English Version
This Site Is Available In English

تحت امواج عشق

تحت امواج عشق

مولانا می‌فرماید: اندر دل من، درون و بیرون، همه اوست. تمام بزرگان ما مملو از عشق و محبت بوده‌اند. انسان زمانی می‌تواند به توحید و یگانگی برسد که در مسیر عشق گام بردارد. بزرگانی چون مولانا، حافظ، سعدی، عطار و حتی پیامبر اکرم (ص) به حدی عاشق بودند و همگان را دوست داشتند که به ایشان لقب خلق عظیم داده شد. عشق یعنی گذشتن از آنچه خداوند به ما عطا کرده است. آیا ما می‌توانیم با تمام وجود به هستی و دیگران عشق بورزیم؟ برای محبت کردن، باید از عصاره جانمان ببخشیم. تا زمانی که محبت از دل و جان نباشد و تنها به حرف محدود شود، سودی نخواهد داشت؛ باید عمل کرد و از منافع خود گذشت. «عشق، گذشتن از خویش است.» ما باید بهترین چیزی را که داریم ببخشیم تا به شادمانی قلبی دست یابیم. این همان عشق است و هرکس بتواند چنین کند، ظرف محبتش لبریز می‌شود.

این همان کاری است که  آقای مهندس پیش از همه انجام دادند؛ ایشان این راه را پیمودند و هموار ساختند و پس از ایشان، راهنمایان و خدمتگزاران این مسیر را ادامه دادند. این یعنی عشق بلاعوض. راهنمایان به‌راستی عاشق‌اند که این مسیر طولانی را فقط برای چند ساعت به عشق رهجو می‌آیند و از عشق و محبت و هرآنچه در ظرف وجودشان دارند به او می‌بخشند و بازمی‌گردند. آقای مهندس می‌گویند: «هرکسی که عاشق نیست، پر از کینه است.» منظور از عشق، خاطرخواهی نیست؛ بلکه عشق به عام و خاص و تمام جهان هستی است. کسی که عاشق است، باید کل جهان هستی را با تمام زشتی‌ها و زیبایی‌ها و خوبی‌ها و بدی‌هایش، دوست داشته باشد.

در جهان هستی، ما دو نوع انسان داریم: ۱. انسان آگاه ۲. انسان ناآگاه. اگر ما جهان هستی را دوست داشته باشیم، باید آن بد و زشت را نیز دوست بداریم. انسان‌های ناآگاه بدی می‌کنند؛ اما خداوند هیچ‌چیز بدی خلق نکرده و تمام خلقت او زیباست. حتی بدی‌هایی که موجب تخریب ما می‌شوند، همان‌ها به رشد ما نیز کمک می‌کنند. چنانکه می‌گویند: «ادب از که آموختی؟ از بی‌ادبان.» همین بی‌ادبی‌ها باعث می‌شود از انجام بسیاری کارها پرهیز کنیم و پیشرفت نماییم. اگر بی‌ادبی وجود نداشت، چگونه می‌توانستیم انسان باادب را بشناسیم؟

بدون عشق نمی‌توان از عشق سخن گفت و بدون راستی نمی‌توان از راستی دم زد. اگر بخواهی به دیگران راستی و درستی بیاموزی؛ باید خودت انسانی درستکار و راستگو باشی. زمانی می‌توانیم از گذشت سخن بگوییم که خودمان اهل گذشت باشیم. باید از بهترین آنچه خداوند به ما داده است، ببخشیم و در ازای این بخشش، چیزی نخواهیم؛ باید عشقی بلاعوض داشته باشیم. بدون عشق، زیباترین کلمات نیز بی‌اثرند. اگر کسی که عشق می‌ورزد، خود عاشق نباشد، طرف مقابل آن حس لازم را دریافت نخواهد کرد. وقتی با آگاهی به جهان پیرامون خود بنگریم، به عشق و عظمت خداوند پی می‌بریم.

انسانی که عاشق باشد، این شعر را به‌راستی درک می‌کند:
کار من در عشق مشکل می‌شود خانمانم بر سر دل می‌شود
هر زمان گویم که بگریزم ز عشق عشق پیش از من، خود منزل می‌شود

منبع: سی‌دی وادی چهاردهم بخش۴
نویسنده: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر نجمه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول) دبیر سایت‌
همسفران نمایندگی بندرعباس
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .