جلسه نهم از دور دوم سری کارگاه آموزشی عمومی کنگره شصت ویژه مسافران و همسفران نمایندگی کارون اهواز با استادی مسافر شارود و نگهبانی مسافر فرود و دبیری مسافر علی با دستورجلسه« هفته ایجنت و مرزبان » در روز پنج شنبه بیست و هفتم شهریور ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد؛
سلام دوستان، شارود هستم مسافر. ممنونم از عزیزانی که نوشتارها را خواندند و از نگهبان و دبیر عزیز تشکر میکنم. همچنین از ایجنت محترم که این اجازه را به من دادند تا اینجا باشم و خدمت کنم. خوش آمد میگویم به همسفران عزیز، مسافران گرامی. در ابتدا، تبریک میگویم این هفته را به آقای مهندس، بنیانگذار کنگره، خالق این ساختار که همه ما بهخاطر درمان وارد آن شدهایم، به خانواده محترمش، دیدهبان محترم، ایجنتها و مرزبانهای سراسر کشور، بهویژه ایجنت این شعبه و مرزبانان عزیز این نمایندگی. و همچنین تمامی ایجنتها و مرزبانانی که از ابتدا تا امروز در خوزستان و شعب اهواز خدمت کردهاند.
هفتهای است برای ایجنت و مرزبان؛ آقای مهندس جملهای گفت که راهنمای هر یک از ماست؛ چرا این هفتهها را جشن میگیریم؛ هفته مرزبان، هفته همسفر، هفته راهنما، هفته دیدهبان؟ چون هر کدام نمایانگر نقش مهمی در این ساختارند.
آقای مهندس تعریف کردند که در جلوی خانهشان پارکی هست که درخت کاشتهاند؛ سالها بعد وقتی به آن نگاه کردند، دیدند این درختها نمادی از خدمت و تلاش است. من و مرزبانان و مسافران شاید ابتدا متوجه این معنا نبودیم. من خودم در تاریکی بودم، روز اول که آمدم، مرزبان نبود اما آقای بیات و آقا فرشید که شعبه را اداره میکردند، با آغوشی گرم و کلام محبتآمیز من را وابسته و دلبسته کنگره کردند.
وقتی یک تازهوارد وارد میشود، محبت مرزبانان باعث جذب او میشود، نه چیز دیگری. پنجاه درصد از مسیر به خودمان بستگی دارد و پنجاه درصد به مرزبانها و خدمتگزاران که آموزشهایی از طریق آقای مهندس میگیرند. این آموزشها حقیقتی راستین است که ما را در صراط مستقیم قرار میدهد، و به ما میآموزد به دیگران خدمت کنیم.
داستان مرزبان و ایجنت این هفته برای همین است؛ من که اینجا آمدم و به درمان رسیدم، به حال خوب رسیدم، خانواده و اطرافیانم نیز به حال خوب رسیدند، باید قدردان مرزبانان و ایجنتها باشم.
ما بسیار خوشحالیم و خدا را شکر میکنیم که جایی هستیم که راحت از خدا سپاسگزاری میکنیم، همانگونه که آقای مهندس به ما آموختهاند؛ سپاسگزاری از کسانی که به ما خدمت میکنند، همان سپاسگزاری از خداوند است.

روزی قصهای تعریف کردم: پیرزنی که دعا میکرد خدایا من میخواهم تو را ببینم. روزی به او القا شد که شام و ناهار به خانهاش خواهد آمد و باید خانه را آماده کند. او شروع به پاککردن و مرتبکردن خانه کرد. افراد مختلفی آمدند و خواستار کمک شدند، اما پیرزن نتوانست به آنها کمکی کند و آنها رفتند. شب شد، و هیچ کس نیامد؛ پیرزن گلهمند شد که چرا کسی نیامد، در حالی که همه آنها که آمده بودند، نشانههای حضور خدا بودند.
مفهوم این داستان این است: اگر میخواهیم خدا را ببینیم، باید او را در خلق خدا ببینیم و اگر میخواهیم سپاسگزار باشیم، باید از خلق خدا سپاسگزاری کنیم. خدا را شکر میکنیم که در کنگره هستیم و این آموزشها را به درستی یاد میگیریم و ادامه میدهیم.
انشاءالله این هفته مبارک باشد و همه ما بتوانیم به بهترین شکل از مرزبانهای عزیز و ایجنت محترم قدردانی کنیم.
ممنونم که به صحبتهایم گوش دادید.
گروه سایت نمایندگی کارون
- تعداد بازدید از این مطلب :
149