آقای مهندس، استاد امین و خانواده محترمشان بسیار سپاسگزارم و سر تعظیم فرود میآورم در مقابل کسانی که به من آموزش دادند.
رابط خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر شهره(لژیون اول)
ویراستاری و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر شهره(لژیون اول)نگهبان سایت
با تشکر از همسفران نمایندگی صالحی2
- تعداد بازدید از این مطلب :
31