سلام و عرض ادب خدمت عزیزان همیشه همراه سایت، در رابطه با دستور جلسه «هفته ایجنت و مرزبان» گفتوگویی ترتیب دادیم با مرزبان محترم همسفر زهرا که توجه شما را به خواندن آن جلب میکنیم.
همسفر زهرا و مسافرشان مجتبی با آخرین آنتیایکس مصرفی شیره و تریاک وارد کنگره شدند. به مدت ۱۱ ماه با متد DST و داروی OT به راهنمایی مسافر فرهاد و همسفر مرضیه سفر کردند. هماکنون به مدت ۳ سال است که به لطف خدا و دستان پر مهر جناب آقای مهندس آزاد و رها هستند. رشته ورزشی همسفر و مسافر در کنگره دارت است. همسفر زهرا در جایگاه خدمتی نگهبانی صوت و هماکنون در جایگاه مرزبانی خدمت میکند.
نظرتان راجع به این جمله از آقای مهندس چیست؟《مرزبانی راه رفتن با پای برهنه روی گداخته های آتش است.》
مرزبانی مصداق همین جمله است. گاهی وقتها دلت و حست چیزی میگوید؛ اما قوانین کنگره یک چیز دیگر میگویند؛ اما تو باید قوانین کنگره را اجرا کنی. میگوید همیشه باید در همه چیز اعتدال را نگه داری!

عشق به خدمت را چگونه تعریف میکنید؟
مرزبانی با وجود تمام سختیهای آن، سراسر عشق است. در طول خدمتم چنان عشق به خدمت مرزبانی پیدا کردم که خودم متوجه نشدم عشق با وابستگی فرق میکند. عشق به خدمت یعنی اینکه هر کاری تو دوره مرزبانی انجام بدهی با عشق باشد، بدون منت یا چشمداشت. زمانی که در طول خدمتم پایم آسیب دید، با وجود شرایطی که پایم تو گچ بود؛ اما لحظه به لحظه خدمتی که انجام میدادم، برایم شیرین بود؛ حتی دلم نمیخواست که استراحت کنم. زمانی که خودم تازهوارد بودم و با حال خراب وارد شدم؛ یادم میآید زمانی که بچهها برای رهایی میرفتند بالا و از حال خوبشان صحبت میکردند؛ من فکر میکردم اینها همه شعار است. میگفتم چه دل خوشی دارند؛ مگر میشود حال من هم خوب شود؛ اما زمانی که راهنمای پر عشقم راه را نشانم دادند، طی سفر کمکم به حال خوب رسیدم. این حال خوب شدنی است؛ به شرطی که خودمان بخواهیم.
شما اولین نفری هستید که وارد شعبه میشوید و آخرین نفر هم خارج میشوید. چگونه بین کنگره و خانواده تعادل برقرار کردید؟
بله درست است اولین نفر وارد میشویم و آخرین نفر خارج میشویم و دقیقاً بیشتر زمان خود را در شعبه هستیم. تعادل برقرار کردن بین شعبه و خانواده بدون همکاری مسافر عزیزم نشدنی است. به کمک ایشان با وجود دو تا بچه تعادل برقرار میشود. جا دارد اینجا از ایشان تشکر کنم.
مقداری از سفر اول خود و نحوه آشنایی با کنگره برای ما توضیح دهید.
آشنایی من با کنگره از طریق مسافرم بود. سفر اول من بعد از رهایی ایشان بود. زمانی که من به شعبه رضوی آمدم، تنها رفت و آمد میکردم و بعضی از شبها حتی اسنپ به سختی پیدا میشد. نیروهای بازدارنده از همه طریق وارد میشدند. فکر میکردم سفر اول شرایط لحظه به لحظه شیرین و لذت بخش است؛ اما تغییر درد دارد؛ ولی نتیجه شیرین و لذتبخشی دارد.
آیا قبلا در NGOهای دیگر هم حضور داشتهاید؛ اگر بله برای ما بگویید چه تفاوتی با کنگره داشته است؟
بله من ۸ سال در NGO دیگری بودم. تفاوت بالاتر از اینکه ۸ سال حضور داشتم؛ اما روزی که وارد کنگره شدم فقط میگفتم با مرگ همه چیز درست میشود. آنقدر حالم خراب بود؛ اما در کنگره با وجود یک سال حالم خوب شد.
به عنوان مرزبان چه صحبتی با راهنمایان برای برگزاری بهتر جلسات و بار آموزشی مفید دارید.
راهنما، نحوه برخورد، ساعت رفت و آمد و ... همه چیز در شعبه تأثیرگذار است؛ چون الگوی رهجوهای خود هستند. نگاه رهجو به راهنمای خودش است و طبیعی است که تمام رفتار رهجو آیینه راهنما است.
طراح سؤال: همسفر گلثوم رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون دوم)
مصاحبه کننده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رضوی مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
86